آفتابنیوز : مصطفی ملکیان در این نشست طی سخنانی گفت: این کتاب درباره مفهوم «آزادی» در آثار متفکران و کنگشران سیاسی از آغاز انقلاب مشروطه تا آغاز حکومت پهلوی در سال 1304 است و فقط این فاصله محل توجه نویسنده است و فقط هم از منظر مفهوم آزادی نگاه کرده است. البته وقتی که نویسنده مفهوم آزادی را در آثار کنشگران سیاسی و روشنفکران و متفکران آن دوران بررسی می کند، گهگاه به مفاهیم دیگری مثل عدالت و پیشرفت اشاره می کند ولی تمام توجه بر روی مفهوم آزادی است.
این استاد دانشگاه با بیان اینکه در آن دوران تصورات مختلفی از مفهوم آزادی وجود داشته، تصریح کرد: سخن جان رالز این است که از یک مفهوم اجتماعی می شود تصورات مختلف داشت. این اصل سخن بر مفهوم آزادی اطلاق شده که چگونه با اینکه مفهوما وحدت دارد، ولی تصورات مختلفی از این مفهوم آزادی وجود داشته است. تا وقتی پرسش نویسنده برای خواننده معلوم نشود نمی تواند جملاتی که گفته را فهم کند. اگر افق نویسنده درک نشود ما نمی توانیم منظور نویسنده را فهم کنیم. اگر ما بخواهیم آزادی و آنچه اندیشمندان در مورد آزادی گفته اند را بفهمیم باید سؤال ذهن آنها را دریابیم.
وی افزود: اگر بخواهیم مبحث آزادی را با آنچه کنشگران و اندیشمندان گفته اند دریابیم، اول باید ببینیم چه سؤالی در ذهن آنها طرح شده بوده که در جواب آن سؤال سخن از آزادی گفته اند. همه کسانی که به آزادی پرداخته اند و در مورد آزادی قلم زده اند چه سؤالی در ذهنشان پدید آمده بود که در جواب آن سؤال بحث آزادی را پیش کشیده اند. نتیجه ای که این کتاب می گیرد این است که سؤال ذهنی آنها این بوده که «چرا ایران به انحطاط دچار شده است؟» در جواب این سؤال بحث آزادی پیش کشیده شده است. به بیان دیگر انگار کسی پرسیده که «چرا به انحطاط کشیده شده ایم؟» آن وقت شخص دیگری در جواب گفته که «به جهت فقدان آزادی است». آن وقت به این مناسبت بحث آزادی پیش کشیده شده است.
ملکیان با اشاره به مقایسه جامعه ایران و خارج در این کتاب، اظهار داشت: در این مقایسه ها است که بحث از عقب ماندگی پیش می آید. انحطاط چه به معنای ضعف باشد، که غیر مقایسه ای است، و چه به معنای عقب ماندگی باشد، که مقایسه ای است، توجه متفکران را جلب کرده بود. به سخن معروف عباس میرزا اشاره می کنند که خطاب به رجل فرانسوی می گفت چرا ما این طور شده ایم؟ بعد به نظر متفکران آمد که این انحطاط به جهت فقدان آزادی است. به خاطر اینکه وقتی هرکدام از آزادی ها وجود نداشته باشد آن وقت ما یک نوع از عقب ماندگی ها و ضعف را خواهیم داشت. انگار چاره جویی انحطاط ما به این است که به جامعه آزادی که قبلا بوده ایم برگردیم و یا جامعه آزادی پیدا کنیم. مسلم است که وقتی آزادی سیاسی نباشد فساد پدید می آید و وقتی فساد پدید بیاید جامعه به انحطاط دچار می شود.
وی یادآور شد: وقتی دانشمندان می خواستند به آزادی بپردازند تصورات مختلفی از آزادی پیدا کردند. نویسنده این کتاب در فصل های سوم تا پنجم به این موضوع می پردازد. برلین متفکر روسی تبار بریتانیایی بحثی با عنوان آزادی مثبت و آزادی منفی پیش کشیده بود و آنها را دو تصور از آزادی می دانست. یعنی کسانی وقتی می گویند آزادی منظورشان آزادی از یک سری چیزها است و آزادی منفی محل توجه آنها است. مثلا می خواهیم از سلطه شاهان، جباران یا نهادهای سنتی آزاد باشیم. این آزادی سلبی یا منفی است. تصور دیگر از آزادی مثبت و ایجابی است و بحث از این نیست که می خواهیم برای بیرون آمدن از سلطه کسی آزاد باشیم و بحث از این است که برای انجام چه کاری می خواهیم آزاد باشیم.
این استاد دانشگاه ادامه داد: آقای هاشمی در این کتاب از نظر برلین عدول کرده اند و به نظر دیگری پرداخته اند؛ که به نظر من خیلی رأی عمیق تر و قابل دفاع تر است. ایشان می گویند این طور نیست که دو تصور غیر قابل جمع از آزادی داشته باشیم. هرکس بحث از آزادی می کند سه مؤلفه را باید با هم در نظر داشته باشد؛ یکی «برای که»، دیگری «از که» و سوم «هدف از آزادی» است. ایشان می گوید با توجه به این سه مؤلفه تصورات مختلف از آزادی پدید می آید. اینکه تصورات مختلف پدید می آید برای این است که همه کسانی که آزادی را تعریف می کنند آزادی را برای فرد واحد و یا از فرد واحد و برای هدف واحد نمی خواهند.
وی با بیان اینکه ما باید بین اندیشیدن و بیان اندیشه فرق بگذاریم، تصریح کرد: هیچ نیروی سیاسی، مذهبی و یا نیروی دیگری نمی تواند چیزی را نااندیشیدنی کند. یعنی شما نمی توانید بگویید نیرویی در جامعه وجود دارد که مانع از این می شود که من به مسأله ای فکر کنم. می توانید بگویید نیروها نمی گذارند فکرتان را به زبان بیاورید. اینکه ما بگوییم نیروهای سیاسی و مذهبی حاکم بر جامعه بعضی سؤالات را نااندیشیدنی و بعضی دیگر را اندیشیدنی می کنند، به نظر من قابل قبول نیست. می توانند بگویند بعضی سؤالات را بیان نکنید. اما کسی نمی تواند اندیشه را به زنجیر بکشد. عالم درون عالم آزادی است. من و شما به هر مسأله ای می توانیم فکر کنیم؛ ولی نیروهای سیاسی حاکم بر جامعه اجازه بیان بعضی موضوعات را می دهند و اجازه بیان بعضی را نمی دهند.
سعید عدالت نژاد، عضو هیأت علمی دانشگاه آزاد اسلامی و دایرة المعارف بزرگ اسلامی، نیز در این نشست گفت: قانون اساسی آزادی را برای همه می خواهد. اما آخوند خراسانی و شیخ فضل الله هر دو بر فرق مسلمان قائل بودند. هر دو می گفتند کسی نباید ایرانیان را اذیت کند؛ ولی فرق دارند.
احمد هاشمی، نویسنده کتاب «برداشت های رقیب از آزادی در ایران مدرن»، نیز در این نشست گفت: هم ضعف و هم عقب ماندگی مفاهیم نسبی است و افق پرسش از آزادی در این کتاب افق آگاهی ایرانیان در قرن 19 بوده است. چه کسی باید زمان درست آزادی دادن به مردم را تشخیص دهد؟ آن زمان این طور القاء می کردند که ودیعه آزادی میراثی است که تا کسی بالغ نشده باشد نباید به او آزادی داد. یک نگاه هم می گوید آزادی یک امر الهی است و شاه امانتدار است و وقتی مردم به بلوغ رسیدند باید آن را به آنها بدهد.
عضو هیأت علمی دانشگاه آکسفورد افزود: کاتوزیان تعبیر می کند که انقلاب مشروطه برای اصلاح قانون نبود و برای خود قانون بود. البته در همان موقع هم کسانی گفتند استبداد در لباس قانون ظاهر خواهد شد. اما تشخیص حدود آزادی افراد قانونگذاری می خواهد و دموکراسی با همه ضعف ها، فعلا بهترین راهی است که نظریه پردازان سیاسی به آن رسیده اند.
منبع: جماران