آفتابنیوز : آفتاب- مهران قاسمی: تونی بلر، نخست وزیر بریتانیا پس از مدتها توجیه مردمان این کشور در مورد لزوم همکاری با «پسرعموهای آمریکایی» و اعزام هزاران سرباز به افغانستان و عراق، اکنون از عقب نشینی نظامیان این کشور و ضرورت سپردن تامین امنیت به نیروهای عراقی سخن میگوید. بلر در حالی در برابر مجلس عوام طرح زمان بندی شده خود برای عقب نشینی و خروج نظامی از عراق را عنوان کرد که گفته میشود بوش در جریان گفتوگویی تلفنی که ساعاتی پیش از آن با وی داشته از او خواسته بود از اعلام این موضوع خودداری کند.
در شرایطی که بوش معتقد بود اعلام چنین سیاستی به جری شدن تروریستها میانجامد، پرسشی که مطرح میشود این است که هدف و انگیزه بلر از اعلام برنامه زمان بندی برای خروج نظامیان بریتانیایی از عراق چه بوده است؟ برای یافتن پاسخ این پرسش باید چند مورد را بررسی کرد.
آرامش در نقاط استقرار نظامیان بریتانیا بریتانیاییها از همان روزهای نخست حمله به عراق ترجیح دادند استقرار در مناطق شیعی را بر عهده بگیرند. این تصمیم با این پیش فرضهای صحیح اتخاذ شده بود:
1- نفرت شیعیان از رژیم بعثی به حدی است که کمترین میزان مقاومت در برابر حضور نیروهای ائتلاف صورت میگیرد. بدین ترتیب تلفات بریتانیاییها در بازه حمله نظامی و تلاش برای سرنگونی صدام به حداقل رسیده و شاهد کمترین میزان مقاومت خواهند بود.
2- پس از فروپاشی رژیم بعثی هم با توجه به بافت منطقه، بقایای حزب بعث و یا گروههای افراطی سنی امکان حضور در منطقه و فعالیت را نخواهند داشت. بدین ترتیب یکی از عوامل تنشزای دوران پس از سرنگونی صدام به صورت خودکار حذف میشود.
3- شیعیان عملا از سرنگونی رژیم بعثی به دلایل گوناگون منتفع میشوند. در دست گیری قدرت سیاسی باعث میشود تا احزاب عمده سیاسی و معارضین عراقی وارد ساختار قدرت و چانه زنیهای مربوطه با اشغالگران شده و عملا از فاز مخالفت با نیروهای خارجی بیرون بیایند. بدیهی است گروههایی که وارد ساختار حکومت میشوند عملا با نوعی محافظهکاری تمایل به حفظ وضع و نظم موجود داشته و کمتر وارد چالش با قدرت میشوند. در این راستا حتی برخی گروههای ناراضی هم توسط گروههای سیاسی پذیرای قواعد بازی جدید مهار میشوند. گروه مقتدی و کنارگذاشتن خشونت از سوی آنان و ورود به فاز سیاسی نشانی از این مدعاست.
4- در ساختار مذهبی شیعیان وجود مرجعیت از اهمیت بسیاری برخوردار است. بر خلاف گروههای مذهبی دیگر که افرادی چون بن لادن، زرقاوی و دیگران بدون کمترین سابقه و اعتبار مذهبی در نقش مفتی ظاهرشده و رای به جهاد و ... میدهند در جامعه شیعیان چنین مواردی انحصاراً در ید مرجعیتی است که با دور اندیشی و در نظر گرفتن مصالح جامعه از اموری افراطی و در جهت منافع خود یا بخش محدود،با قربانی کردن منافع کلان جامعه، خودداری میکند. نقش مرجع عالیقدر شیعیان عراق، حضرت آیت الله العظمی سیستانی در پایان دادن به بحران نجف نشان از جایگاه والای مرجعیت در جامعه شیعه دارد. حضور مراجع عظام تقلید در این میان سدی بر ماجراجوییهای خام دستانه افرادی است که سعی دارند بر مقاصد و منافع شخصی و گروهی خود رنگ و لعابی دینی بکشند.
5- شیعیان با توجه به اکثریت داشتن در عراق و کسب قدرت در انتخابات آزاد بیشترین تمایل را به آرام کردن اوضاع دارند. به عبارت بهتر شیعیان عراقی میدانند که در هر انتخاب آزاد و دموکراتی حق حاکمیت آنان به رسمیت شناخته میشود. ناامنی و تداوم شورشها در این میان تنها باعث میشود تا حاکمیت مجبور به پرداخت هزینه و امتیاز بیشتری به اقلیت ناراضی باشد. بدین ترتیب طبیعی است که ناامنی و شورش هرگز منافع کلان شیعیان را برآورده نکند. نگاهی به وضعیت فعلی عراق نشان میدهد که تا چه حد گروههای قومی امتیازاتی فراتر از حد و توان تاثیرگذاری سیاسی و اجتماعی خود گرفتهاند، امتیازاتی که در یک جامعه آرام و امن هرگز بدان دست نمییافتند.
6- آرام شدن اوضاع و بازگشت شرایط عادی به عراق بیش از هرچیز باعث بهبود و ارتقای سطح زندگی شیعیان خواهد شد. در شرایطی که پیش از این منابع عظیم نفتی عراق به سمت و سوی مناطق سنی نشین و حامی دولت در مرکز گسیل داشته میشد، اما با بازگشت آرامش به عراق و همزمان حضور این کشور در بازار جهانی انرژی، بیشترین تغییرات در سطح زندگی شیعیان رخ خواهد داد. به عبارت دیگر در شرایطی که مناطق مرکزی عراق اقیانوس پول نفت را مجبورند با صاحبان آن تقسیم کنند و از این رو چندان خشنود نیستند، شیعیان به خوبی آگاهند با آرام شدن اوضاع به سهم خود از این ثروت ملی خواهند رسید.
7- حضور سازمانهای منظم نظامی میان گروههای معارض در موارد متعدد میتواند به عنوان تضمینی برای امنیت منطقه عمل کند. به عبارت بهتر اگر در مناطق مرکزی عراق پس از روند بعثی زدایی اولیه، اکنون روند اوضاع به نحوی است که بازگشت عوامل بعثی لازمه تشکیل نیروی نظامی و امنیتی قدرتمند شمرده میشود در مناطق شیعی حضور نیروهای سازمان یافته و آموزش دیده مسلح بستر مناسبی را برای تشکیل نیروهای نظامی و امنیتی لازم برای در دست گرفتن زمام امور و به حداقل رساندن میزان اصطکاک میان نیروهای خارجی حاضر در منطقه با مردم را فراهم میسازد. سپردن امور امنیتی و کنترل بصره به نیروهای عراقی تاثیر حضور چنین نیروهایی را نشان میدهد.
8- ساختارهای سیاسی و نظامی مشخص در میان شیعیان و وجود نظم سازمانی و ارتباط میان بخشهای سیاسی و نظامی باعث میشود تا کمترین میزان نگرانی از نافرمانی و اقدامات خودسر وجود داشته باشد. سابقه دو دهه فعالیت علیه رژیم صدام و شرایط دشوار امنیتی تحمیل شده بر معارضین باعث شکل گیری نظمی آهنین میان آنها شده است. در میان سنیها اما این گروهها عملا وجود نداشته و سابقه تشکیل آنها به بعد از حضور ائتلاف در عراق و با هدف مبارزه با آنان محدود میشود. در چنین شرایطی طبیعی است که امکان مذاکره با صدها گروه نظامی سازمان نیافته و چریکی، بدون وجود مرکزیت سیاسی و مدیریتی عملا وجود ندارد. به عبارت دیگر در شرایطی که توافق با رهبران سیاسی یک گروه شیعی، ورود آنها در ساختار قدرت و یا دستورات لازم الاجرای مراجع مذهبی مبنی بر پایان دادن به خشونت میتواند تضمین پایان عملیاتهای احتمالی شیعیان در این مناطق باشد، در نقاط دیگر عراق عملا هیچ یک از این عوامل به دلیل خلق الساعه و بدون شناسنامه بودن گروههای شورشی و تکثر آنها وجود ندارد.
مجموعه این شرایط باعث شد تا بریتانیاییها از همان بدو تهاجم علیه عراق با علم به اینکه حضور آمریکاییها در مناطق شیعی با مخالفت و ناخشنودی ساکنان منطقه مواجه میشود، کنترل اوضاع را در این بخش از عراق برعهده بگیرند. میزان نیروهای اعزامی از سوی بریتانیا، میزان تلفات و نیز حوادث تروریستی در این مناطق – به استثنای مواردی که توسط گروههای شناخته شده تروریستی با هدف برهم زدن نظم حاکم صورت گرفتهاند- نشان میدهد که تا چه میزان این پیش بینیها صحیح بوده است. در شرایطی که آمریکاییها ناامیدانه برای نجات خود از گرداب بغداد و سایر نقاط مرکزی میکوشند و هر روز بر تعداد تلفات آنها افزوده میشود در این سوی معرکه بریتانیاییها با خیالی آسوده در حال سپردن زمام امور به عراقیها و بستن ساکهای خود برای مراجعت به کشور هستند!
چرا عقب نشینی؟ گذشته از بهبود نسبی اوضاع در این مناطق که تداوم حضور نیروهای بریتانیایی را چندان ضروری نمیکند، نه تنها مسائل داخلی بریتانیا و تعاملات درونی آن را نمیتوان نادیده انگاشت بلکه باید سهمی عمده را هم به آن داد:
- حزب کارگر برای نخستین بار در دهه اخیر به پایینترین میزان محبوبیت مردمی خود رسیده است. این امر برای حزبی که در یک بازه زمانی تقریبا دو ساله باید خود را برای انتخابات سرنوشت ساز پارلمانی آماده کند، به هیچ وجه مناسب نیست. فراموش نباید کرد که در جامعه ذاتا محافظهکار بریتانیا افکار عمومی با روندی تدریجی و بطئی تغییر میکند وامکان بازسازی چهره حزب با اقداماتی انقلابی وجود ندارد. کاهش محبوبیت حزب کارگر نیز در این میان ناشی از روندی دائمی است.
- کارگرها برای بازسازی چهره خود تصمیم گرفتهاند تا ظرف چند ماه آتی با تغییری جدی در صدر حزب خود و سپردن سکان هدایت حزب یا همان نخست وزیری به گوردون براون و کنار رفتن بلر، که روزگاری در محبوبیت بیرقیب بود، عزم خود برای بازسازی و پاسخگویی به خواستههای جامعه را نشان دهند. براون به قدر کافی فرصت خواهد داشت تا نقاط ضعف دولت کارگری را برطرف کند.
- حضور براون نشانگر تاکید عمده حزب کارگر بر سیاستهای موفق اقتصادی است. براون از جمله افرادی است که بخش عمدهای از دستاوردهای اقتصادی دولت را به وی نسبت میدهند. کارکرد مناسب اقتصاد بریتانیا در دوران رکود اقتصادی اروپا و آمریکا پس از 11 سپتامبر از یاد بسیاری فراموش نشده است.
- پایان دوران بلر به معنای پایان دوران غلبه سیاستهای بحث برانگیز در عرصه دیپلماسی است. دولت بلر به همان میزان که در عرصه داخلی و به ویژه اقتصادی موفق عمل کرده، چشم اسفندیار خود را در سیاست خارجی میبیند. رفتن بلر به معنای دور کردن این نقطه ضعف از تیررس رقباست.
- مهمترین دلیل نزول محبوبیت و به طور طبیعی ریزش آرای حزب کارگر را نه در تقویت موقعیت محافطه کاران که در خیزش نوی لیبرال دموکراتها باید جست. محافظه کاران هرچند به یمن کارکرد ناموفق دیپلماسی بلر در شرایطی مطلوب به سر میبرد اما سقف آرای آنان با تلورانسی ناچیز مشخص است. آنچه که حزب کارگر را نگران میکند موقعیت رو به بهبود لیبرال دموکراتهایی است به سمت سبد آرای حزب کارگر حملهور شدهاند. ریزش آرای حزب کارگر هم ناشی از این موضوع است که لیبرال دموکراتها آرای خود را از سبد آرای کارگرهای چپ برمیدارند. به حاشیه راندن این چپهای نوخاسته در شرایطی که بلر از نگاه بسیاری در مرزیترین نقطه افتراق میان چپها و راستها در بریتانیا قرار دارد و حتی برخی وی را متهم به سرقت شعارها و سیاستهای راست میکنند، با روی کارآمدن براون که به منتهیالیه چپتر طیف کارگر گرایش دارد، با سهولت بیشتری امکان پذیر است.
- لیبرال دموکراتها که تا چندی پیش نهایت آرزویشان یافتن حد نصابی برای کسب یک یا چند کرسی در پارلمان بود بخش عمده موفقیت خود را ناشی از حمله به سیاست خارجی بلر و به ویژه دو موضوع همراهی وی با آمریکا و در نهایت جنگ عراق میدانند. نبرد عراق برای آنها هدیهای گرانبها بود تا پس از مدتها جانی دوباره یابند. خروج نیروهای نظامی بریتانیا از عراق و سپردن روند امور به عراقیها میتواند این نقطه ضعف را تبدیل به نقطه قوت کند. بلر اکنون با افتخار ساختمان نخست وزیری را ترک میکند. حزب کارگر هم در این میان با ادعای پیروزی در یک برهه تاریخی با کناره گیری بلر و استقرار براون در منصب نخست وزیری میتواند نوید دوران جدیدی را بدهد که پس از پیروزی در عراق آغاز خواهد شد. قطع دستان لیبرال دموکراتها از این سبد آرا خود باعث تضمین پیروزی حزب کارگر در انتخابات آتی خواه شد.
و بالاخره اقتصاد! بریتانیاییها گفته مشهوری دارند مبنی بر اینکه «سیاست فرزند نامشروع اقتصاد است». عمده دلیل نزدیکی بریتانیا با ایالات متحده در بعد سیاسی را گذشته از مشترکات فرهنگی و اجتماعی پسرعموهای آنگلوساکسون در دو سوی اقیانوس باید در گستردگی بازار مصرف آمریکا و نیاز بریتانیاییها به این بازار جست. لندن نشینان ترجیح می دهند با استفاده از همراهی سیاسی با آمریکا از حضور خود در بازار آمریکا، که چندان به روی فرانسه و ایتالیا و شاید هم آلمان روی خوش نشان نمیدهد، مطمئن شوند.
گسترده شدن اتحادیه اروپا اکنون بازار جدیدی را فراروی انگلیسیها قرار داده است. این بازار جدید ده کشوره شاید باعث شود تا سیاستمداران زیرک بریتانیایی به این بیاندیشند که نباید دلبسته سفره پسرعموهای خشن خود در آن سوی اقیانوس باقی بمانند. شکل گیری این تصور در میان سیاستمردانی که در گذر زمان نشان دادهاند نماد و مصداق ناپایداری روابط سیاسی و تنظیم آن بر اساس الزامات زمانی هستند، شاید آخرین گرهی که سیاستهای دو کشور را به یکدیگر متصل کرده را هم باز کند، بلر با بیرون کشیدن سربازان خود از عراق گره نخست را باز کرده است!