کد خبر: ۵۷۸۱۴۱
تاریخ انتشار : ۱۲ اسفند ۱۳۹۷ - ۱۱:۴۱

حسام الدین آشنا خطاب به کیهان:چرا کلمات را آنقدر شکنجه می کنید، تا از آنها اعتراف بگیرید؟!

آفتاب‌‌نیوز :
روزنامه کیهان دومین پاسخ حسام الدین آشنا را که طی نامه ای به حسین شریعتمداری ارسال کرده است،منتشر کرد.

در این نامه امده است:
برادر گرامی حاج حسین شریعتمداری
سلام علیکم
در تاریخ 97.12.1جوابیه بنده تحت عنوان: «چرخه خونین و باطل انتقام " قصاص" نیست، یک تاکتیک روانی تروریستی است.» به همراه توضیح وپاسخ 772 کلمه‌ای کیهان منتشر شده‌است. ضمن قدردانی از انتشار آن جوابیه، از آن‌جا که مطابق تبصره 1 ماده 23 قانون مطبوعات مصوب 30/1/79 " اگر نشریه علاوه بر پاسخ مذکور مطالب یا توضیحات مجددی چاپ کند، حق پاسخگویی مجدد برای معترض باقی است." مستدعی‌است دستور فرمایید جوابیه دوم این‌جانب نیز بنا بر ضوابط قانونی منتشر شود.

1.  کیهان در یادداشت اول خود بدون استناد متقن به متن توئیت اولیه، در بهتانی آشکار مرا متهم به نفی اصل قصاص کرد. من در جوابیه خود از نویسنده پرسیدم درکجای آن توئیت اصل قصاص نفی شده است؟ کیهان در یادداشت دوم به جای پاسخ، همان بهتان را مجددا در شکل رقیقتری تکرار کرد و نوشت: " آشنا، انتقام خون شهدای پاسدار در عملیات تروریستی زاهدان را «افتادن در چرخه باطل انتقام» دانسته بود".
2.  واقعیت این است که در آن توییت من گفته‌ام که در پاسخ به عملیات تروریستی مذکور چه کاری را انجام نخواهیم داد (افتادن در چرخه خونین و باطل انتقامِ تروریستها) و چه کاری را انجام خواهیم داد(پاسخگو کردن رهبران و حسابکشی از پشتیبانانِ تروریست‌ها). جمله اول حاوی یک اصطلاح دقیق فنی در حوزه تروریست‌شناسی است و جمله دوم استنادی استعاری است به دو اصل فقهی در دو فرض جنا یی( آمر و مأمور در قتل عمد / جانی و عاقله در فرض غیرعاقل بودن یا مرگ جانی).
3.  برای فهم اینکه معنای اصطلاحی "چرخه خونین و باطل انتقام" در ادبیات تروریستی چیست وکارشناسان ضد تروریسم چه تدابیری برای پرهیز از افتادن در دام آن اتخاذ کرده اند باید به متون فنی همین رشته مراجعه کرد.کشاندن نیروهای دولتی به چرخه باطل و خونین انتقام یک تاکتیک شناخته‌شده تروریستی است و ربطی به فقه ندارد. به عنوان یک نمونه تاریخی ایرانی؛ امیر پرویز پویان از بنیان گذاران چریکهای فدایی خلق در سال 1350 در مقاله کلیدی خود تحت عنوان "ضرورت مبارزه مسلحانه و رد تئوری بقا" براین باور بود که عملیات چریکی باید به گونه ای انجام شود که حاکمیت وکل جامعه به درون یک چرخه باطل خشونت (که او آن را "وضعیت انقلابی " میدانست) کشانده شود:
«البته تردیدی نیست که دستگاه طبقه‌بندی حاکمه به خشونت خواهد گرایید و مجازات‌های شدیدتری را در پیش خواهد گرفت، ولی فراموش نکنیم که همین امر مبارزه واقعی را دامن زده و دستگاه حاکمه را به میدانی می‌کشد که با پای خود حاضر به دخول در آن نیست...از آن پس این دشمن است که برای بقای خود...از طریق اعمال قهر ضد انقلابی بر عناصر مبارز، فشار خود را بر همه طبقات و اقشار زیر سلطه افزایش می‌دهد... او چون خرس تیر خورده دیوانه‌وار حمله می‌کند... به زندان می‌اندازد، شکنجه می‌کند، تیرباران می‌کند... و هر لحظه تعداد بیشتری از توده‌ها را به جریان مبارزه می‌کشاند و مبارزه را به خلق تحمیل می‌کند.»
این شیوه که در تروریست شناسی "چرخه باطل خشونت" نام گرفته، برخلاف اصرار کیهان، هیچ ربطی به قصاص و مجازات شرعی عاملان(حقوق شخصی)، یا مبارزه قاطعانه با باغیان و یاغیان و اهل فتنه و...(حقوق عمومی) ندارد؛ هم شرع و هم عقلانیت ضد تروریستی ایجاب می‌کند به جای بازی در زمینی که تروریستها آن را طراحی کرده‌اند، چرخه مذکور شکسته شود. همچنان که در پاسخ قبلی نوشتم: قهرمانان امنیت این کشور با اقدامات توسعه گرایانه در مناطق آلوده به تروریسم، بصیرت خود را در شکستن آن چرخه باطل به نمایش گذاشته‌اند.
4.  با این وجود نویسنده کیهان گزاره اصلی آن کلام را آنقدر شکنجه کرده که جمله بیچاره اعتراف کرده هدفی جز نفی قصاص نداشته است! در حقیقت این صدای بازجو است که گویا به متهم القا می‌کند:" درست است که تو نوشتی آمران تروریسم باید مسئول شناخته شوند و عاقله آنها پای حساب بیایند اما  اعتراف کن که منظور اصلی تو این بوده که نیروهای ضدتروریستی را متهم کنی!"
در چنین فضایی هر پاسخی غیر از یک اعتراف جعلی نمیتواند بازجو را راضی‌کند. وقتی از بهتان زننده میپرسم کجای مطلب من نفی قصاص است به جای پاسخ درست و دقیق به سوال، با عتابی بازجویانه می گوید آشنا" توضیح نمی‌دهد که انتقام خون شهید چه ربطی به ترور و چرخه خشونت و... دارد؟  "واقعاً  چه کسی باید توضیح بدهد؟ آن که مسئولیت آمران و پاسخگویی حامیان را از چرخه باطل انتقام تفکیک کرده و یا آن که این دو را بهم آمیخته؟


5.  در جوابیه گفتم که پیش از اسلام، سنت شوم انتقام دسته‌جمعی از قاتل در میان عرب وجود داشته ولی قرآن کریم در مقابل این سنت، نسبت دقیقی میان مجرم و مجازات او برقرار کرد. آیات شریفه‌ای که من به آنها استناد کرده‌ام پیوند روشنی با نفی چرخه خونین و باطل انتقام دارد اما نویسنده حتی استناد مفسران به کلام باری تعالی را برای اثبات شخصی بودن جرم و مجازات به سخره می گیرد و آن را از نوع عربی‌گویی‌هایی بی‌جا میداند. به راستی نویسنده درکدام جایگاه ایستاده و از چه موضعی استناد مشهور به آیات قرآن را مورد توهین قرار میدهد؟
6.  بنده مشاور رسانه‌ای هیچ کسی نیستم بلکه دانشیاری هستم که مسئولیت مرکز بررسی‌های استراتژیک را پذیرفته‌ام و ملاحظات راهبردی شبکه پژوهشگران مرتبط با آن مرکز را در مقام مشاور به ریاست جمهوری و دیگر نهادهای نظام منتقل میکنم.
7.  اگر در جوابیه قبلی یا فعلی سهو قلمی وجود داشته عذرخواهی میکنم.
بازدید از صفحه اول
ارسال به دوستان
نسخه چاپی
ذخیره
عضویت در خبرنامه
نظر شما
پرطرفدار ترین عناوین