آفتابنیوز : شاید در روزهای آغازین سال 1385 هیچکس فکرش را هم نمیکرد که فوتبال ایران در تکتک روزهای آن سرشار از ناامیدی و ناراحتی و انتقاد باشد، شاید کسی تصور نمیکرد که در زمستان 85 فوتبال آسیا و جهان از اوضاع فوتبال ایران لبخند تمسخر بر لب داشته باشند و رفتهرفته از تعداد فوتبالیها کم شود.
اکنون که قلم در دست دارم نمیتوانم ناراحتی خود را از روزهای رفته، بهعنوان یک ایرانی آنچنان که باید بیان کنم، اما تنها میگویم که متأسفم.
عید 85 و بهطور کلی بهار سال 85 تحت تأثیر جام جهانی و اردوهای تیمملی قرار گرفت و آن روزها هیچکس به دنبال اخبار باشگاهها نبود، همه به دنبال آن بودند که ببینند تیمی که یکی از قدرتمندترین و پرمهرهترین تیمهای ملی تاریخ فوتبال ایران است در سومین حضور جهانیاش چه خواهد کرد. ایوانکوویچ یک دنده با تمام ستارههایی که در آن روزها در اوج آمادگی به سر میبردند چگونه میخواهد رویاروی غولهایی همچون مکزیک و پرتغال قرار بگیرد و چگونه میخواهد محبتهای بیدریغ مردم ایران را جبران کند.
شاید آن روزها بهترین روزهای سال 85 برای فوتبال ایران بود، روزهایی که مردم امیدها و آرزوهایشان را با هم تقسیم کرده بودند و همه یک چیز میخواستند و آن چیزی نبود جز موفقیت تیمملی. آن روزها خیلی زود تمام شد و نوبت به جام جهانی رسید.
آلمان، کشوری که برای رسیدن به آن و حضور در مسابقات جهانیاش لحظهشماری میکردیم و برای تماشای مسابقات تیمملی از پنجره جادویی دست از کار میکشیدیم و همراه با تمام ایرانیان پای تلویزیون میخکوب میشدیم.
ایران – مکزیک اولین رویارویی جهانی تیمملی ما بود، خیلی زود گل خوردیم آن هم روی نقطه ضعفی که از ابتدای بازی مشاهده میشد، البته در دقایق اولیه بازی مکزیک هیچ حرفی برای گفتن نداشت و ملیپوشان ما بیامان روی دروازه آنها خراب میشدند و هیجان عجیبی را به ما انتقال میدادند، اما... همه چیز در همانجا تمام شد، ایران گل تساوی را هم زد اما دیگر از آن تیم قدرتمند و یکپارچه حمله دیگر خبری نبود تا گل دوم را هم دریافت کنیم. اولین بازی را باختیم، دومین بازی را هم همینطور، پرتغال هم ما را درهم کوبید تا تمام امیدهای ما برای درخشش و راهیابی احتمالی به مرحله بعدی جام جهانی ناامید شود.
نمایش ضعیف و بیتفاوت ملیپوشان در برابر آنگولا و کسب تساوی سخت در مقابل این تیم کافی بود تا پرونده جام جهانی آلمان برای تیمملی کشورمان کاملاً بسته شود و فوتبال ما وارد مرحله جدیدی شود.
بله ناکامی اول سال 85 شکل گرفته بود و حالا بازار انتقادات از تیمملی، بازیکنان و مربیان و حتی فدراسیون وقت داغ بود، بهطوری که فدراسیون عوض شد، خیلیها از تیمملی کنار گذاشته شدند و برانکو هم هیچوقت به ایران بازنگشت.
نوبت آغاز لیگ برتر شد، وای چه آشفته بازاری بود، لیگ که دیرتر شروع میشد قطعاً مشکلات دیگری را نیز با خود به همراه میآورد، لیگ شروع شد با همان مشکلاتی که فکرش را میکردیم، رفتهرفته به ماه مبارک رمضان رسیدیم جایی که فدراسیون موقت به خاطر به تعویق نیفتادن بازیها لجبازانه خواهان برگزاری مسابقات شد و بازیها هم به خاطر نواقص موجود یک خط در میان و با هزار سلام و صلوات برگزار شد و تنها انتقادات برجای ماند.
رفتهرفته به بازیهای آسیایی دوحه نزدیک میشدیم جایی که قرار بود تیمملی امید با سرمربیگری سیموئز برزیلی در آن مسابقات شرکت کند و بار دیگر برای چندمین بار پیاپی قهرمانی بازیهای آسیایی را به ارمغان بیاورد، خب تیم امید چندین ماه در اردو بود و همگان انتظار داشتند که این تیم با رسیدن به هماهنگی کامل و کسب عنوان قهرمانی بازیهای آسیایی دوحه خاطرات تلخ جام جهانی را به فراموشی بسپارد و به نوعی مردم را با فوتبال ملی آشتی دهد.
چندی نگذشت که مشکلات تیمملی امید بروز کرد، آن هم در چه مقطع حساسی و بزرگترین آن بحث صغر سن برخی بازیکنان که سیموئز بر روی آنان حساب ویژهای باز کرده بود، بگذریم، امیدها مشغول کلنجار رفتن با این مشکلات بودند و کمتر از چند روز به اعزام تیمملی امید به دوحه قطر مانده که یک خبر مانند بمب در تمام ایران صدا کرد و باعث بهت همگان شد.
فوتبال ایران به واسطه درگیریهای داخلی مسؤولان و عدم توجه به خواستههای فیفا به حالت تعلیق درآمده بود و اجازه شرکت در هیچ مسابقه برون مرزی را نداشت.
بزرگترین ضربه را در این بین تیمملی امید خورد، چرا که آنها تلاش زیادی برای رسیدن به قهرمانی در بازیهای آسیایی کرده و روزهای سختی را پشت سر گذاشته بودند.
با رایزنیهای متعدد بالاخره تعلیق خود معلق شد و امیدها با کولهباری از ناراحتی و روحیهای کاملاً تخریب شده به دوحه گام گذاشتند، تیمملی امید حتی با وجود کسب مقام سوم بازیهای آسیایی، به واسطه نمایشهای ضعیف و مشکلاتی که داشت تقریباً باعث خراب شدن کامل اعتماد مردم به فوتبال ملی شد و زلزلهای که پس از جام جهانی بر سر فوتبال آمده بود با این زلزله دوم هم تکمیل شد و دیگر هیچ رمقی در تن مردم برای حمایت از تیمهای ملی باقی مانده بود.
تمام این مسائل در کنار بینظمیهای لیگ برتر دست به دست هم داده بودند که رفتهرفته مردم را از فوتبال دل زده کرده و دیگر کسی با علاقه اخبار فوتبال را دنبال نکند.
اما ناکامیهای سال 85 در همین جا تمام نشد، هنوز خاطرات تلخ روزهای قبل را فراموش نکرده بودیم که زلزله دیگری فوتبال ایران را در بر گرفت و ناکامیها را تکمیل کرد، پس از تیمملی بزرگسالان و تیمملی امید این بار نوبت یکی از پرطرفدارترین تیمهای ایران و آسیا بود که دچار سکته شود و هوادارانش را آزرده خاطر کند.
استقلال از لیگ قهرمانان آسیا کنار گذاشته شد، این تیتری بود که تمام روزنامهها و سایتهای خبری را در بر گرفته و تمام اخبار دیگر را تحت تأثیر خود قرار داده بود. بله استقلال به واسطه مدیریت ضعیف و ناتوانش با یک اشتباه بچگانه از چیزی که برای رسیدن به آن نه یک سال بلکه 5 سال تمام تلاش کرده بود باز ماند و آرزوی هوادارانش به خاطرهای تلخ بدل شد. سال 85 بیشک برای فوتبال ما سرشار از ناکامی بود و اگر صعود تیمملی بزرگسالانمان به مرحله نهایی جام ملتهای آسیا نبود هیچ برگ برندهای در این سال نداشتیم.
اما این روزها اساسنامه فوتبال درحال تدوین شدن است و در مراحل پایانی خود قرار گرفته، قطعاً پس از پایان این کار اعضای جدیدی نیز وارد عرصه فوتبال و فدراسیون فوتبال خواهند شد ولی نباید به همین مسأله قانع شویم و معتقدیم باید با یک دگرگونی کامل روزهای جدیدی را پیش روی فوتبال کشور بگذاریم تا از این به بعد شنونده خبرهای خوش در این ورزش پرطرفدار باشیم.