کد خبر: ۵۵۹۵۷
تاریخ انتشار : ۲۰ دی ۱۳۸۵ - ۱۲:۱۵

ندامتنامه اکبرپور: من قاتل نیستم

آفتاب‌‌نیوز : اکبرپور در نامه‌‌ای به اظهار ندامت پرداخته که در زیر می‌خوانید: 

«هیچ وقت روزی كه به استقلال آمدم را فراموش نمی‌‏كنم‌‌؛ درست كه سابقه حضور در تمام رده‌‏های ملی را داشتم و با كارنامه نسبتاً قابل قبولی وارد این تیم شدم‌، اما از استرس زیاد نمی‌‏دانستم چه كار كنم‌؟ با امیر قلعه‌‏نوعی- كه مهم‌ترین عامل حضورم در استقلال بود- تماس گرفتم و ساعت تمرین را پرسیدم‌. تا آن موقع زیاد به ظاهرم توجه نمی‌‏كردم‌، اما برای حضور در اولین جلسه تمرینی این تیم ساعت‌‏‌ها جلوی آینه ایستادم و با خودم حرف می‌‏زدم‌‌؛ مدام می‌‏گفتم پسر‌! آبرو ریزی نكنی‌! اینجا شیراز و فجرسپاسی نیست‌. استقلال است و چند میلیون هوادار‌. چند ده بار حالت موهایم را عوض كردم و ظاهرم را تغییر دادم‌. 

وقتی نزدیك مرغوبكار شدم و آرام‌، آرام مسیر پاركینگ تا زمین چمن را طی می‌‏كردم صدای تشویق هواداران استقلال زیر گوشم زمزمه می‌‏كرد‌. آنها سامره‌، امیر قلعه نوعی، مرفاوی و محمدخرمگاه را تشویق می‌كردند‌.خدایا می‌‏شود من هم یك روز تشویق شوم و از سوی هواداران استقلال لقب بگیرم‌!؟

بازی‌های لیگ برتر شروع شد و من به عنوان ذخیره علی سامره و رضا عنایتی كه هر یك برای خود اسم و رسمی داشتند، روی نیمكت نشستم‌. حرف نزدم و فقط تمرین كردم‌. موضع نگرفتم و فقط دویدم‌. یك روز در مرغوبكار مشغول تمرین بودم كه یك‌‏دفعه شنیدم هواداران می‌گویند سیاوش دوستت داریم‌... سرم را چرخاندم و چند ثانیه‌‏ای به حالت بهت سكو‌ها را نگاه می‌‏كردم‌. یعنی مرا هم می‌‏بینند؟ یعنی آنها مرا صدا می‌‏زنند؟ باورم نمی‌شود‌‌؛ آنقدر دویدم كه در همان تمرین دو گل زدم‌. 

امیر قلعه نوعی كه تمام حركاتم را زیر نظر داشت بعد از تمرین گفت‌: آفرین سیا‌! این یعنی اوج خوشحالی من در آن موقع‌. هنگام بازی‌ها هم كه آن قدر رضا و علی خوب بازی می‌‏كردند و برای گل زدن می‌جنگیدند كه سخت می‌‏شد به‌تركیب بروی‌. برای همین چاره‌‏ای جز این نداشتم كه خودم را با بازی خوب و تمرین به‌تركیب تحمیل كنم‌.

یك‌‏سری مسائل باعث شد‌، علی سامره به امارات برود و من وارد‌تركیب شوم‌. امیرخان آن زمان گفت‌: این گوی و این میدان‌. حالا نوبت توست كه از این موقعیت استفاده و از انتخاب من دفاع كنی‌. جو تیم خیلی صمیمی بود‌‌؛ كادر فنی هم پر قدرت به كارش ادامه می‌‏داد‌. من پاس می‌‏دادم و رضا عنایتی می‌‏زد توی گل‌. رضا آقای گل شد و من هم با جواد كاظمیان، آقای پاس گل شدم‌. 

بعد از وقفه‌‏ای نسبتاً طولانی به تیم‌ملی راه پیدا كردم و حالا به هر دلیلی كه‌ترافیك خط حمله و یا دور‌، دور نور چشمی‌‏های برانكو بود‌، از جام جهانی جا ماندم‌. خیال می‌كردم دنیا به آخر رسیده و دلیلی ندارد الكی خودم را به در و دیوار بكوبم‌... بگذریم‌.

همه اینها را گفتم كه تا بدانید گذشته‌‏ام را فراموش نكرده‌‏ام و باور كنید چطور و چگونه شد مهاجم استقلال شدم‌! همین هواداران استقلال بودند كه بزرگم كردند و شخصیت یك مهاجم ثابت را به من دادند‌. وقتی مقابل ملوان در انزلی هت‌تریك كردم یك هوادار جلوی پایم گوسفند قربانی كرد و خیلی‌‏‌ها هم برایم در مرغوبكار شیرینی پخش كردند‌. 

از قرار گرفتن در كنار بهترین مهاجم ایران احساس غرور می‌‏كردم و به همین خاطر سعی كردم بهترین پاس‌‏‌ها را به او بدهم‌. موفقیت او موفقیت من هم بود كه ثمره‌‏اش هم حضور رضا عنایتی در جام جهانی بود‌.نه فقط رضا بلكه همه آنهایی كه از استقلال به جایگاهی رسیدند به خاطر لطف و حمایت‌‏های بی‌انتهای هواداران این تیم بود‌.

رضا عنایتی كه رفت‌، من هم تنها شدم‌. خیلی‌‏‌ها تصور می‌‏كنند چون من خیال می‌‏كردم در استقلال برایم رقیبی نیست‌، خودم را لوس می‌‏كنم و برای تیم كم مایه می‌‏گذارم‌‌؛ به خدا كم فروشی در ذات من نیست‌. بازی این فصل استقلال مقابل برق را فراموش نكرده‌‏اید‌! به خدا چهار روز بود كه نخوابیده بودم‌. پدرم قلبش را عمل باز كرده بود و هر لحظه احتمال می‌‏رفت خدای ناكرده اتفاقی برایش بیفتد حال و روز خوبی نداشتم‌. 

چشم‌هایم باز نمی‌‏شد‌. تمام بازی حواسم به این بود كه حال پدرم چطور است؟ رفتم داخل زمین و با خودم گفتم خدایا به امید خودت‌. می‌روم تا به خاطر شاد كردن هواداران استقلال در‌تركیب قرار گیرم‌. اولش خوب بود اما وقتی دیدم انصافی آن لگد را به سینه لطفی زد، اعصابم به هم ریخت‌. احساس كردم دنده سعید خورد شد و همان لحظه یاد پدرم افتادم‌...

هیچ كس از درد دل من خبر نداشت‌. از همه عذرخواهی كردم و بعداز بازی هم دو شب بالای سر پدرم نشستم‌. خدا را شكر پدرم بهتر شد‌. می‌‏دانستم هواداران از من ناراحت هستند باید جبران كنم‌، اما چطوری؟ مثل گذشته به من پاس نمی‌رسد‌... مثل رضا مكملی برای من نیست‌. اصلاً یكی مثل جباری در‌تركیب تیم وجود ندارد‌. 

بچه‌‏‌ها خوب هستند‌، اما قدرت تیم مثل گذشته نیست‌. بنده خدا صمدآقا گناهی ندارد‌! مقابل سایپا هم به خاطر همین موضوع ناراحت شدم‌. به حسین كاظمی پریدم و به حالت داد گفتم تو را به خدا پاس بده‌. داور هم خیال كرد به او فحش داده‌‏ام‌. نقدی نیست‌‌؛ شاید اگر هر كسی هم جای او بود همین فكر را می‌‏كرد‌. 

در این مدت همه خیال می‌‏كنند من یك مجرم هستم و همانند یك قاتل با من رفتار می‌‏كنند‌. اگر حرف بزنم و اعتراض كنم می‌‏گویند توجیه كرده‌. چه بگویم؟ باشگاه كه حمایتم نكرد‌. هواداران استقلال هم كه پشتم را خالی كردند‌. استغفار‌... گناه كه مرتكب نشده‌‏ام‌. خودم پشیمانم و معتقدم انسان جایزالخطاست‌.

كمیته انضباطی هم بالاخره وظیفه‌‏ای دارد و اعتراضی هم به آنها ندارم‌، اما این طرز برخورد درست نیست‌! مگر نمی‌‏گویند من مجرم هستم‌. حتی برای یك مجرم هم جای عفو و گذشت باقی می‌‏گذارند‌. امروز عید غدیر است و دوست دارم مرا هم در این روز بزرگ ببخشند‌. من یك فرصت دوباره می‌خواهم‌. 

انتظار ندارم 10 جلسه محرومیتم را ببخشند‌، اما خودتان قبول كنید می‌‏شود تعداد این محرومیت‌‏‌ها را كمتر هم كرد‌. هواداران استقلال هم مطمئناً مثل گذشته همانند كوه پشت من خواهند بود و به خاطر این رفتار‌ها مرا می‌بخشند‌.

باور كنید جبران می‌‏كنم‌‌؛ همانی می‌‏شوم كه همه انتظار دارند‌. به خدا یك هفته می‌‏شود كه خورد و خوراك ندارم‌. شرایط زندگی‌‏ام به هم ریخته و اصلاً اوضاع مناسبی ندارم‌. پشیمانم‌. مگر كمیته انضباطی و مسؤولان فدراسیون جریمه را برای این در نظر نمی‌‏گیرند كه بازیكن به اشتباهش پی ببرد‌؟ 

من پی بردم و حالا كه زیر فشار انتقادات مردم قرار گرفته‌‏ام‌، فهمیدم چه اشتباهی كرده‌‏ام‌! باور كنید هیچ كس از من دلخور و ناراحت نیست و دوست دارم هواداران استقلال هم مرا ببخشند‌. 

نیم فصل دوم جبران می‌‏كنم و نشان می‌‏دهم هواداران استقلال هنوز مرا دوست دارند‌. از مسؤولان فدراسیون و جناب مصطفوی كه همیشه در امر توسعه ورزش و اخلاق در رشته فوتبال تلاش كرده‌‏اند می‌خواهم تا نسبت به رأی صادره در خصوص من تجدید نظر كنند و در روز عید غدیر خم اینجانب را مورد لطف خود قرار بدهند‌.»
بازدید از صفحه اول
ارسال به دوستان
نسخه چاپی
ذخیره
عضویت در خبرنامه
نظر شما
پرطرفدار ترین عناوین