کد خبر: ۵۲۳۶۰۷
تاریخ انتشار : ۲۵ ارديبهشت ۱۳۹۷ - ۱۱:۵۶
مشاور وزیر راه و شهرسازی:

یادشان رفته چه اقتصادی به روحانی تحویل دادند

تورم ۴۰ درصدی و رشد اقتصادی ۷- درصدی کار کدام دولت بود؟
آفتاب‌‌نیوز :
«مشاور وزیر راه و شهرسازی معتقد است که دولت با اتخاذ سیاست‌های ارزی کمربندهای خود را برای مدیریت ذخایر ارزی کشور در برجام بدون آمریکا محکم بسته است. از نظر غلامرضا سلامی مجموعه حاکمیت با تحلیلی درست از وضعیت برجام، اقدامات پیشگیرانه‌ای را مد نظر قرار داده‌اند تا آسیب‌های خروج آمریکا از این توافقنامه بین‌المللی را به حداقل برسانند. این کارشناس اقتصاد ایران به «اعتماد»، می‌گوید: لازم است تا بدنه دولت خود را با سیاستگذاری‌های کلان هماهنگ کند تا سیاست‌های ضد تحریمی به طور موفق به اجرا درآید. از نظر او با توجه به استخدام‌های خارج از ضابطه در دولت پیش بدنه کارشناسی کشور تضعیف شده از این رو نظارت بر اجرای سیاست‌ها باید با دقت بیشتری صورت گیرد.

اگر اظهارنظرهای مختلف مسئولان کشور را پس از خروج آمریکا از برجام خوانده باشید، متوجه می‌شوید که آنان در حال برنامه‌ریزی برای ایزوله کردن اقتصاد ایران نسبت به تهدیدهای اقتصادی برجام بدون آمریکا هستند. به نظر می‌رسد مجموعه قوای مقننه و مجریه اتاق فکری منسجم برای اقتصاد و سیاستگذاری‌های آن تشکیل داده‌اند. شما در این باره چه نظری دارید؟

بنده هم معتقدم که برای اقتصاد کشور در مجموعه نظام اتاق فکر واحدی شکل گرفته و خوشبختانه سیاستگذاری‌ها کاراتر شده است. ما همیشه در طول سال‌های گذشته به اتاق فکری اقتصادی نیاز داشتیم که مورد قبول همه ارکان نظام باشد که خوشبختانه از اظهارات مسوولان کشور به ویژه تیم اقتصادی دولت بر‌می‌آید که این اتاق فکر از ماه‌ها پیش تشکیل شده و پیش‌بینی‌هایی هم درباره وضعیت اقتصادی کشور در برجام بدون آمریکا کرده است. سیاست‌های اخیر ارزی هم یکی از خروجی‌های آن بوده که با محتوایش آشنا هستیم. خب دولت در حالی سیاستگذاری‌های سختگیرانه‌ای برای ارز در نظر گرفت که چاره‌ای دیگر نمانده بود و باید چنین اقدامی را در‌ راستای کنترل بازار در کوتاه‌مدت انجام می‌داد. البته در این میان متاسفانه برخی جریان‌های سیاسی درک نمی‌کنند کشور در چه وضعی است فقط می‌خواهند بگویند تیم اقتصادی دولت با هم هماهنگ نیست یا این که سیاستگذاری‌های اقتصادی انسجام لازم را ندارد. این گروه از اول هم نسبتی با دولت آقای روحانی نداشته‌اند و نمی‌توان توقع داشت که از موفقیت‌های اقتصادی او خوشحال باشند. آنها از هر فرصت استفاده می‌کنند تا دستاوردهای دولت را مورد هجوم خود قرار دهند. نمونه آن همین برجام بود که آن را سند خیانت می‌دانستند و حالا برای خروج آمریکا از برجام شیرینی پخش می‌کنند. جریانی در کشور به وجود آمده که بدون ملاحظات ملی و حفظ منافع بلندمدت مردم ایران فقط قصد تخریب دولت را داشته و از هیچ اقدامی ابا ندارند. بنابراین بهتر است دولت بدون توجه به این افراد سیاست‌های اقتصادی خود را پیش ببرد اما از نقدهای منصفانه استقبال کند. به هر حال اقتصاددانان ما دارای آرا و نظرات مختلفی هستند و در خصوص مسائل کلان نسخه‌هایی دارند. شاید لازم است در تیم اقتصادی کشور جایی به وجود‌ آید که این نقدها را دریافت کرده و از آن در سیاستگذاری‌ها استفاده کند و به اطلاع اقتصاددانان که که چنین پیشنهادهایی را داده‌اند نیز برساند.

به نظر شما دولت تا چه اندازه در بخش اقتصاد نقد‌پذیر بوده است؟

مجموعه دولت از سعه‌صدر بالایی در نقدپذیری برخوردار است و عملکرد آن در طول پنج سال گذشته نشان داده که باب نقد را به روی کارشناسان باز کرده بدون آن که تبعاتی برای ایشان داشته باشد. بنده به عنوان فردی که به هر حال با بخشی از دولت همکاری می‌کنم همواره در رسانه‌های مختلف به نقد سیاستگذاری‌های کلان پرداخته‌ام و اتفاقا تیم اقتصادی دولت از این نقدها استقبال کرده است. حتی اگر دقت کرده باشید شخص آقای دکتر آخوندی به عنوان یک دولتمرد عضو کابینه همواره در نوشته‌هایی به نقد سیاستگذاری‌ها پرداخته و مواردی را که لازم می‌دانسته مطرح کرده است. فرهنگ این‌گونه نقدها در دولت نهادینه شده و این‌ گونه نیست که اگر نقدی به سیاستی شد، فرد منتقد مورد عتاب قرار گیرد. شما می‌بینید که بدنه کارشناسی کشور به ویژه اقتصاددانان نقدهای صریحی به سیاست‌های اقتصادی دولت دارند. به عنوان مثال همین نگاه مکتبی دولتمردان به اقتصاد خود بارها مورد نقد قرار گرفته افراد زیادی به این موضوع اشاره کرده‌اند که دولت درباره بحث قیمت‌ها چگونه می‌اندیشد؟ افرادی در دولت معتقد به اصول اقتصاد آزاد هستند و افرادی دیگر اندیشه‌‌های دولتی دارند. مهم این است که از دل سیاستگذاری‌ها یک صدا بیرون آمده و یک تصمیم اجرا شده است. هر کدام از اعضای تیم اقتصادی کشور ممکن است اندیشه خاصی به مدیریت اقتصاد داشته باشند اما به هر حال دیده می‌شود که یک خط فکری مشخص از آن بیرون می‌آید. ممکن است در درون دولت برخی افراد اختلاف دیدگاه با هم داشته باشند اما این اختلاف‌ نظر‌ها در سطح کلان حل شده و معمولا روی مسائل اجماع به وجود می‌آید از این رو می‌توان گفت اقتصاد ایران صاحب یک خط فکری شده که می‌توان بر اساس آن نقشه راه را تعریف کرد اگر چنین نبود هر کس ساز خود را می‌زد و اقتصاد ایران با روزمرّ‌گی و تصمیم‌های خلق‌الساعه اداره می‌شد.

با توجه به مسائل و مشکلاتی که دولت با آن روبه‌روست، جغرافیای سیاستگذاری در اقتصاد ایران را چگونه ارزیابی می‌کنید؟

امروز با پدیده‌ای در سیاستگذاری‌ها مواجه هستیم که آن چه بیرون می‌آید بر‌ اساس واقعیت‌های اقتصادی کشور است و الزاما هم ممکن است مورد قبول اقتصاددانان نباشد. اما به هر حال نباید فراموش کنیم که این دولت با چه مسائلی روبه‌رو بود و چه اقتصادی را تحویل گرفت اینک آن اقتصاد در چه وضعیتی قرار گرفته است. سهام عدالت، آلودگی هوا، ریزگردها، خصوصی‌سازی‌های نادرست، رشد اقتصادی منفی، بنگاه‌هایی با مالکیت نامشخص، بدنه ضعیف و فربه و... تمام اینها مواردی است که دولت یازدهم با آن مواجه بود و در به وجود آوردن آن وضع نیز تقصیری نداشت. حل چنین مشکلات بزرگی به تنهایی از عهده قوه مجریه برنمی‌آید و لازم است که همه کارگزاران نظام برای ابرچالش‌های اقتصاد ایران راهکار ارایه دهند. این که دولت قبل تصمیم گرفته حدود یک میلیون نفر را به بدنه خود اضافه کند موضوعی نیست که بتوان به‌ راحتی از آن گذشت. برخی می‌گویند دولت فربه شده است اما نمی‌گویند چه کسی باعث شد این دولت فربه شود. یک‌شبه نزدیک به یک میلیون نفر کارمند حقوق‌بگیر به بدنه دولت اضافه شده است. در چنین وضعی شما چگونه می‌توانید توقع داشته باشد دولت چابک باشد؟ جای آقای روحانی بودید چه می‌کردید؟ می‌شود آنان را اخراج کرد؟ می‌شود گفت به کار قبلی‌تان بازگردید؟ از سویی دیگر حدود ۷۰ میلیون نفر در ایران یارانه می‌گیرند. در حقیقت دولت باید هر ماه به حساب هر یک از این افراد حقوق ۴۵ هزار تومانی واریز کند. برخی می‌گویند دولت شجاعت به خرج دهد و یارانه‌ها را قطع کند. تصمیم‌گیری درباره این مسائل آنچنان هم راحت نیست و نمی‌توان افکار عمومی را درگیر چنین مسائلی کرد.

با توجه به نکاتی که فرمودید به نظر می‌رسد که ابزار دولت برای بهبود در وضعیت اقتصادی کافی نیست و لازم است تا بدنه حاکمیت برای حل مسائل اقتصادی به جمع‌بندی مشخصی برسد. در این میان چه اقداماتی باید صورت گیرد؟

حلقه گمشده در این میان اجماع و گفت‌وگو برای رفع این مشکلات است. در‌این‌باره بهتر است شما را ارجاع بدهم به سخنرانی آقای دکتر نیلی در کنفرانس اقتصاد ایران با این مضمون که ما برای حل مشکلات اقتصاد راهی نداریم جز اینکه همه ارکان نظام دور هم بنشینند و بر سر مسائل مهم ما به اجماع برسند. به هر حال وضعیت کشور با توجه به برجام و خروج آمریکا مشخص شده است. من معتقدم که در حال حاضر می‌توان اقتصاد ایران را با همین برجام بدون آمریکا مدیریت کرد اما بستگی به آن دارد که در میدان سیاست بین‌الملل چگونه بازی کنیم و چه امتیازهایی را به دست آوریم. مشکل آنجاست که هنوز بر سر برخی مسائل ساده اقتصادی اختلافاتی وجود دارد که اجازه نمی‌دهد دولت به اهداف خود دست یابد. به عنوان مثال در موضوع قیمت‌گذاری انرژی به هسته سخت تصمیم‌گیری رسیده‌ایم. معلوم نیست بر چه اساسی بنزین را به قیمت هزار تومان و تا چه زمانی قرار است بفروشیم. گازوییل را تا چه زمانی قرار است با قیمت ۷ سنت به بازار عرضه کنیم. دولتی که برای پرداخت حقوق کارکنان خود و بازنشستگانش با مشکل روبه‌روست چرا به پرداخت یارانه‌ها ادامه می‌دهد و با چه منطقی انرژی را به قیمت تقریبا رایگان می‌فروشد؟ ابزار قیمتی یکی از بهترین راهکارها برای صرفه‌جویی در قیمت سوخت و افزایش درآمدهای دولت است. توزیع انرژی ارزان به ویژه در بخش بنزین و گازوییل سبب شده تا هم میلی برای نوسازی ناوگان فرسوده وجود نداشته باشد و هم این که زیرساخت‌های ریلی ما توسعه نیابد. ما نیاز داریم به سمت واقعی‌سازی قیمت سوخت برویم و از محل درآمدهای آن مشکلات بزرگی که داریم را برطرف کنیم. دولت بر اساس تدابیری تصمیم می‌گیرد که با توجه به دخل و خرج خود قیمت انرژی را تا حدی بالا ببرد اما به یکباره می‌بینیم مجلس بنا به ملاحظاتی که به نظر من ریشه در پوپولیسم و عوامگرایی دارد جلوی این اقدام را می‌گیرد تا جایی که از مخالفان لایحه دولت در زادگاه‌های‌شان به عنوان قهرمانان اقتصادی یاد می‌شود. ما برای حل مشکلات اقتصادی در سطح کلان باید به اجماع برسیم و تا این اجماع و گفت‌وگو وجود نداشته باشد قادر نخواهیم بود از پس این ابرچالش‌ها بربیاییم. در حقیقت می‌توان گفت که برای داشتن اقتصادی پویاتر لازم است تا اراده سیاسی قوی پشت سر آن قرار گیرد و دولت از سوی ارکان مختلف نظام حمایت شود. این تجربه در دو مورد دیده شده است. نخست موضوع برجام بود که همه حاکمیت پشت سر دولت قرار گرفت و مذاکرات به ثمر رسید. در سال ۸۹ هم کل نظام با دولت دهم همکاری کرد تا قانون هدفمندی یارانه‌ها به اجرا درآید. پس می‌بینیم هر جا که اراده سیاسی برای حل مشکلات اقتصادی به وجود آمده ما در پیشبرد اهداف خود موفق بوده‌ایم. همین الان که آمریکا از برجام خارج شده باید طوری رفتار کنیم که دولت پشتگرم باشد و از رفتارهای هیجانی بپرهیزیم. نمی‌شود عده‌ای در مجلس برجام را آتش می‌زنند، عده‌ای دیگر آن را محکوم می‌کنند! برخی از کم‌اثر شدن برجام ابراز شادمانی می‌کنند و به یکدیگر تبریک می‌فرستند، برخی دولت را به تمسخر می‌گیرند و آرزوی به زمین خوردن آن را دارند و برخی دیگر نیز به دنبال حفظ برجام باشند. بهتر است تا در این شرایط حساس کنونی همه حاکمیت پشت سر دولت قرار گیرند تا بتواند به اهداف خود، اصلاحات اقتصادی دست یابد و‌گرنه غر زدن و تخریب، ‌کاری از پیش نخواهد برد.

برای کم اثر کردن تاثیرات منفی تصمیم آمریکا برای خروج از برجام به نظر شما در بخش اقتصاد چه اقداماتی باید انجام شود؟

ما کشور فقیری نیستیم و دنیا هم به راحتی نمی‌تواند ایران را از معادلات اقتصادی و سیاسی خود کنار بگذارد. از این شرایط بهتر است به نفع آینده و رفاه کشور استفاده شود. همان‌گونه که اشاره کردم امروز اقتصاد ایران با واقعیت‌هایی و ابرچالش‌هایی روبه‌روست که فقط دولت قادر به حل آن نیست. رفع این ابرچالش‌ها نیازمند اتحاد قوا و سیاستگذاری‌های قابل اجراست. در حال حاضر از نظر تاریخی در شرایط ویژه‌ای قرار داریم هم خشم طبیعت ما را گرفته و هم اینکه دشمنان‌مان به بهانه‌های مختلف قصد بر هم زدن کشورمان را دارند. پیش‌بینی‌پذیری اقتصاد ایران لازم است تا افزایش یابد. وقت آن رسیده که تکلیف‌مان را با برخی از مسائل روشن کنیم. مسائلی که حتی ربطی به سیاست خارجی ندارد. بالاخره ما خصوصی‌سازی را قبول داریم یا نه؟ اگر قبول داریم پس چرا بخش خصوصی نمی‌تواند در کشور رشد کند و همیشه باید نگران مالکیتش باشد؟ اگر قبول نداریم پس چرا شعار می‌دهیم؟ در دولت قبل مثلا خصوصی‌سازی صورت گرفت. ۵۰ درصد مالکیت‌ها به سهام عدالت اختصاص داده شد و بخشی هم به شرکت‌های تعاونی که خود بنگاه‌ها تشکیل داده بودند. در کجای دنیا به این روش خصوص‌سازی گفته می‌شود؟ همه این موارد نشان می‌دهد که سیاستگذاری‌های اقتصادی در طول دولت نهم و دهم آن قدر بد صورت گرفته که دولت کنونی به راحتی نمی‌تواند منطق اقتصادی را در کشور اجرایی کند و برای هر اصلاحی با ممانعت‌های سیاسی و اجتماعی روبه‌رو می‌شود.

از سوی دیگر وقت آن رسیده که به این سوال پاسخ دهیم که ما می‌خواهیم اقتصاد آزاد داشته باشیم یا دولتی؟ اگر قرار است اقتصاد آزاد باشد و بخش خصوصی به یکی از بازیگران اصلی آن تبدیل شود پس این بخش را یاری کنیم و موانع کسب و کار را از سر راه او‌برداریم. اشاره کردم که دولت به تنهایی قادر نیست همه این کارها را انجام دهد بلکه نیاز است همه قوا به میدان اقتصاد بیایند و هر کاری که از دست‌شان بر‌می‌آید انجام دهند.

امروز می‌بینید که نظام یارانه‌ای وسیع در همه ابعاد اقتصادی کشور رسوخ کرده و اجازه نمی‌دهد ما بخش خصوصی رقابت‌پذیر داشته باشیم. بهترین یارانه سیاستگذاری درست و حکمرانی خوب است. اصولا اقتصاد بیش از آن که نیازمند چنینی یارانه‌هایی باشد محتاج روابط وسیع با دنیا، حضور در بازارهای مختلف و تهیه مواد اولیه با هزینه کم است. از سویی دیگر لازم است تا برای برنامه‌ریزی‌های بلندمدت در اقتصاد افق بلندمدت را ببیند. اقتصاد ما چنین ویژگی‌هایی را ندارد و لازم است برای تامین نقدینگی به جای یارانه درمانی و تزریق انرژی با قیمت غیرواقعی به سمت اجرای سیاست‌های منطقی در اقتصاد برویم. بنابراین اگر قرار است که ما به سمت اقتصاد آزاد حرکت کنیم نباید توقع داشت تا دولت وظیفه تامین نقدینگی و تهیه ارز را بر عهده گیرد. بنگاه‌ها نیازهای خود را تامین می‌کنند و در یک بازار رقابتی محصول‌شان را به فروش می‌رسانند. بدیهی است در چنین اقتصادی ما نهادهای سرکوبگر قیمتی به نام تعزیرات حکومتی و حمایت از مصرف‌کنندگان را نخواهیم داشت. من بر این باورم که اقتصاد ایران می‌تواند به شکوفایی بیشتر دست‌یابد اگر در سیاستگذاری‌های کلان درست عمل کند و به تولید در کشور بهای بیشتری داده شود. در این میان پیشنهاد می‌کنم کارشناسان اقتصادی کشور با درک صحیح از وضعیت اجتماعی و سیاسی مسائل اقتصاد ایران را تفسیر کرده و برای آن نسخه‌ای پیشنهاد دهند. چرا که نگاه صرف به اقتصاد بدون در نظر گرفتن واقعیت‌های اجتماعی و سیاسی آدرس درستی را به سیاستگذاران اقتصادی کشور نمی‌دهد.

منبع: روزنامه اعتماد 
بازدید از صفحه اول
ارسال به دوستان
نسخه چاپی
ذخیره
عضویت در خبرنامه
نظر شما
پرطرفدار ترین عناوین