آفتابنیوز : متهم که با همدستی دوستش دست به این قتل زده بود وقتی در جایگاه قرار گرفت اتهام قتل را قبول کرد و گفت: کینه عمیقی که از مقتول داشت، باعث این قتل شد.
براساس محتویات پرونده بهمن سال ۹۴ خبر مفقودشدن جوانی به نام سهراب به مأموران پلیس داده شد. مادر سهراب به پلیس گفت: پسرش ازدواج کرده و مدتی است که از او خبر ندارد و همسرش هم میگوید نمیداند شوهرش کجاست.
پلیس با شکایت این زن و آغاز تحقیقات متوجه شد از زمان مفقودشدن سهراب برادرزن او به نام مهراد هم گم شده است. یک ماه بعد مهراد شناسایی و بازداشت شد و اعتراف کرد با همکاری فردی به نام امید مرتکب قتل شده است. او گفت: من و امید تصمیم گرفتیم سهراب را ادب کنیم. او را به محلی کشاندیم و به قتل رساندیم و سپس جسدش را دفن کردیم.
پلیس با توجه به این اعترافات محل دفن سهراب را شناسایی کرد و بعد از بیرونآوردن جسد و انتقال آن به پزشکی قانونی هویت سهراب توسط پدرش مورد تأیید قرار گرفت.
پدر سهراب بعد از شکایت از مهراد و امید گفت: زمانی که خیلی جوان بودم با دختری ازدواج کردم و حاصل آن ازدواج هم سهراب بود؛ زمانی که او خیلی بچه بود، من و همسرم از هم جدا شدیم و سهراب پیش من بود و گاهی هم نزد مادرش میرفت. او عاشق دختری به نام مینا شد و در ۲۰ سالگی ازدواج کرد، اما اختلافاتی با خانواده همسرش داشت و من چند بار شاهد این اختلافات بودم. آنها به خاطر همین اختلافات بود که پسرم را کشتند.
وقتی مهراد مورد بازجویی قرار گرفت، اتهام قتل را قبول کرد و گفت: سهراب خیلی فحاشی میکرد؛ او خیلی خواهرم را اذیت میکرد و هربار هم که به خانه پدرومادرم میآمد، به آنها فحش میداد و اذیت میکرد. اختلافاتی که داشتیم باعث شد تصمیم بگیرم او را تنبیه کنم. من موضوع را به یکی از دوستانم به نام امید گفتم و قرار شد با هم سهراب را تنبیه کنیم؛ او را به بهانهای به تهران کشاندیم و به ورامین بردیم و در آنجا اول امید و بعد من با ضربات چاقو او را زدیم و جسدش را دفن کردیم.
امید که نوجوانی کمتر از ۱۸ سال بود هم گفت: من سهراب را از مدتها قبل میشناختم؛ او به خاطر جدایی پدر و مادرش روزگار خوشی نداشت. هیچ وقت از طرف آنها محبتی ندید و همیشه آزارش میدادند. او هیچوقت غذای خوب و گرم نداشت؛ مادری در خانه نبود که به او رسیدگی کند و به همین دلیل با توجه به اینکه ما با هم دوست بودیم، او خیلی به خانه ما رفتوآمد میکرد و مادرم به خاطر شرایطی که داشت خیلی به او کمک میکرد؛ همیشه برایش غذا درست میکرد و لباسهایش را آماده میکرد. وقتی بزرگ شد به مرور پرخاشگریاش بیشتر شد. پدرم سالها پیش فوت کرده بود. وقتی ما بزرگ شدیم من سر کار رفتم و خرج مادر و خواهرم را میدادم. با سهراب هم خیلی دوست بودم و با توجه به اینکه مادرم خیلی به او محبت میکرد من هم به خاطر شرایطی که داشت با او کنار میآمدم تا اینکه یک روز فهمیدم از خانه ما دزدی کرده است. باز هم چیزی نگفتم و به توصیه مادرم سکوت کردم. او ازدواج کرد، اما ازدواج هم باعث نشد رفتارهایش را تغییر بدهد؛ مدام پرخاشگری میکرد. فهمیدم یک روز به خانه ما آمده، به مادرم فحاشی کرده و به پدرم که فوت شده هم توهین کرده است؛ به همین خاطر خیلی ناراحت شدم. وقتی مهراد به سراغم آمد و گفت: میخواهد سهراب را تنبیه کند قبول کردم، چون خودم هم از دست او عصبانی بودم.
متهم افزود: ما او را به ورامین کشاندیم. در بیابان وقتی که تنها شدیم اول مهراد دستهای سهراب را گرفت و من چند ضربه چاقو به او زدم و بعد که روی زمین افتاد، مهراد ضربات بعدی را زد و سپس گلویش را برید و بعد هم دفنش کردیم. وقتی برگشتیم لباسهایمان خونی بود. به کارگاه پسرعموی مهراد رفتیم و در آنجا لباسهایمان را شستیم. پسرعموی مهراد موضوع را فهمید؛ برای اینکه ما را لو ندهد از آنجا بیرون آمدیم و تصمیم گرفتیم گودالی بزرگتر بکنیم و جسد را منتقل کنیم، چون فکر میکردیم ممکن است با توجه به اینکه آن محل زمین کشاورزی است، جسد بیرون بیاید، اما قبل از این کار دستگیر شدیم.
پرونده با صدور کیفرخواست برای رسیدگی به شعبه ۷ دادگاه کیفری استان تهران فرستاده شد. در جلسه دادگاه پدر و مادر سهراب در جایگاه قرار گرفتند و درخواست قصاص کردند؛ آنها که بهخاطر سرنوشت فرزندشان به شدت گریه میکردند گفتند حاضر به گذشت نیستند. سپس مهراد در جایگاه ایستاد. او اتهام را قبول کرد و گفت:، چون سهراب خیلی ما را اذیت میکرد تصمیم گرفتم او را بزنم؛ ما تصمیمی برای قتل نداشتیم. او خیلی خواهرم را کتک میزد و هربار که به خانه پدر و مادرم میآمد با آنها دعوا میکرد، شیشههای خانه را میشکست و فحاشی میکرد؛ از کارهایش خسته شده بودم؛ دیگر نمیتوانستم تحملش کنم.
در ادامه امید هم در جایگاه قرار گرفت و گفت: به خاطر فحاشیها و پرخاشگریهایی که مقتول به پدر مرحوم و مادرش کرده بود، با مهراد همکاری کرد. با پایان گفتههای متهمان و وکلای مدافع آنها قضات برای صدور رأی دادگاه وارد شور شدند.
منبع: شرق