کد خبر: ۵۱۵۹۴
تاریخ انتشار : ۰۹ مهر ۱۳۸۵ - ۲۳:۰۱

مجالی برای تنفس دیپلماسی

آفتاب‌‌نیوز :
سران آمریکا با تعقیب روند معمول خود در متهم کردن جمهوری اسلامی به تعقیب اهدافی غیر صلح‌آمیز سعی بر آن داشتند تا تحریم را گزینه‌ای «ناگزیر» معرفی کنند و جهانیان [یا حداقل کشورهای تأثیرگذار در غرب و چین و روسیه] را نیز به این باور برسانند. رایزنی‌های گسترده مقامات آمریکایی با اعضای دایم شورای امنیت و مثلث مذاکره‌کننده اروپایی نیز با چنین هدفی صورت گرفت. 

روند مذاکرات، هر چند از مفاد آن جز گمانه‌زنی‌های گاه متناقض نشریات غربی چیزی در دست نیست، اما مسیر پرونده هسته‌ای ایران را که با تلاش‌های آمریکا به سمت و سوی تحریم‌های شورای امنیت سوق داده شده بود متحول کرد. خرسندی خاویر سولانا از مذاکرات هفته‌های اخیر با علی لاریجانی آن جا اهمیت بیشتری می‌یابد که توجه داشته باشیم وی به عنوان مسئول سیاست خارجی اتحادیه اروپا عملا نماد دیپلماسی اروپایی در برابر دیپلماسی آمریکایی است. بدین ترتیب اگر در آن سوی دنیا «رایس» از تحریم سخن می‌گوید و بر طبل مقابله می‌کوبد، خرسندی و رضایت «سولانا» از مذاکرات سودمند و سازنده‌اش با علی لاریجانی می‌تواند تعادل لازم را برای ایران فراهم آورد. 

سولانا که نماینده تام‌ الاختیار اروپایی‌هاست، از سوی چین و روسیه هم به مراتب با استقبال بیشتری در قیاس با رایس روبرو می‌شود. او نماد اروپایی است که خسته از نزاع و هوشیار نسبت به تبعات ویرانگر اقتصادی هر بحرانی، دیپلماسی را بر می‌گزیند و در هر شرایطی حتی در آستانه شکست مذاکرات هم دری را باز می‌گذارد تا شاید فضایی برای نفس کشیدن دیپلماسی فراهم شود. اروپایی‌ها بر خلاف همتایان آمریکایی‌شان که در گوشه‌ای دور افتاده از جهان اقتصادشان را چندان با اقتصاد جهانی پیوند نزده‌اند، به خوبی آگاهند که چگونه موج ناآرامی و اضطراب به سرعت بازارهای جهانی را درنوردیده و در چشم به هم زدنی اقتصاد و اجتماع [و البته به صورت بدیهی سیاست] آنان را قربانی می‌کند. سیاستمداران اروپایی طعم تلخ همراهی و عدم همراهی با بوش را در عراق و افغانستان با رکود اقتصادی و سست شدن پایه‌های حکومت حزبی خود پرداخت کرده‌اند و اکنون بدیهی است در شرایطی که همه شواهد حاکی از آن است که حتی در درون آمریکا هم سیاست‌های یکجانبه و «پیشگیرانه» کاخ سفید حامی چندانی نداشته و تبدیل به نقطه ضعف بزرگ حزب حاکم شده است، سرنوشت و مسیر خود را به سرنوشت و مسیر محافظه‌کاران نوین گره نزنند. 

مذاکرات لاریجانی و سولانا اما حاصل دیگری هم در بر داشت. این روزها پیوستن ایتالیا به جمع کشورهای اروپایی طرف مذاکره جدی‌تر شده است. ایتالیای برلوسکنی اگر همراه و هم‌پیمان آمریکا بود، پرودی کشورش را به سمت استقلال دیپلماسی راهنمایی کرده است. ایتالیایی که مستقل از آمریکا و انگلستان‌ در خاورمیانه خواهان ایفای نقشی جدید شده است و در قبال تعلل دو قدرت آنگلو ساکسون قد علم می‌کند، جدی‌ترین و بزرگترین شریک اقتصادی ایران در میان کشورهای غربی است. گرایشات چپ پرودی و تمایل وی به شکل‌گیری اروپایی مستقل و فعال و البته به دور از افراط فرانسوی! از یک سو و ارتباطات اقتصادی گسترده دو کشور می‌تواند باعث شود با ورود ایتالیا به جمع مذاکره‌کنندگان نه تنها ترکیب مثلث اروپایی به مربعی تبدیل شود که به سمت ایران متمایل‌تر می‌شود، که موازنه در 2+5 هم به نفع تهران رقم بخورد. 

ثمربخش بودن مذاکرات با اروپا می‌تواند باعث تشویق ایتالیایی‌ها به ورود در این عرصه شده و همزمان سه کشور را هم به صرافت بیاندازد که از پتانسیل روابط ایتالیا و تهران برای گسترش و تداوم مذاکرات استفاده کنند. در این میان البته مقاومت‌های تروئیکای اروپا در مقابل ایفای نقش پر رنگ‌تر ایتالیا و اختلافات درون ساختاری قاره پیر نیز موضوعی است که نباید از معادلات توازن قدرت خارج نگاه داشته شود. همچنان که ایتالیای دوران برلوسکنی عملاً به دلیل همین مخالفت‌ها و نیز به دلیل رویکرد به شدت آمریکایی‌اش، در زمان مدیریت حسن روحانی در پرونده هسته‌ای ایران نقشی کمرنگ‌تر و حاشیه‌ای‌تر ایفا کرد.

در چنین بستری است که آمریکایی‌ها در روزهای اخیر با تغییر لحن خود خواهان تداوم مذاکرات شده‌اند، هر چند مطابق معمول این حمایت از مذاکره را با چاشنی تهدید همراه می‌کنند. بوش و جمهوریخواهان همراهش می‌دانند که حداقل در مقطع فعلی بدون همراهی جهانی امکان برخورد با ایران را نداشته و نمی‌توانند سناریوی مشابه عراق را اجرا کنند. در این شرایط بدیهی است که واشنگتن ترجیح بدهد در گوشه‌ای نشسته و به تماشای مذاکراتی بنشیند که با تمام وجود خواهان شکست آن است! تنها شکست مذاکرات می‌تواند اجماع مدنظر کاخ سفید را به وجود آورد. در چنین شرایطی بوش و همراهانش ترجیح می‌دهند دست‌های خود را شسته و در گوشه‌ای آرام بگیرند – هر چند در خفا سنگ‌اندازی کنند – تا گناه شکست احتمالی مذاکرات بر دوش آنها نیافتاده و تقابل با تهران را به عنوان چاره‌ای «ناگزیر» اعلام کنند. 

بهبود نسبی شرایط و روند مساعد مذاکرات هسته‌ای نشان از آن دارد که چگونه ادبیات متعارف دیپلماتیک با اتکا بر مشترکات و منافع متقابل می‌تواند فراتر از ستیزه‌جویی‌ها و ادبیات تند و تقابل‌گرا نتیجه‌بخش باشد. امروز که طرفین از روند مذاکرات اظهار خرسندی می‌کنند، ‌باید پیروزی گفتمان «گفتگو» بر «تقابل» را به فال نیک گرفت و مسیر گشوده شده را همچنان باز نگاه داشت؛ مجالی برای نفس کشیدن دیپلماسی در هیاهوی بدخواهان و مغرضان!
بازدید از صفحه اول
ارسال به دوستان
نسخه چاپی
ذخیره
عضویت در خبرنامه
نظر شما
پرطرفدار ترین عناوین