کد خبر: ۵۷۸۸۵
تاریخ انتشار : ۰۳ اسفند ۱۳۸۵ - ۱۲:۳۷

ديگر كسى او را دوست ندارد!

آفتاب‌‌نیوز : جشن با شوت‌هاى اكبرپور و عنايتى و عملكرد نامطلوب اشكان نامدارى و رضا حاج اسبويى تكميل شد. ۴ گل به سود آبى آنقدر شور و حال داشتند كه تك گل بهروز پاك نيت در دقيقه ۹۴ هم نتوانست كام آنها را تلخ كند. زمان رستگارى فرا رسيد. عقربه‌هاى ساعت روى 30/18 قفل شده. محسن تركى سوت را می‌زند و استاديوم منفجر می‌شود.

پايان يك حسرت چند ساله. در پوست خود نمی‌گنجند، فرياد می‌زنند و شادى می‌كنند. نماز می‌خوانند و بالاخره جام را بالاى سر می‌برند. آنقدر هول بودند كه نفهميدند چگونه در آن شلوغى چند ساعت را سپرى كردند. شب كه شد خيلى‌ها قبل از رفتن به رختخواب مقابل پنجره رو به آسمان دست‌هاى خود را در هم گره زدند و براى استقلال كه حالا مسافر آسيا شده بود دعا كردند: «خدايا، استقلال را به تو می‌سپارم. يك كارى كن قهرمان بشه تا جلوى رقيب بتونيم سرمون رو بالا نگه داريم و به داشتن امير قلعه نويى افتخار كنيم تا پرسپوليسى‌ها بفهمن امير بهتر از على پروينه.»

همه خوابيدند. روز بعد همه چيز عوض شد. دعواها علنى شد، اختلافات بيداد می‌كرد. ديگر خبرى از تيم ديروز نبود. هر كسى ساز خودش را می‌زند. هر روز يك اتفاق جديد و يك خبر كه حاصلش شوك بود. تيم ملى رفت جام جهانى و برگشت. روحيه‌ها همه خراب، هيچ كس نبود به فكر سرنوشت استقلال باشد. فكر و ذهن همه تيم ملى و افتضاحى كه به بار آمده بود. دادكان رفت، مصطفوى آمد كه اى كاش هيچ وقت نمی‌آمد! داستان غم انگيز خرد جمعى و انتخاب امير قلعه نويى به جاى برانكو سرآغاز يك تراژدى افسونگر بود كه حال و روز استقلال را به يك فاجعه نزديك كرد.

سرمربى آبى‌ها كه مدت‌ها آرزوى چنين موقعيتى را داشت بدون قيد و شرط پيشنهاد خرد جمعى را پذيرفت اما در كنار آن حاضر نشد صندلى قبلى خود را از دست دهد و با اين پروسه به جمع ۲ شغله‌هاى ايران اضافه شد. 

اتفاقات يكى پس از ديگرى به وجود آمد و استقلال قهرمان لحظه به لحظه ضعيف تر و رنجورتر شد تا جايى كه ۲۷ بهمن ماه ساعت ۴۵/۱۰ صبح به وقت تهران خبرى مثل بمب ساعتى همه چيز را نابود كرد. سايت AFC اعلام كرده بود استقلال از ليگ قهرمانان باشگاه‌هاى آسيا حذف شد. اين موضوع چند ساعت قبل از بازى نوزدهم استقلال در ليگ ششم به وقوع پيوست. همه نگران بودند و شايعه بيداد می‌كرد. هر كسى يك حرف می‌زد اما داستان استقلال تمام شد.

همه به دنبال مقصرند، دولت، مجلس، سازمان تربيت بدنى، هيأت مديره استقلال، روابط بين الملل فدراسيون فوتبال و خيلى‌هاى ديگر اما چه سود از پيدا كردن مقصر. نوش دارو اگر افاقه می‌كرد خيلى از مشكلات به وجود نمی‌آمدند. يك دنيا حسرت و يك اندوه براى آن هوادار باقى مانده. نفرت در چشمانش موج می‌زد و با عصبانيت حرف می‌زد. واژه اعتراض ملايم ترين عنوانى است كه می‌توان براى گفتار او و ميليون‌ها هوادار ديگر به كار برد.

ديگر كسى استقلال را دوست ندارد. حداقل اين استقلال با اين كادر و مديرعامل را. ديگر دستى در هم گره نمی‌شود و دعايى براى موفقيت استقلال زمزمه نمی‌شود. همه نفرين می‌كنند، ديگر هيچ كودكى، مرد و زنى و حتى هيچ تيفوسى ۲ آتشه‌اى حاضر نيست درباره قلعه نويى حرف بزند يا بشنود! هرگاه نام او به ميان می‌آيد شنونده‌ها ترجيح می‌دهند محل را ترك كنند تا درباره كسى كه تمام آرزوهايشان را به ورطه نابودى فرستاد چيزى نشنوند.

نويسنده: جواد حسينى
بازدید از صفحه اول
ارسال به دوستان
نسخه چاپی
ذخیره
عضویت در خبرنامه
نظر شما
پرطرفدار ترین عناوین