آفتابنیوز : در اولین روزهای آذرماه 85، این تاریخ بود كه به طور وارونهای حادث میشد و همایون شاهرخی را از خانهاش در شهرك غرب روانه نیمكتی میكرد كه در یازده هفته گذشته لیگ برتر با نام مجید جلالی گره خورده بود.
برکناری آقا معلم معلم ورزش مدرسه ابوریحان بیرونی، با كولهباری از امید وارد ورزشگاه دستگردی میشد. و البته كمی هم بهت. او فصل قبل در حالی كه تا آخرین لحظات به عنوان جانشین همایون شاهرخی معرفی شده بود، ناگهان از نیمه راه بازگشت و فقط به مدیریت تیمهای پایهای پاس اكتفا كرد. چه مدیرعامل پس از اینكه شاهرخی را برای سال دوم به عنوان سرمربی تیم بزرگسالان منصوب كرد جملهای امیدواركننده برای آقا مجید گفت: «من تیم فعلی پاس را به آقای شاهرخی میسپارم و آینده پاس را به مجید جلالی.»
جلالی برای اینكه به بخشی از آرزوهای بزرگش دست یابد، یك سال دیگر صبر كرد تا انتخاب همایون شاهرخی به عنوان سرمربی تیمملی و انتقاد شدید روزنامهها از دوشغله بودن وی، راه را برای ورود به مدعی جدید قهرمانی ایران باز كند.
ورود جلالی به پاس، اتفاقی بود كه جریان نوگرای فوتبال به شدت از آن دفاع میكرد، استفاده از نرمافزار در فوتبال كه خود نویددهنده علمی شدن فوتبال در ایران بود، از سویی واكنش مثبت جامعه فوتبال را برانگیخت و از سویی به قهرمانی پاس در لیگ برتر انجامید.
او مسلما پس از قهرمانی با پاس به یاد جمله یكی از مدیران بلندپایه فوتبال ایران افتاد: «به پاس نرو! نهایت رتبه پاس نایب قهرمانی بود كه با شاهرخی برای آنها كسب كرد. بیا به تیم ملی جوانان، با هر نتیجه غیر از قهرمانی تو را بركنار میكنند.»
قهرمانی پاس، اما برای مجید جلالی چندان نشاطآور نبود. چه او یك هفته پس از جشن قهرمانی استعفای خود را تقدیم مدیرعامل كرد و حتی پس از رد این استعفا، این بار به بهانه ناراحتی از ناحیه سر روانه بیمارستان و بخش ICU شد، اما تمام این وقایع باعث نشد كه او قید رویای مربیگری در آسیا را بزند و پس از جلسهای 8 ساعته با مدیرعامل پاس، شرایط را برای همكاری مجدد مساعد دید.
فصل جدید اما جور دیگری آغاز شد. او پس از 14 هفته، در نیمه پایین جدول قرار گرفته بود و این شاید پایان كار مجید جلالی بود، قطع همكاری با تیمی كه قهرمانش كرده بود.
جانشین او اما این بار یك مربی ایرانی نبود. این مصطفی دنیزلی بود كه فضای فوتبال ایران را بر هم میزد و وارد باشگاهی میشد كه اكنون پس از یك دهه تعقیب اخبارش برای رسانهها، جالب و هیجانانگیز شده بود.
جلالی، اما پس از پاس به صباباتری رفت و با آن تیم قهرمان جام حذفی شد و در حالی كه خود را برای دومین بار آماده حضور در آسیا میكرد، این بار به دلیل اختلاف فنی با مدیرعامل صبا، به خانه خود در نیاوران و میز مطالعهاش رو آورد.
این بار مجید جلالی بحثبرانگیزترین نامه خود را نگاشت؛ او رئیس جمهور را خطاب قرار داد و ناراحتی شدید خود از انتصاب مصطفی دنیزلی را بالاخره پس از چند ماه ابراز داشت. او در این نامه، بر مرزبندی مربی ایرانی/ خارجی اصرار كرد و از مسئولان خواست كه به جای وارد كردن مربی خارجی، به تربیت استعدادهای وطنی بپردازند.
به واسطه این نامه جلالی تا چند روز قبل از آغاز جام جهانی به همراه محمد مایلیكهن، یكی از گزینههای سرمربیگری تیم ملی بود، اما هرگز به آرزویش كه بینالمللی شدن بود نرسید. مجید جلالی برای آرامش بیشتر روانه كویر شد و هدایت قندی یزد را پذیرفت تا ناكامیاش تكمیل شود. او با قندی به دسته دوم سقوط كرد، بدون حتی یك برد.
این دومین سقوط جلالی با یك تیم به دسته دوم بود. بار اول همراه با مقاومت مشهد این اتفاق برای او افتاده بود.البته او قبل از رفتن به یزد 42 ساعت سرمربی پرسپولیس هم شده بود.فقط 42 ساعت.
تابستان 85، اما برای جلالی خاطرهانگیز آغاز شد. جلالی با حكم سیدهاشم غیاثی، مدیرعامل جدید پاس، در ماراتن نفسگیری بر رقیب قدیمیاش – همایون شاهرخی – فائق آمد و سرمربی پاس شد. شكست ایران در رقابتهای جام جهانی 2006 و فشار افكار عمومی روی كادر فنی تیم ملی، بیشترین یاری را به مجید جلالی رساند تا پس از حدود دو سال دوباره به ورزشگاه دستگردی بازگردد.
این بار، اما شایعه اخراج جلالی از هفتههای اول لیگ به گوش رسید. زمانی كه او برای دو بار در خانه شكست خورد، بلافاصله انگشت اشاره به سویش روانه شد. او مقصر اصلی لقب گرفته بود.
طنز زمانه اما این بود كه مجید جلالی دومین بركناریاش را در اصفهان به چشم دید. بار اول او پس از شكست دو بر صفر در فولادشهر به خانه رفت و این بار در ورزشگاه نقش جهان بود كه با شكست مقابل سپاهان، هیأت مدیره را در مورد بركناریاش به اجماع رساند. این اصفهان است كه غم و شادی مجید جلالی را رقم زده.
بار اول در همین اصفهان بود كه جلالی سپاهان را چهار بر سه شكست میداد و از اهواز خبر شكست استقلال را میشنید. این یك خبر فوقالعاده مهم بود و حامل پیام قهرمانی پاس. دو بار دوم اما برای جلالی فقط یأسآور و غم آلود بود.
اخراج جلالی از پاس اما بعد از بازی با سپاهان و قبل از مصاف با استقلال اهواز صورت میگرفت، هر چند كه او جمعه آخر را هم روی نیمكت سبز مینشست؛ «چهارشنبه كه برای جمع كردن وسایلم به دستگردی رفته بودم، آقای غیاثی را دیدم و از او خواستم بهرغم بركناری، در بازی آخر هم روی نیمكت بنشینم.»
شام آخر مجید جلالی ساعت 30/ 16 بعدازظهر یك جمعه پاییزی رقم میخورد، بار اول او در اوایل دی ماه بركنار شده بود و این بار كمی زودتر در آخرین ماه پاییز قبل از زمستان. جلالی بعد از بازی به رختكن رفت: «من از همه شما متشكرم. روزهای خوبی با هم داشتیم.
من به این تیم باور داشتم و ما دو هفته دیگر به جمع مدعیان قهرمانی میرسیدیم.اما نشد. فكر نكنید ما امروز فوتبال بازی كردیم. این فوتبال مورد علاقه من نبود. فوتبال امروز بیشتر به دنبال نتیجهگرایی بود.»
و بدین گونه دومین بركناری آقا معلم مدرسه ابوریحان بیرونی از پاس با بغض مجید جلالی صورت گرفت. آیا اكنون هم باید منتظر نامهای از آقا مجید باشیم؟
بازگشت به شاهرخی «اصول من در مربیگری؛ صداقت، انضباط و كار است.» این بیتالغزل صحبتهای همایون شاهرخی در مراسم معارفهاش به عنوان سرمربی پاس است.
همایون شاهرخی،سرمربی سابق تیم ملی ایران، باشگاه رأس الخیمه امارات، فولاد خوزستان پیکان و بنیاد شهید، حالا نزدیك به 60 سال سن دارد. سرهنگ سابق شهربانی است و سه فرزند دارد. هافبك سابق تیم پاس بوده و با پیراهن شماره 6 بازوبند كاپیتانی پاس را به بازو میبسته. یك مربی سنتی، معتقد به نظم و دیسیپلین از مكتب پاس كه بیشتر از هر شخصی، به مهدی اسداللهی و حسن حبیبی تعلق دارد.
او پس از اینكه در پاییز 1380 برای اولین بار سرمربی پاس شد، به طور قابل ملاحظهای در فوتبال ایران پیشرفت كرد. هر چند او دو سال بدون جام را در پاس سپری كرد، اما آشنایی قدیمیاش با محمد دادكان به علاوه مشاوره دوست و یاور همیشگیاش – حسین فركی- شاهرخی را به سرمربیگری تیم ملی و سپس مدیریت فنی این تیم رساند.
شاهرخی پس از ورود به پاس كه به نوعی با استقبال بخشی از پیشكسوتان و مخالفت جدی اصغر شرفی، محمود یاوری و مهدی مناجاتی روبرو شد، خداداد عزیزی – شاگرد سابقش در فتح – را به این تیم آورد و این بهترین هدیه شاهرخی برای پاس بود. او هر چند پس از فیروز كریمی وارد پاس میشد، اما هرگز احساس غربت نداشت و انگار به خانه قدیمیاش پا گذاشته بود.
شاهرخی یك مربی كاملاً منطقی و وارد به قواعد بازی است، از همین رو بعد از خروج از پاس هرگز پلهای پشت سر خود را خراب نكرد. زمانی كه دنیزلی در روزهای اول ورودش به ایران به كمپ تیمهای ملی سر زد، این همایون شاهرخی بود كه به استقبالش میرفت: «بالاخره ما از خانواده پاس هستیم و ایشان سرمربی پاس باید تحویلش بگیریم.»
هر چند همیشه او اصرار میكرد: «در عمرم به هیچ فردی حساس نبوده و نیستم، از جمله مجید جلالی.» اما نمیتوان منكر شد كه پس از شنیدن نام جلالی احساس خوبی به او دست نمیدهد. درست مثل اتفاقی كه برای جلالی میافتد.دوره جدید فعالیت شاهرخی، پس از یازده هفته متوسط پاس جلالی آغاز میشود. گرچه پیشبینی پاس شاهرخی، چندان مشكل نیست اما بیشتر از هر فردی این مجید جلالی است كه انتظار دیدن پاس جدید را دارد.شاید مهمترین تفاوت شاهرخی با جلالی، تفاوتی باشد كه پروین با دنیزلی دارد.
شاهرخی در پاس یك جریان است و جلالی یك میهمان. مثل میزبانی پروین و میهمان بودن دنیزلی.چه جالب! بالاخره دنیزلی و جلالی در یك نقطه به هم رسیدند.
جلالی چه می تواند بگوید؟ اكنون مجید جلالی دوباره از پاس بركنار شده. جانشین او اما این بار یك مربی بزرگ خارجی نیست كه او با تقسیمبندی مربی ایرانی / خارجی از خود در لفافه دفاع كند، این همایون شاهرخی است كه وارد خانهاش شده و مجید جلالی احتمالاً متوجه اشتباه استراتژیك خود.
چه او متعلق به جریاننوگرای فوتبال ایران است – همان جریانی كه لوكا بوناچیچ، رنه سیموئز و مصطفی دنیزلی به آن تعلق دارند – و باید معیار تقسیمبندی خود را مربی سنتی / مدرن قرار میداد و نه ایرانی / خارجی. اشتباه استراتژیك او امروز رخ نمایانده. او دیگر نمیتواند سخنی به زبان بیاورد غیر از اینكه بگوید: «من میخواستم سرعت دید را با سرعت بازی تلفیق كنم و پاس را به قهرمانی برسانم.»
مجید جلالی با دست خالی از پاس میرود. او دیگر فقط یك مربی است. یك جریان نیست، چه او جریانی را كه خودش آغاز كرده بود به خاطر خود، به عقب راند و ترجیح داد یك مربی ایرانی باشد تا یك مربی عملگرا و نوگرا و مدرن.اكنون بازگشت پاس به شاهرخی مهمتر از بازگشت شاهرخی به پاس است و مهمتر از همه چیز سکوت از سر بیحرفی مجید جلالی است.
پس در مقابل انتصاب همایون شاهرخی، جلالی چه میتواند بگوید؟