آفتابنیوز : به گزارش خبرنگار ما، ساعت ۸:۳۰ صبح روز یکشنبه مردی با اداره پلیس تماس گرفت و مدعی شد که دختر ۱۲سالهاش در خانهشان به طرز مرموزی به قتل رسیده است. وی به مأموران گفت: لحظاتی قبل به خانهام آمدم که با جسد بیجان دخترم روبهرو شدم و بلافاصله او را به بیمارستان بهارلو منتقل کردم که متأسفانه پزشکان اعلام کردند دخترم به قتل رسیده است. پس از اعلام این خبر تیمی از مأموران پلیس راهآهن به محل حادثه اعزام شدند. مأموران در بیمارستان با جسد دختر ۱۲سالهای به نام ستاره روبهرو شدند که به گفته تیم پزشکان بیمارستان ستاره بر اثر فشار بر عناصر حیاتی گردن و ضربات جسم سخت به سرش به کام مرگ رفتهاست. در چنین شرایطی موضوع به قاضی دشتبان، بازپرس ویژه قتل دادسرای امور جنایی تهران اطلاع داده شد و وی دقایقی بعد همراه تیمی از کارآگاهان ادارهدهم پلیسآگاهی در محل تحقیقات خود را آغاز کرد.
ادعای دروغین پدر مقتول
تیم جنایی در نخستین گام از پدر مقتول تحقیق کردند. پدر ستاره در ادعایی گفت: من کارمند راهآهن تهران هستم و در قسمت انبار راهآهن مشغول به کارم. قبل از این در راهآهن یکی از شهرستانها کار میکردم، اما از آنجایی که ستاره تنها فرزندم از ناحیه پا کمی معلولیت داشت دو سال قبل محل کارم را به تهران انتقال دادم تا از طریق پزشکان متخصص بیماری دخترم را درمان کنم. در این مدت چند باری او را در بیمارستان بستری کردم و تا حدودی هم مداوای او موفقیتآمیز بود. شب قبل من شبکار بودم و صبح وقتی به خانهمان آمدم هر چقدر در زدم کسی در را باز نکرد تا اینکه از همسایهها کمک خواستم و با نردبانی از روی در وارد حیاط خانهام شدم و وقتی به داخل اتاق رفتم با جسد بیجان دخترم روبهرو شدم و با داد و فریاد از همسایهها درخواست کمک و او را به بیمارستان منتقل کردم. مادر ستاره هم در بازجوییها گفت که صبح روز حادثه در حالی که ستاره خواب بوده برای ثبت نام او به مدرسهاش رفته است که ساعتی بعد شوهرش تلفنی حادثه را به او خبر میدهد.
اعتراف پدر سنگدل به قتل دختر ۱۲ سالهاش
تیمجنایی در ادامه تحقیقات متوجه تناقضگوییها پدر مقتول شد و به همین دلیل وی را به عنوان مظنون حادثه بازداشت کردند.
متهم در بازجوییها خود را بیگناه معرفی کرد و مدعی شد که در عزای دخترش سیاهپوش شده، اما در نهایت پس از تحقیقات تخصصی صبح دیروز در دادسرای امور جنایی تهران به جنایتی هولناک اعتراف کرد.
وی با اظهار پشیمانی گفت: ستاره معلولیت داشت و برای درمانش خیلی هزینه کردم، اما نتیجه خوبی نگرفته بودم. آن روز، شب قبلش شبکار بودم و صبح خسته و کوفته به خانه آمدم. زنگ خانه را نواختم که دخترم در را باز کرد. مادرش خانه نبود که ستاره گفت: برای ثبت نام من به مدرسه رفته است. حال خوبی نداشتم و میخواستم بخوابم که ستاره گفت: برای او لپتاپ بخرم. وقتی به او گفتم پول ندارم ناراحت شد و شروع به نق زدن کرد. خیلی عصبانی بودم و از او خواستم با من در این باره حرف نزند، اما او دست بردار نبود تا اینکه مشاجره لفظی ما بالا گرفت. ناگهان عصبانی شدم و با جعبه دستمال کاغذی چند ضربه به سرش زدم و وقتی شروع به داد و فریاد کرد با ملحفهای او را خفه کردم. وی در حالی که گریه میکرد، ادامه داد: همان لحظه پشیمان شدم، اما فایدهای نداشت و دخترم فوت کرده بود که از ترس نقشهای طراحی کردم و قصد داشتم با صحنهسازی مأموران را فریب دهم. به همین دلیل به داخل کوچه رفتم و در را بستم و زنگ خانه را زدم. بعد به دروغ به همسایهها گفتم که از سر کار آمدهام و کسی در خانه ما را باز نمیکند و در ادامه هم نردبان یکی از همسایهها را گرفتم و از روی در وارد خانهام شدم و طبق نقشه شروع به داد و فریاد کردم و از همسایهها درخواست کمک کردم. در این چند روز سعی کردم خودم را فریب دهم، اما عذاب وجدان رهایم نکرد و سرانجام تصمیم گرفتم به قتل دخترم اعتراف کنم.
متهم به دستور قاضی دشتبان برای ادامه تحقیقات در اختیار کارآگاهان اداره دهم پلیس آگاهی قرار گرفت.
منبع: روزنامه جوان
بعد یک دوره کوتاه حبس که صد در صد به خاطر خوش رفتاری بهش عفو هم میخوره میاد سر خونه و زندگیش. پس در کل بی خیالش میشن.