آفتابنیوز : زیبا کلام در نامهخود آورده است «واقعیت تلخ آن است که اصلاحطلبی خلاصه شده در مشتی شعارهای زیبا و کلی. شعارهایی که مشابه آنها را اصولگرایانی که متوجه شدهاند یک کشور 80 میلیونی را نمیتوان با شعار مرگ بر آمریکا و نابودی اسرائیل اداره نمود هم تکرار میکنند. بعد از گذشت بیست سال ما هنوز نتوانستهایم یک هویت مشخص ترقیخواهانه برای خودمان خلق نماییم».
وضعیت کنونی سیاسی ایران مثل ماندگاری ایران در طول حیاتش تا کنون دچار پیچیدگیهایی شده است که به راحتی نمیتوان برای آن از هر راه حل سیاسی بدون پشتوانه نظری استفاده کرد. بدون شک مردم در این وضعیت نگاهشان به دست سیاستپیشگان و پیرغلامان سیاسی در ایران است. جدای از اینکه سیاست در فضای آکادمیک تا چه اندازه توانسته بر سیستم تصمیمگیری در دستگاه سیاست تاثیر گذاشته باشد، شخصیتهای سیاسی و همچنین کاریزما همیشه در سیاست ایران حوادث مهمی را رقم زدهاند. یکی از این اشخاص تاثیر گذار سیدمحمد خاتمی رئیس دولت اصلاحات است.
پر واضح است که کمتر کسی تردید دارد که خاتمی در این چند دهه از محبوبترین چهره جمهوری اسلامی بوده است. از چهره هایی است که هم دارای پایگاه اجتماعی و هم در افکار عمومی داخل و خارج از کشور از موقعیت و محبوبیت خاصی برخوردار است. مواضع و سخنان او اغلب با استقبال فراوان روبهرو شده بود و گاه در ارزیابی اهمیت مواضعش گفته میشد که یک کلمه و یک اظهار نظرش، به رغم تمام محدودیتهای اخیرش مانند ممنوع التصویری، ... کافی بوده تا سرنوشت و نتیجه یک انتخابات را رقم بزند. اما مجموعه تحولاتی که از اعتراضات سال 1388 شروع و تا اعتراضات سال 1396 ادامه یافت و همچنین بروز دیگر اتفاقاتی که هم اکنون گریبانگیر کشور است باعث شد تا این چهره محبوب مورد نقد جدی قرار گیرد.
این امر و مجموعه این نقدها باعث شده تا برخی از پایان خاتمی صحبت کنند و یا بر این باور بشوند که محبوبیت او دیگر فراگیر نیست. نقدهایی که به خاتمی میشود از جانب شخصیتهای سیاسی دو طیف یعنی اصلاحطلب و اصولگرا است. آنان معتقد بودند، خاتمی به جای اینکه در راستای منافع ملی قدم بردارد و مطلقا به فکر مردم باشد دوست دارد نه تنها نقش یک رهبر جهانی و یا اندیشمند را بازی کند بلکه در پی حمایت مطلق از حکومت و دولت برآمده از حمایت خود است.
به همین میزان که بر خاتمی نقد شده است، چندین برابر نیز بر جبهه اصلاحات و مشی اصلاحطلبی نقد میشود. چرا که اصلاحات و اصلاحطلبی بعداز انقلاب به نام سیدمحمدخاتمی گره خورده و در برخی از انتقاداتی که به او وارد میشود منظور همان جبهه اصلاحات است و یا همچنین بالعکس.
با این حال، از نگاه منتقدان وضعیت به گونهای شده که گویی اصلاحطلبان منفعل شده و هیچ برنامه و ایدهای برای شرایط کنونی ایران ندارند و تنها در زمان انتخابات با برنامهای یکی دو ماهه در پی جمع کردن و جلب آرای مردم بر میآیند. منتقدین بر این باور هستند که میزان حضور اصلاحات و تفکرات اصلاحطلبی از دو ماه قبل از برگزاری هر انتخابات تا دو ماه قبل از انتخابات دیگر است. البته باید در اینجا گفت که منتقدین اصلاحات تنها به اصولگرایان یا نیروهای سیاسی خارج از ایران تقلیل نمییابد بلکه از داخل جبهه اصلاحات نیز منتقدینی وجود دارند که همیشه رویکردهای خاتمی به عنوان رهبر اصلاحات و همچنین جبهه اصلاحات را مورد نقد و بررسی قرار میدهند. البته سیاستمداران خبره نیز بر این باورند که بررسی این نوع رفتارها میتواند نشان دهنده این باشد که انتخاب روشها در سیاست قاعده قطعی ندارد وروشها و استراتژیها میتواند در شرایط مختلف متفاوت باشد.
قنبری: برخلاف باور زیباکلام باید گفت اصلاحات دارای هویت روشن و مشهودی است
داریوش قنبری، عضو شورای مرکزی حزب مردمسالاری و نماینده پیشین مجلس شورای اسلامی، ضمن صحه گذاشتن بر نقدهایی که بر جبهه اصلاحات وارد است، گفت: « البته این را باید گفت که یکی از نشانههای پویایی یک حزب یا جبهه دیدن و شنیدن نقدهایی است که بر او وارد است. به نظر میرسد جبهه اصلاحات و همچنین سیدمحمد خاتمی منکر این نیست که بر او و جبهه اصلاحات هیچ نقدی وارد نیست. همیشه در کمال گشادهرویی نقدها را یادداشت کرده و از طریق گفت وگو و مذاکره سعی در رفع نقدهای وارده و رد نقدهای بیجا داشته است».
داریوش قنبری در مقایسه دولت بر آمده از مشی اصلاحطلبی یعنی دولت خاتمی با دولت محمود احمدی نژاد گفت: « در دوران ریاست جمهوری محمد خاتمی که به عنوان دوران اصلاحات نیز از آن یاد میشود، مطالبات دموکراسی خواهی و آزادی خواهی، خود را در شکل یک فشار اجتماعی نمایان ساخت و از دولت انتظار میرفت که جمهوری اسلامی را به یک جمهوری واقعی تبدیل کند. این در حالی است مردمی که به امید تغییر و اصلاح در هر انتخابات شرکت می کردند، با ورود احمدی نژاد (1384-1392) به عرصه سیاست عقبگرد سیاسی بزرگی را تجربه نمودند و دچار یک شوک بزرگ شدند که با دوام دولت احمدی نژاد بر سیطره آن افزوده شد».
او در ادامه افزود: «برتریهای دولت اصلاحات بر دیگر دولتهای جمهوری اسلامی ایران نباید مانع از نقد و بررسی مشی خاتمی به عنوان رهبر اصلاحات و همچنین رویکرد جبهه اصلاحات به عنوان یک خط فکری باشد. همه میدانیم که دولت اصلاحات نیز در برخی ازمسائل سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی نتوانست نمره قابل قبولی در پیشبرد آنها کسب کند. اما در این دوره در توسعه سیاسی ایران جهشی آرام و کمی رو به جلو اتفاق افتاد».
او در پایان گفت: «میخواهم مخالفت خود را با دکتر صادق زیباکلام اعلام کنم و بگویم که شاید اصلاحات و رهبر آن در برخی جاها و بزنگاههای تاریخی دچار اشتباه محاسباتی شده باشند و واکنش مطلوبی ازخود نشان ندادهاند اما نمیتوان به آسانی پذیرفت که اصلاحطلبی بیهویت شده است».
همدلی