آفتابنیوز : این اقتصاددان در گفتوگو با خبرنگار سیاسی آفتاب در تحلیل دلایل طرح این موضوع از سوی داوودی گفت: انتقاد به گذشته و اصلاح روشها یکی از با ارزشترین راه و روشهای اقتصادی تجویزی است. اما اگر قرار باشد این مسائل برا تبرئه کردن خود و کوبیدن نابحق حریفان و ایجاد فضای مبهم باشد، اقدامی خطرناک است.
رئیس دانا نمونه اصلی چنین رویکرد خطرناکی را «پوپولیسم» دانست و افزود: «در فضای پوپولیستی، بلاتکلیفی و ابهام شکل میگیرد و هیچ سازمان یافتگی وجود ندارد».
رئیس دانا بر این اساس به تحلیل اظهارات رئیس جمهوری پرداخت و گفت: به عنوان یک پژوهشگر اقتصاد باید بگویم که میزان فقر بسیار بیشتر از آن چیزی است که مطرح میشده و میشود. گرچه فقر در ایران معنای معادل فقر در هندوستان یا سومالی یا آفریقای مرکزی ندارد، اما فقیران ما شاید دو، سه برابر بالاتر از فقیران این کشورها هستند. چنانکه فقیران آفریقای مرکزی، چند برابر زندگی اقتصادی بالاتری از ایران دارند.
به گفته وی، «به این ترتیب برآوردها با توجه به معیارهای متفاوت این است که میزان فقر مطلق بیشتر از 16 درصدی است که ذکر میشده و بیشتر از 20 درصدی است که معاون رئیس جمهور میگوید».
وی با طرح این مطلب که «متاسفانه دولت فعلی با مساله فقر برخوردی سطحی دارد و قصد برانداختن آن و حتی قصد کاهش آن را هم به طور جدی ندارد»، گفت: دولت باید مجموعه راه و روشهای گذشته را که اعضای آن در درون آن سیستم حضور داشتهاند، نقد کند. به ویژه یکسال ونیم سال گذشته باید نقد شود.
وی با طرح این پرسش که «باید ببنیم در این یکونیمسال آیا نشانههایی از حرکت به سمت سیاستهای کاهش فقر و عدالت اجتماعی وجود داشته است یا خیر؟» گفت: من میگویم خیر؛ چنین نشانههایی وجود ندارد.
رییسدانا با تاکید مجدد بر این نکته که «دولت نهم برنامهای برای فقرزدایی ندارد»، تصریح کرد: «دولت مرتب بر حول مسائل فقر و محورمیت مانور میدهد، تا با طرح این شعار، توجیهی برای ماندگاری خود بیابد».
وی ادامه داد: ما در علم اقتصاد یک شوخی داریم. میگویند شماری از اقتصاددانان طرفدار کاپیتالیسم گرچه خود را متخصص کنترل فقر میدانند و در این رشته کار میکنند، اما سرشتشان این است که فقر کنترل نشود زیرا در آن صورت مغازه خودشان از رونق میافتد. صرفنظر از جنبه شوخی این قضیه میخواهم بگویم در صحنه عمل، دولت احمدینژاد نه میتواند و نه میخواهد علیه فقر گام جدی بردارد؛ چرا؟
رئیس دانا در ادامه به بیان دلایل این رویکرد دولت نهم را بدین شرح برشمرد:
یکم - تجربه و پژوهشهای من و همکارانم در طول سالیان نشان میدهد که اصلیترین عامل فقر در ایران ساختار ناموزون توزیع ثروت و درآمد است. در حالی که در آفریقای مرکزی این امر ناشی از رشد کم اقتصاد ناشی میشود. اما در ایران با این درآمدهای عظیم نفتی که نصیب دولت احمدینژاد شده، جز اقدامهای هیاهویی مانند سهام عدالت و بذل و بخششهای کممایه و تبلیغاتی در استانها چه کاری برای تزریق درآمدهای نفتی در حوزه فعالیتهای اقتصادی توام با عدالت اجتماعی شده است؟ هیچچیز.
دوم- فقر در ایران بعد از توزیع درآمد، ناشی از بیکاری است. اما در دولت احمدینژاد فقط بیکاریها گسترش یافت و با قانون کار و اتحادیههای کارگری طوری رفتار شد که کاملا خلاف جهت فقرزدایی بوده است. وقتی بیکاری افزایش مییابد و حمایتهای کارگری کم میشود و بیمههای اجتماعی و بیکاری گسترش مییابند، حاصل آن فقر است چنانکه به تجربه دیدیم.
سوم-کنترل فقر مقدار زیادی به جز اشتغال و عدالت با بالابردن کارآمدی عمومی صورت میگیرد.
تجربه من و برآوردهای کارشناسی همکاران من نشان میدهد که کارآمدی بالا نرفته و اگر تغییراتی هم صورت گرفته است، آن تغییرات ناهمگن، ناموزون و ناپایدار بودهاند.
چهارم- مبارزه با فقر نیاز به برنامههای عمیق تامین اجتماعی شامل بیمههای اجتماعی و حمایتهای اجتماعی و یارانهها دارد.آشکارا بگویم و بر سر این حکم استدلالهای قوی هم دارم که بیمههای اجتماعی در کشور طی یکسالونیم اخیر مرتب ضربه میخورند و کارآمدیشان از دست میرود. حمایتهای اجتماعی تبدیل شده است به حمایتهای سلیقهای و تبلیغی و خودمانیگری که نمونه آن حرکت استانی رئیس جمهور است و نمونه دیگر آن حرکت وزارت رفاه به سمت یک وزارت وابسته به فعالیتهای شخصی و خود مختار.
وی در پایان خاطر نشان کرد: به دلایل بالا و دلایل دیگری مانند متلاشی شدن سازمان مدیریت و برنامهریزی به جای تقویت و دموکراتیک شدن آن و دهها دلیل دیگر، فقر رو به گسترش است. بنابراین بهتر است به جای آنکه دولت به دلسوزیهای سطحی با مردم محروم بپردازد که آنها هم البته کاملا آگاه شدهاند، و نمونه آن را در انتخابات اخیر دیدیم، بیاید و با همدلی کارشناسان مستقل به ریشههای درد نگاه کند و درمان جویی عمومی بیابد.