آفتابنیوز : درحالیکه که دردسرهای آمریکا در عراق رو به افزایش است، دولت بوش باز شکایات و اتهامات خود علیه ایران را تکرار میکند؛ ایران، اسرائیل را به رسمیت نمیشناسد – بدتر آنکه میگوید اسرائیل باید از نقشه جهان حذف شود، تهران فعالیتهای هستهای خود را متوقف نمیکند، به حمایت از حزبالله لبنان ادامه میدهد، در عراق مداخله میکند و با القاعده همکاری میکند. ایران میگوید که برنامه هستهایاش برای تولید الکتریسیته است اما آمریکا میگوید که این برنامه میتواند برای تولید تسلیحات هستهای نیز به کار رود. آمریکا همچنین میگوید که تسلیحاتی را در عراق با شماره سریال ایرانی و سایر نشانههایی که به ساخت آنها در ایران اشاره میکند به دست آورده است.
با توجه به مسیری که جرج بوش، رئیس جمهور آمریکا در عراق پیموده، نباید از اینکه اظهاراتش درباره ایران با بدبینی ملت آمریکا مواجه شده تعجب کند. ممکن است کسی بپرسد: آیا آقای بوش در حال توطئه و طرحریزی برای جنگ با ایران است تا توجهات را از عراق منحرف کند؟ هر چه که بوش و سخنگوی او بیشتر این موضوع را انکار میکنند، بدبینیها نسبت به آن قویتر میشود.
ادعای آمریکا مبنی بر وجود تسلیحات کشتار جمعی در عراق سبب از دست رفتن اعتبار آمریکا شده و زمان زیادی لازم است تا اعتماد از دست رفته مجددا به دست بیاید، حتی مطرح کردن ادعاهایی مثل همکاری ایران با القاعده نیز نمیتواند کمکی به دولت آمریکا بکند زیرا سازمان اطلاعات مرکزی آمریکا (CIA) گزارش داده که ایران تعدادی از اعضای القاعده را در هنگام عبور از مناطق کوهستانی پاکستان و ایران برای ورود به عراق دستگیر کرده است.
هفته گذشته همانطور که مهلت شورای امنیت سازمان ملل متحد برای تعلیق فعالیتهای هستهای به پایان رسید محمود احمدینژاد، رئیس جمهور ایران پیشنهاد تعلیق غنیسازی همزمان بین ایران، آمریکا و اروپا را داد. او انتظار پاسخی جدی برای این پیشنهاد را نداشت اما بیان این موضوع به آن صورت این اندیشه را تقویت کرد که هستهای شدن برای ایران تبدیل به یک پرستیژ ملی شده است. هستهای شدن ایران را (که کشوری مغرور ولی همچنان جهان سومی است) در کلاس کشورهایی مثل آمریکا، روسیه و خیلی از کشورهای غربی قرار میدهد، ایران قصد ندارد به آسانی از این هدف منصرف شود. هستهای شدن اهرم چانهزنی قویتری از نفت در اختیار ایران، مخصوصا در برابر آمریکا میدهد.
جرج بوش، رئیس جمهوری آمریکا در برخورد با سایر کشورها دوست دارد قبل از اینکه مذاکره کردن با آنها را بپذیرد آنها اول امتیاز بدهند، این نمایشی زننده از خودبینی در قدرت است، با این وجود در بسیاری از موارد امتیازگیری اساس سیاست خارجی بوش را تشکیل میدهد. اگر هدف مذاکره متقاعد کردن ایران به تعلیق فعالیتهای هستهای خود است بنابراین هیچ منطقی وجود ندارد که بخواهیم چنین چیزی قبل از آغاز مذاکرات اتفاق بیافتد، اما برای جایگاه آمریکا در جهان چنین چیزی تفاوت بزرگی ایجاد میکند که تعلیق از طریق مذاکره یا تهدید کردن اتفاق بیافتد.
موافقت با گفتوگوی دو طرفه به این معنا نیست که شما لزوما باید با هر چیزی که طرف مقابل میخواهد موافقت کنید ولی خودداری از مذاکره غالبا به این معناست که حداقل شما به آنچه که میخواهید نمیرسید. چرا طرف مقابل هنگامی که شما حتی خواستار گفتوگو با آنها نیستید باید خودش را با شما هماهنگ کند؟ به رسمیت شناختن به معنای تائید یا عدم تائید سیاستها و اقدامات سایر دولتها نیست. دولت بوش در این هفته با شرکت در کنفرانس امنیتی عراق در حالی موافقت کرد که ایران نیز در آن حضور دارد. این کار ممکن است گامی در مسیر درست باشد اما کافی نیست.