آفتابنیوز : یک فعال رسانهای اصولگرا درباره عملکرد صداوسیما و انتقاداتی که درباره آن وجود دارد، گفت: اگر جای رئیس سازمان صداوسیما بودم، همان بعد از سخنرانی مقام معظم رهبری کلید سازمان را در نگهبانی میگذاشتم، میرفتم و دیگر باز نمیگشتم.
به گزارش آفتابنیوز؛ اعتماد آنلاین نوشت: عملکرد سازمان صداوسیما به عنوان ارگانی که باید حمایت همه جانبه افکارعمومی را با خود همراه داشته باشد، مورد انتقاد بیشتر قشرهای کشور است؛ سالها است که منتقدان عملکرد این سازمان تاکید میکنند صدا وسیما کارایی و کیفیت لازم را با توجه به بودجهاش ندارد. کار به جایی کشیده که چند روز پیش زمانی که دانشجویان با رهبر انقلاب دیدار داشتند نسبت به عملکرد این سازمان و اختصاص داشتن آن به یک جریان سیاسی خاص انتقاد کردند و البته رهبری هم از انتقادهای خود نسبت به صداوسیما گفتند.
به خاطر همین انتقاد رهبری است که محمد مهاجری، فعال رسانهای اصولگرا میگوید که اگر به جای رییس سازمان صداوسیما بود میرفت و دیگر هم بازنمیگشت. او معتقد است که معاونت سیاسی صداوسیما تحت نفوذ اصولگرایان تندرو است و تا وقتی که این سازمان صرفا تریبون یک جریان خاص باشد، اوضاع برای آن بهتر نمیشود.
در ادامه مشروح گفتوگوی محمد مهاجری با را بخوانید؛
*آقای مهاجری، انتقادها درباره عملکرد صداوسیما نهتنها از طرف سیاسیون، هنرمندان و عامه مردم مطرح است بلکه رهبری هم در نشست اخیرشان با دانشجویان گفتند که خودشان هم نسبت به برخی از عملکردهای این سازمان انتقاد دارند. ارزیابی شما از این موضوع چیست؟
واقعیت ماجرا را بخواهید من این سخنرانی رهبری را که شنیدم خیلی دلم به حال رئیس صداوسیما سوخت. چون حساب کردم که تابهحال مردم، کارمندان، تهیهکنندگان و کارگردانهای داخل سازمان ناراضی بودند و الان رهبر انقلاب هم به آنها اضافه شدند. دیگر خیلی ناراحتکننده شد؛ میخواهم این را بگویم که اگر جای رئیس سازمان صداوسیما بودم، همان بعد از سخنرانی مقام معظم رهبری کلید سازمان را در نگهبانی میگذاشتم، میرفتم و دیگر باز نمیگشتم.
فکر میکنم سازمانی در این حد انتقاد برانگیز حتماً اشکالاتی در ساختار، ارتباط با جامعه دارد. سازمانی که دهها شبکه رادیویی و تلویزیونی درست کرده و این اتفاقات نشان میدهد که همه اینها ناکارآمد است. اگر انتقاد همه افراد از صداوسیما را هم مغرضانه را بدانیم اما قطعاً بیانات رهبر معظم انقلاب مغرضانه نیست.
*برای بهبود وضعیت صداوسیما از نظر شما چه راهکاری وجود دارد؟
خیلی ساده است؛ هر کاری که تابهحال انجام دادهاند را انجام ندهند و کارهایی که تابهحال انجام ندادهاند را انجام دهند. به نظر من بهترین راهکار نجات این سازمان همین است. بزرگترین زحمتی هم که آقای رئیس صداوسیما میتواند بکشد این است که صداوسیما را خود اداره کند.
در واقع زمانی که سازمان صداوسیما از بیرون و بهوسیله افراد و سازمانهای ذینفوذ اداره میشود و بخواهد به همین روال هم ادامه پیدا کند، این قافله تا به قیامت لنگ است. اینکه رئیس سازمان صداوسیما هر از گاهی نظرسنجی درست کند، حالا یا واقعی یا غیرواقعی که 80 یا 90 درصد مردم ما را میبینند این قطعاً با آن چیزهایی که ما در جامعه میبینیم انطباق ندارد. به نظر میآید باید روشهایی را که مردم صاحب صداوسیما باشند پیش بگیرند.
*چطور میتوان کاری کرد که به قول شما مردم صاحب صداوسیما شوند؟
باید از نخبگان متعددی در جامعه استفاده شود. نخبگانی که تابهحال پایشان به صداوسیما باز نشده و اگر هم باز شده خیلی محدود است یا این تریبونهایی که در اختیار افراد تندرو هست در اختیار دیگران هم قرار بگیرد. صداوسیما چارهای جز این ندارد که اعتماد مردم را جلب کند. ممکن است مردم بنشینند و یک سریال تلویزیونی را هم ببینند این منافاتی با اینکه از صداوسیما خوششان نمیآید، ندارد. انگار که یک سیدی بخرند و ببینند.
بنابراین این آمارها نشاندهنده این نیست که مردم صداوسیما را دوست یا به آن اعتماد دارند. صداوسیما چارهای ندارد جز اینکه در حوزه سیاسی سراغ افرادی هم که تابهحال در سازمان صداوسیما جایگاهی نداشتند برود و به همان راحتی که دانشجویان خدمت مقام معظم رهبری انتقاد میکنند این افراد هم بیایند و از سازمانهای مختلف حاکمیتی انتقاد کنند.
زمانی که تلویزیون میآید از یک قوه انتقاد میکند و برای بقیه سوت و کف میزند و بهبه و چهچه میکند، طبیعی است که بعد از مدتی این سازمان از درون منفجر میشود. من دوستان متعددی در خود صداوسیما دارم، حتی در حوزههای سیاسی و خبر که واقعاً ناراحت هستند؛ یعنی صداوسیمایی که نه در داخل از او راضیهستند، نه مردم و نه رهبری به نظر من باید برای رهاییدن خود باید خیلی کارها انجام دهد.
*فکر میکنید این مشارکت نکردن همه گروهها و استفاده صرف از یک جریان خاص به چه دلیل اتفاق میافتد؟
بخشی از آن به ساختار صداوسیما برمیگردد؛ بخشی هم به ساختار معاونت سیاسی صداوسیما مربوط میشود که به نظر من بهوسیله رئیس صداوسیما اداره نمیشود. اگر رئیس صداوسیما خود شخصاً سازمان را اداره کند قطعاً متوجه اشتباهات و اشکالات میشود. به نظر میرسد این معاونت تحت نفوذ جریانات سیاسی خارج از صداوسیما است. اگر رئیس سازمان رشادتی به خرج دهد و برای یک بار هم که شده آن را از این وضعیتی که در گرفتار است برهاند، اوضاع بهتر میشود.
صداوسیما تبدیل به پاتوق یک عده خاص و غلام حلقه به گوش یک جریان خاص سیاسی شده است. اگر بتوانند این وضعیت را تغییر دهند صداوسیما نجات پیدا میکند. فکر میکردند که اگر تعداد شبکهها را زیاد کنند و از پنج شبکه به ده و بالاتر برسانند، مخاطبانشان هم افزایش مییابد، اما دیدیم که چنین نبود. اما خوششانسی سازمان صداوسیما در واقع این است که به هیچ روشی نمیتوان فهمید که چند نفر تلویزیون را نگاه میکنند. بنابراین هر عددی میگویند ادعایی است که نه قابلیت اثبات و نه قابلیت رد دارد.
بنابراین با افزایش کمی و این حرفها سازمان صداوسیما نجات پیدا نمیکند. به نظرم اگر به سال 58 برگردیم و دو شبکه داشته باشیم اما این دو شبکه حسابی باشند، صداوسیما نجات پیدا میکند.
*این درحالی است که یکی از انتقادهای همیشگی به این سازمان تعداد نیروهای مشغول به کار در آن است. به نظر شما این تعداد نیرو با عملکرد این سازمان مطابقت دارد؟
دقیقا یکی از موضوعات مورد بحث همین است؛ یکی دیگر از کارهایی که صداوسیما باید انجام دهد این است که دست و بال خودش را جمع کند. حدود 40 تا 50 هزار نفر در این سازمان کار میکنند در حالیکه در تلویزیونهای مشابه این در دنیا یقین دارم که یکدهم این هم افراد مشغول به کار نیستند. همین الان اگر صداوسیما میخواهد واقعاً کارآمدی خود را نشان دهد بیاید و هر کدام از این شبکهها را به یک بخش خصوصی واگذار کند، آن وقت خواهد دید که چگونه میتوان به راحتی سازمان را اداره کرد و سلیقههای مختلف را در آن دخیل کرد.
*به نظر شما مشارکت دادن صرفاً یک جریان خاص در صداوسیما میتواند به دلیل تغییر در سیاست کشور باشد؟
یک بخش تندروی جریان اصولگرا حاکمیت مسائل سیاسی صداوسیما را به دست گرفتهاند. آنها میخواهند هر دولتی که میآید خود را در کنار دولت بدانند؛ اگر احیاناً آن دولت با آنها همراه باشد کاری با آن ندارند، همانطور که حداقل در دولت اول آقای احمدینژاد صداوسیما فقط یک ارگان تبلیغاتی بود و کار دیگری نمیکرد. به هر حال صداوسیما تا وقتی که حیاط خلوت احزاب سیاسی است و در واقع چکش، تبر و بوق آنها است همین وضعیتی که میبینید ادامه خواهد داشت.