آفتابنیوز : وينگو ديشب چشم بر هم نگذاشت و مدام به ايدهاى جديد فكر مىكرد، در رختخواب غلت مىزد تا انديشهاى جديد به فكرش خطور كند و بتواند از اين بن بست فرار كند اما چه سود كه واقعاً راهى را نمىتوان پيش بينى كرد. او نااميدانه صبح از خواب برمىخيزد و در ذهنش كارهاى روزمرهاش را مرور مىكند اما مطمئن است هيچگاه اجرايى نخواهد شد.
صحبتهاى ديروز سرمربى تيم ملى «اميد» باز هم در ميان غوغاسالارىهاى مرسوم و جنگهاى زرگرى هميشگى مغفول مانده و اهتمام جدى به آن نشده است. اميد ايران درحالى به تمرين براى بازى با استراليا مىپردازد كه چندين روز است با ۹ بازيكن به مرور كارهاى تاكتيكى مىپردازد و براى كامل شدن و اجراى تمرينات، چند نفرى از تداركات و تماشاچيان را در خود جاى مىدهد.
ديروز بغض وينگو تركيد و اعلام كرد كه «مثل روز نتيجه براى من روشن است» و اين يعنى بايد ۴ سال ديگر دور المپيك را براى فوتبال خط بكشيم. درحالى كه ژاپن، كره جنوبى، عربستان و استراليا به بازيكنان جوانشان بعد از جام جهانى ميدان دادند و در بازيهاى تداركاتى مختلف حضور پيدا كردند و از باخت و عدم نتيجه گرايى نهراسيدند، مسؤولان ورزش و فوتبالمان به غلط، آدرسهاى نادرست به سرمربى اميد دادند تا بتوانند در بازيهاى آسيايى دوحه «مدال» كسب كنند و به افتخاراتشان بيفزايند و امروز مىبينيم كه وينگو بايد از صفر استارت بزند، هيچ ميراثى از سيموئز نداشته باشد و نداند كه چگونه كار را آغاز كند.
بوى خوبى از تصميمات باشگاهها به مشام نمىرسد. در ورطه «روزمرگى» فوتبالمان كه ميراث مصطفوى عزيز است باشگاههاى نتيجه گرا به چيزى جز منافع خودشان فكر نمىكنند و با فراموشى آبروى ملت و كشور، خود را به ندانستگى مىزنند. اينجا ايران است، فوتبال ايرانى همين مسائل را در پىدارد، امروز مىبينيم كه باشگاهها براى حضور جوانانشان در تيم ملى مقاومت مىكنند و ديگر پيراهن ملى و عرق وطن محلى از اعراب ندارد؛ شايد همه اين مسائل را بايد در دوران داريوش مصطفوى جست وجو كرد كه نتوانست ارتباط صحيح را ميان باشگاهها و تيم ملى برقرار كند و با وعده وعيدهاى توخالى زمينه بىاعتمادى دو طرف را فراهم ساخت.
با پيگيرى اتفاقات جديد فوتبال ايران به نظر مىرسد كه بايد منتظر فجايع بزرگى در فوتبالمان باشيم، تيمهاى باشگاهى استقلال و سپاهان كه در مشكلات خود غرق شدهاند و اميدى براى جام ندارند، وضعيت فدراسيون مشخص نيست، متولى فوتبال گم شده، سرمربى تيم ملى در كار باشگاه، هيأت مديره و اميد دخالت مىكند و دستان سرمربى اميد هم براى يك تمرين ساده بسته است. تازه، اختلافات پنهان فراوانى در تيم ملى وجود دارد كه هنوز سرباز نكرده، اميدها حتى ۱۰ جلسه در كنار هم هم تمرين نكردهاند، استقلال در انتخاب بازيكن مشكلات فراوانى دارد و جنجال كادر فنىاش حل نشده، سپاهان از محل برگزارى بازيهايش خبرى ندارد، تيمهاى پايه در تورنمنتهاى مختلف حذف شدهاند، باشگاهها از تيم ملى فاصله گرفتند و گويى اميدى به اين فوتبال نيست.
سؤالى براى ما روزنامه نگاران مطرح است كه حتى نمىدانيم از چه كسى بايد بپرسيم: پاسخگوى مسائل فوتبال كشور كيست؟ با اين وضعيتى كه براى «اميد» مىبينيم بهتر است «در» آن را تخته كنيم، اصلاً فولاد اهواز يا شموشك نوشهر را به بازيها بفرستيم كه هم هماهنگترند و هم به اعتماد به نفس رسيدهاند يا خودمان را به خواب بزنيم و در بازى حاضر نشويم، با اين شرايط و بحرانى كه در فوتبال ما است اتخاذ چنين تصميماتى محتمل است هرچند دور از ذهن و حتى مسخره باشد.
شما را به خدا راهى براى «اميد» بيابيد، اينگونه كه پيش مىرود در مقابل استراليا حرفى براى گفتن نخواهيم داشت، وينگو روحيهاش را باخته، كميته ملى المپيك هم وعده مىدهد، قلعه نويى كه مىخواهد «درستش» كند، بازيكنان كه نمىتوانند در تمرينات شركت كنند پس ما با چه «اميدى» از اميد حرف مىزنيم؟