آفتابنیوز : آفتاب ـ مهدی مهدوی آزاد: پرونده هستهای ایران بیشک وارد «نفسگیر» ترین دوره در طول 4 سال اخیر شده است. تحولات پرونده پس از کنارهگیری تیم سابق مذاکرات و تجربیات دولت نهم در گود زورآزمایی با جهان غرب، شرایط جدیدی را رقم زده که منجر به آرایش جدیدتری در عرصه داخلی شده است. کنارگود نشستگانی که در سال 83 فریاد «لنگش کن» سر میدادند اینک رهیافت «دیپلماسی چندجانبه» را تکرار میکنند و تئوریسینهای «نگاه به شرق» با استفاده از آموختههای خود در این مدت، راهبرد «چانهزنی با غرب» را جایگزین کردهاند. کار به آن جا رسیده که رسانههای پرهیاهویی که مذاکرات پیچیده نظام با غولهای دیپلماسی دنیا را «انفعال» و «خود باختگی» میخواندند، اکنون تاکتیکهای دولت نهم را «ماجراجویی»! مینامند. طنز غریبی است: اصولگراترین منتقدان «دیروز» به بزرگترین منتقدان «اصولگرایی» امروز تبدیل شدهاند!
چرخش ناگهانی پارتیزانهای رسانهای از مدتها قبل قابل پیش بینی بود. پارتیزانهای رسانهای در شرایطی که رهبری انقلاب مؤکداً از تصمیمات نظام برای تعلیق غنیسازی دفاع میکردند، راهبرد کلان نظام را که تعلیق جزئی از آن بود «انفعال»، «وادادگی» و حتی «مزدوری» خواندند! همچنان که بلافاصله پس از مواضع رهبری در 18/7/85 چنین کردند. پارتیزانها همچنین بارها در شرایطی که کشور در معرض تهدیدات بینالمللی قرار داشته است، با اقدامات افراطی و ماجراجویانه خود منافع ملی را به قربانگاه بردهاند. با این وصف، پارتیزانهای رسانهای تا کنون نه به «نظام» متعهد بودهاند و نه به آینده و امنیت ملی «کشور». چرا اکنون متعهد باشند؟
شعار «نه آن نه این»!
بزرگترین منتقدان «دیروز» که در اقدامی حیرتآور به بزرگترین منتقدان «امروز» نیز تبدیل شدهاند، در انتقاد از هر دو رویکرد نظام، شعار «نه آن نه این» را مطرح میکنند. یادمان نرود این گروه همان کسانی بودند که ارجاع پرونده ایران به شورای امنیت را «بلوف غرب» و تحریم ایران را «غیر ممکن» میدانستند. این گروه همچنین تاکید میکردند که مذاکره با اروپا بیمعناست و تهران بایستی به کشورهایی چون روسیه و چین دل خوش کند. همچنان که معتقد بودند واشینگتن در میانه این میدان تنها خواهد ماند و ایران باید از همکاری با آژانس بینالمللی انرژی اتمی و پذیرش قطعنامههای شورای حکام خودداری ورزد.
این گروه اکنون برای فرار از پاسخگویی در مقابل اشتباهات بزرگ و تحلیلهای نادرستش، دوره کنونی دیپلماسی هستهای را دوره «افراط» و دوره پیشین را دوره «تفریط» میخواند. از این رو ناگزیر است همچنان اتهامات گذشته خود را درباره تیم سابق مذاکرات هستهای تکرار کند.
افسانه «تعلیق»
منتقدان دیروز و امروز، ماجرای تعلیق فعالیتهای اتمی ایران در دو سال نخست که در فرآیندی کاملاً کارشناسانه و با اجماع سران نظام انجام شد را ظاهراً «پاشنه آشیل» رقبای سیاسی خود میدانند. پارتیزانهای رسانهای علاوه بر بازی خطرناک خود با منافع ملی، این واقعیت را نیز تحریف میکنند که همان تیمی که به انفعال و تعلیق فعالیتهای هستهای ایران متهم میشود، حداقل در دو نوبت و با اقداماتی قاطعانه و پر سر و صدا «تعلیق» فعالیتها را لغو کرد که مهمترین آن، الغای کامل توافقنامه بروکسل و آغاز مجدد قطعهسازی و مونتاژ در تیرماه 83 است. این گروه در این زمینه واقعیتهای غیر قابل انکار و حایز اهمیت دیگری را نیز تحریف میکند که متاسفانه فقط و فقط با هدف مبهمسازی فضا صورت میگیرد:
1ـ پارتیزانهای رسانهای در یک مغلطه آشکار میکوشند این واقعیت را تحریف کنند که در ابتدای بروز بحران، بسیاری از ابعاد برنامههای هستهای صلحآمیز ایران هنوز ناتمام و نیمهکاره بود. تکمیل تأسیسات UCF اصفهان، تولید و مونتاژ سانتریفیوژهای مورد نیاز در مجتمع نطنز و اتمام بسیاری از اقدامات نیمهتمام بیش از هر چیز به «زمان» و «آرامش» نیاز داشت. به راستی پیشرفتهای بزرگ در زمینه دانش هستهای که نتایج آن هماکنون به بار نشسته، راهاندازی UCF، ساخت و مونتاژ سانتریفیوژها و ... در کدام دوره صورت گرفت؟ دورهای که توسط پارتیزانها دوره «انفعال» خوانده میشود؟!!
2ـ کاهش شدید بدگمانیهای فنی آژانس به ماهیت برنامههای اتمی تهران و تاکید شورای حکام بر عدم انحراف ایران یکی از مهمترین دستاوردهای دوره نخست است که آن نیز توسط پارتیزانهای رسانهای تحریف میشود. فراموش نکنیم که در پناه استراتژی جامع نظام در دو سال نخست و از رهگذر تاکتیکهای عملی و نه شعاری، پرونده ایران در نوامبر 2004 از دستور کار نوبهای آژانس خارج شد و بازرسیهای مورد انتظار غرب صرفاً به چارچوب پادمان و پروتکل الحاقی بازگشت. در این دو سال همچنین برخی از پیچیدهترین ابهامات فنی آژانس بهویژه موضوع آلودگیهای سطح بالا به حل و فصل نهایی رسید و مبانی حقوقی آمریکا برای اثبات «عدم پایبندی» ایران که زمینه گزارش اتوماتیک پرونده به شورای امنیت را فراهم میکرد به شدت متزلزل گشت. تهران تا اندازهای موفق شد که شورای حکام ناگزیر اذعان کرد ایران اقدامات جبرانی قانونی برای رفع قصورات گذشته را انجام داده است.
3ـ تهران در دو سال نخست در پناه چانهزنی با غرب توانست «تعلیق» را از حالت تعهّد و الزام حقوقی قطعنامه شهریور هشتاد و دو به یک عمل «داوطلبانه» و کوتاهمدت با هدف اعتمادسازی تبدیل کند. تیم مذاکرات هستهای همچنین موفق شد برداشت تهران از تعلیق (بهعنوان یک اقدام داوطلبانه و غیر الزامآور) را به صراحت در قطعنامهای به تصویب رسانده و شورایحکام که در شهریور 1382 تعلیق را به یک الزام تبدیل کرده بود، اذعان نماید که اقدامات ایران داوطلبانه، غیرالزامآور و با هدف اعتمادسازی بوده است.
4ـ تهران در دو سال نخست اتحادیه اروپایی را وادار کرد تا حق فعالیتهای صلحآمیز هستهای ایران را به رسمیت شناخته و مهمتر از آن؛ اِعمال این حقوق بنیادین را نیز مورد تأکید قرار دهد. تیم مذاکرات همچنین توانست هدف نهایی اروپا برای توقف یا تعلیق نامحدود غنیسازی در ایران را به تعلیق کوتاهمدت و صرفاً برای دوره مذاکرات آن هم مشروط به «پیشرفت روشن» محدود کند. این نیز نکته مهمی است که توسط پارتیزانها تحریف شده است.
5ـ تهران برای کشورهای عضو جنبش عدم تعهد روشن کرد که جهان غرب، ایجاد نوعی شکاف دائمی میان کشورهای توسعهیافته و در حال توسعه را دنبال میکند و این رویکرد در پی اِعمال تبعیض جدیدی نسبت به حق بهرهبرداری و استفاده از فناوریهای پیشرفته (بهویژه تکنولوژی هستهای) است. تلاشهای تیم مذاکرات هستهای در دو سال نخست و اعتمادسازی نظام در نهایت باعث شد تا جنبش عدم تعهد در سال جاری بیانیه مهمی را در دفاع از ایران صادر کند که توسط دولت نهم بارها و بارها مورد استناد قرار گرفته و به آن افتخار شده است.
6ـ تهران با دیپلماسی هوشمندانه و با گریز از دامهای نهاده شده توسط اسرائیل و ایالات متحده قادر شد در اوج قدرت سیاسی و نظامی آمریکا (نه اینک که کاخ سفید در موضع ضعف قرار گرفته) از ارسال پرونده اتمی ایران به شورای امنیت جلوگیری کند. به نظر میرسد که تحولات اخیر ثابت کرده باشد که درخواست آمریکا برای ارسال پرونده به شورای امنیت یک بلوف نبوده است.
7ـ تهران توانست تلاشهای اسرائیل برای حمله نظامی محدود آمریکا به تاسیسات اتمی ایران را ناکام کرده و با بهرهبرداری از شکاف میان اروپا و آمریکا، خواستههای خود را در لابلای اسناد حقوقی شورای حکام به کرسی بنشاند.
8ـ تیم مذاکرات در دو سال نخست توانست بر خلاف موضع صریح آمریکا و اروپا، شرایط لازم برای عضویت در کمیته بینالمللی چرخهسوخت (MNA) و اثرگذاری بر تصمیمات این کمیته را مهیّا کرده و در سند نهایی این کمیته، عباراتی را بگنجاند که متاسفانه هنوز هم مورد توجه و بهرهبرداری مسئولین جدید پرونده قرار نگرفته است.
9ـ تهران توانست به موازات تکمیل دانش هستهای خود آن هم در فضایی نسبتاً آرام، در کوتاهمدت برخی از اهداف موردنظر جمهوریاسلامی بهویژه درزمینه عضویت در سازمان تجارت جهانی (W.T.O) و T.C.A را نیز تأمین کرده و بنبست چند سال اخیر را بشکند.
دورهپردازی ...
منتقدان «دیروز و امروز» برای کمرنگ کردن تدبیر و تعقل نظام در دو سال نخست و پاک کردن تحولات بعدی، مدیریت بحران هستهای در چهارسال گذشته را به سه یا چهار دوره مختلف تقسیم میکنند. در این تقسیمبندیها، دوران مدیریت حسن روحانی «دوره تفریط»، دوران مدیریت مستقیم محمود احمدینژاد «دوره افراط» و دوره کوتاه مدیریت علی لاریجانی دوره «کمترین هزینه و بیشترین فایده» خوانده میشود. این افراد وضعیت فعلی پرونده، صدور قطعنامه تحریم و اجماع شورای امنیت پیرامون برخورد با ایران را محصول شرایطی میدانند که از اردیبهشت 85 و با ورود مستقیم محمود احمدینژاد به پرونده و کمرنگ شدن نقش علی لاریجانی به وجود آمد. همچنان که معتقدند از مرداد 84 تا اردیبهشت 85، تهران توانسته است بدون هیچ گونه هزینهای «ایران اتمی» را تثبیت و اثبات کند نگرانیهای تیم سابق درباره گزارش پرونده به شورای امنیت اشتباه بوده است.
نمونه اول: مقاله سایت بازتاب [کلیک کنید]نمونه دوم: مقاله روزنامه همشهری [کلیک کنید]به نظر میرسد که در این زمینه نیز تحریفی آشکار در حال شکلگیری است. فراموش نباید کرد که شورای حکام در قطعنامه شهریور 84 به صراحت «عدم پایبندی» ایران را محرز اعلام کرد و با استناد با ماده 12C اساسنامه آژانس و بند 3، برای نخستین بار گزارش پرونده ایران به شورای امنیت را قطعی کرد. تعیین زمان گزارش پرونده ایران به شورای امنیت البته در این قطعنامه به «بعد» موکول شد. چندی بعد یعنی در فوریه 2006 شورای حکام در قطعنامه دیگری به تعیین این «زمان» پرداخت و مدیرکل را موظف کرد «فوراً» گزارشی از پرونده ایران به شورای امنیت ارسال کند. این گزارش قبل از پایان سال 84 به شورای امنیت ارسال و نخستین بیانیه شورای امنیت علیه برنامههای هستهای ایران نیز در فروردین 85 صادر شد. بنابراین با آن که میتوان گفت سخنرانیهای تند و تیز رئیسجمهور در تشدید فضای بینالمللی علیه ایران مؤثر بوده، اما وضعیت کنونی پرونده نه محصول سخنرانیهای ایشان که معلول تصمیمات تهران در دوران دکتر علی لاریجانی بوده است.
حرف آخر...
بر خلاف تبلیغات پارتیزانهای رسانهای، با قاطعیت میتوان گفت که پرونده هستهای ایران در بعد کلان نه چند دوره که فقط 2 دوره مختلف را تجربه کرده است. «دوره نخست» که با نام دکتر حسن روحانی شناخته میشود؛ دوره مدیریت و کنترل بحران، تثبیت حق هستهای ایران در جامعه جهانی، اعتراف آژانس، اروپا و حتی آمریکا به حق ایران در بهرهمندی از تکنولوژی هستهای، رفع بدگمانیهای فنی و سیاسی کشورهای دوست، اعتماد سازی و پیشرفت دانش بومی در داخل بوده است. تیم سابق مذاکرات در حالی پرونده ایران را تحویل دولت نهم داد که بخش مهمی از دانش بومی با درایت و آرامش تکمیل شده بود، آژانس بر ماهیت صلحآمیز برنامههای اتمی تهران تاکید کرده و اقدامات جبرانی تهران در مقابل قصورات گذشته را تایید کرده بود، اروپا و آمریکا به حق ایران برای استفاده از تکنولوژی هستهای و اعمال این حق اذعان کرده بودند و تهران از حامیان مهمی در شرق و غرب برخوردار بود. همچنان که تمام تصمیمات مهم پرونده با اجماع سران نظام اتخاذ شده بود.
در این مقطع، تهران به دلیل تعللهای اروپا و نگرانی از کشدار شدن موضع تعلیق در عالیترین سطوح خود تصمیمات دیگری را اتخاذ کرد و همانند دوره نخست، «اجرای» آن را بر عهده مسئولان جدید پرونده و دولت نهم گذاشت. بنابراین، نقطه «پایان کار تیم سابق» و «آغاز کار تیم جدید» کاملاً مشخص و مستند است. ماههای آینده مشخص خواهد کرد که آیا دولت نهم در اجرای سیاستهای نظام مانند دوره اول موفق بوده است یا نه، و این که در دور دوم تا چه اندازه مبتکرانه و هوشمندانه عمل کرده و چه منافع یا هزینههایی را برای کشور به ارمغان آورده است.
پارتیزانهای رسانهای به جای مخدوش کردن واقعیات و تلاش برای تخریب استراتژی «اعتمادسازی و چانهزنی» که در دو سال نخست پیگیری شد، میتوانند و باید به بازنگری در عملکرد خود پرداخته و با پذیرش اشتباهات سابق، شرایط لازم را برای خروج کشور از بحران و تبدیل تهدید به فرصت فراهم آورند. چنگ اندازی به صورت روحانی یا احمدینژاد برای گریز از پاسخگویی و تحریف واقعیات راهکار مناسبی نیست. تنها راه موجود؛ استفاده از تمام توان ملی تحت رهبری فرماندهی کل پرونده، کاهش هزینهها و استفاده از دیپلماسی و تعقل است. عرصه منافع ملی جای بازی نیست...