آفتابنیوز : در این گزارش که با عنوان «بن سلمان، مزدوری برای آمریکا» منتشر شده، آمده است: با توجه به تحرکات اخیر بنسلمان، به نظر میرسد سعودیها پس از اینکه همهی طرحهای خود را در منطقه شکستخورده دیدهاند، چاره را فقط در نزدیکشدن هرچه بیشتر با رژیم صهیونیستی و آمریکا میدانند، بهخصوص که طرحهای تجزیهطلبانهی ریاض در عراق و سوریه راه به جایی نبرده است و از جنگ یمن که قرار بود یک هفته طول بکشد نیز پس از گذشت سه سال و چند ماه، نه تنها هیچ دستاوردی تاکنون به دست نیاوردهاند بلکه پس از ریاض، نفتکشهایشان نیز در تیررس موشکهای یمنی قرار گرفته است.
نقش جدید ریاض در منطقه
از همینرو، سعودیها چارهی کار را نزدیکی به دشمن دیرینهی جهان اسلام، یعنی رژیم صهیونیستی دیدهاند. حالا محمدبنسلمان، که این روزها به هر گوشه و کناری چنگ میزند تا شاید بتواند عربستان را از باتلاقی که در آن گیر افتاده نجات دهد، پس از تصریح اخیر دونالد ترامپ بر مصمم بودن عزم واشنگتن برای خروج نیروهایش از سوریه، و همزمان با شکست کامل تروریستهای تحت حمایت سعودی یعنی جیشالاسلام در غوطهی شرقی - آخرین منطقهی ناامن در اطراف دمشق- به ناگاه در سخنانی جنجالی با نشریهی آتلانتیک، ایران را بخشی از مثلث شرارت در منطقه دانست و موجودیت رژیم صهیونیستی را به رسمیت شناخت!
اما به راستی در حالیکه قیام گستردهی مردم فلسطین، بار دیگر توجه جهانیان را به موضوع تجاوزات صهیونیستها در سرزمینهای اشغالی جلب کرده است، چرا بنسلمان تلاش میکند تا با این موج جدید بیداری به مقابله پرداخته و از طرفی دیگر الفاظ و تعابیری هتاکانه علیه ایران به کار بگیرد؟
به نظر میرسد پاسخ پرسش فوق، به بازتعریف نقش ریاض در راهبرد جدید منطقهای آمریکا بر میگردد. "دکستر فیلکینز"، روزنامهنگار مشهور آمریکایی، با انتشار تحقیقی در نشریهی نیویورکر، به نقل از یک مقام سابق این کشور در اینباره چنین مینویسد: "دولت ترامپ به دنبال مزدوری برای تغییر در منطقهی خاورمیانه است و تصمیم گرفته از محمد بن سلمان، ولیعهد عربستان سعودی، حمایت کند تا تغییر موردنظر دولت ترامپ در منطقه را ایجاد کند. "بنابراین عربستان قرار است در آرایش جدید منطقهای آمریکا به بهانهی جنگ با تروریسم، و در واقع با هدف مقابله با نفوذ جمهوری اسلامی ایران، و تضعیف و حذف محور مقاومت، فعال شود. محمد بن سلمان نیز به دلیل بلند پروازیهای خام و ناپختهاش، و هزینههایی که حاضر است برای این بلندپروازی پرداخت کند - مانند قرارداد ۵۰۰ میلیارد دلاری اخیر عربستان با آمریکا- گزینهای مناسب برای واشنگتن محسوب میشود.
گامهایی به سوی فروپاشی
ترامپ نیز دقیقا در مسیر اجرای همان دیدگاهی گام برمیدارد که دربارهی سعودیها گفته بود. او با هر رفتوآمد دوطرفه، فهرستی از هزینههایی که سعودیها باید بپردازند را رو میکند و در مقابل خدماتی چون چشمپوشی آمریکا از جنایات عربستان در یمن یا مداخله در سوریه، میلیاردها دلار طلب مینماید، آن هم بدون اینکه در ازای آن چیزی بدهد که اقتصاد عربستان را از بنبست موجود خارج کرده یا در اجرای طرح دیکتهشده چشمانداز ۲۰۳۰ مؤثر باشد.
اکنون سعودیها با وجود کسری بودجه و روند کاهش ذخایر ارزی خود مجبورند صدها میلیارد دلار تسلیحات از آمریکا بخرند و آنها را علیه ملت بیگناه یمن به کار گیرند یا در انبارها دپو کنند و چه بسا حتی اجازه یا توانایی استفاده از برخی از این تجهیزات را نیز نداشته باشند. این در حالی است که افزایش هزینههای سعودیها در بخش نظامی، سبب پایین آمدن سهم بودجههای عمومی و نارضایتیهای داخلی شده است و چه بسا با اصلاحات نمایشی بنسلمان و خوش خدمتی ولیعهد عربستان به ترامپ برای اجرای طرح توافق قرن و نابودی مسئلهی فلسطین و نزدیکی به رژیم صهیونیستی و افزایش تنش با ایران، پایانی برای او رقم بزند که ترامپ از آن به "بریدن سرگاو شیرده" تعبیر کرده بود. تاریخ نشان داده و باز هم میدهد که هیچ یک از سران عرب به اسرائیلیها و آمریکاییها امید نبستند و امتیازی ندادند مگر اینکه بهای سنگینی برای این کار پرداختند.
خط حزب الله