آفتابنیوز : صبح روز ۳ بهمن بود که ورود پسر ۱۸ سالهای به یک دبیرستان دخترانه در جنوب تهران جنجال ساز شد. سرایدار مدرسه با دیدن وی قصد داشت از ورودش جلوگیری کند، اما ایمان با دست او را کنار زد و با سرعتی که برای خودش هم دور از انتظار بود وارد حیاط شد. دویدن او در میان دختران دبیرستانی که به سمت کلاس هایشان میرفتند غوغایی به پا کرده بود بلافاصله از پلهها بالا رفت. میدانست که کلاس رها - دختر مورد علاقهاش - در طبقه دوم است. اما هنوز به کلاس نرسیده بود که داخل راه پلهها رها را با دوستانش دید. ایمان ناگهان دست رها را گرفت و او را به سمت پایین کشید. رها سعی داشت دستش را از میان دستان او خارج کند و با فریاد کمک میخواست. همکلاسیهایش که این صحنه را دیدند بلافاصله به پسر جوان حمله کردند، اما عصبانیت او در حدی بود که دوباره دست رها را گرفت و این بار با شدتی بیشتر او را به طرف پلهها کشید. اما بازهم با واکنش دوستان رها مواجه شد و قبل از رسیدن مدیر و معلمان از مدرسه فرار کرد.
گزارش آدم ربایی
به دنبال این ماجرا، خانواده رها به دادسرای جنایی تهران رفته و از ایمان به خاطر اقدام به ربودن دخترشان شکایت کردند. با این شکایت به دستور بازپرس شعبه نهم دادسرای امور جنایی تهران مأموران اداره یازدهم پلیس آگاهی وارد عمل شدند. در بررسیهای اولیه کارآگاهان به دستور بازپرس سهرابی به بازبینی دوربین مداربسته مدرسه پرداختند و مشخص شد که پسر جوان وارد مدرسه شده و با زور قصد ربودن رها را داشته است.
دوستی اینستاگرامی
دختر دانشآموز در رابطه با این حادثه به «ایران» گفت: دو سال قبل در اینستاگرام با ایمان آشنا شدم. یکی از فالوورهایم بود و با قبول درخواستش کم کم جذب عکسهایش شدم. به نظر میرسید که وضع مالی خوبی دارد. از طرفی ایمان مدام به من ابراز علاقه میکرد و این دوستی تا الان طول کشید. اما ظاهراً روز حادثه چند پسر جوان ایمان را در خیابان کتک زده و تهدیدش کرده بودند که به رابطهاش با من پایان دهد. یکی از آنها گفته بود خواستگار من است و اگر دست از سر من برندارد بد خواهد دید. ایمان هم که از این ماجرا ناراحت شده بود با همان حالت عصبانیت وارد مدرسه شده و از من خواست تا با او به سراغ پسرها برویم.
دستگیری پسر جوان
در ادامه تحقیقات و با شناسایی هویت ایمان، مأموران پسر ۱۸ ساله را دستگیر کردند. ایمان در بررسیها گفت: من عاشق رها هستم و قرار بود ازدواج کنیم، اما چند ماهی میشد که رفتارش تغییر کرده بود. جواب تلفنهایم را دیر میداد و پنهانی از خانه بیرون میرفت. در نهایت هم بهانهای گرفت و به دوستیمان پایان داد. وقتی روز حادثه پسر جوانی را مقابل مدرسه دیدم و گفت: میخواهد با رها ازدواج کند و مرا کتک زد بشدت عصبی شدم و میخواستم رها را با او رو به رو کنم تا ببینم حرفش درست است یا نه وگرنه قصد ربودن او را نداشتم. با اظهارات پسر جوان، تحقیقات در رابطه با این موضوع ادامه دارد.