آفتابنیوز : آفتاب: بيانات رهبر معظم انقلاب اسلامى در اجتماع بزرگ زائران و مجاوران حرم مطهر رضوى اظهاراتی راهگشا در چندین موضع مهم روز بود که به گمان ما، شنیدن بیانات کامل معظمله یا خواندن متن کامل این اظهارات به مراتب مهمتر از خواندن متن خبر کوتاه یا شنیدن خلاصهای از اظهارات ایشان است. با توجه به همین اهمیت، آفتاب متن کامل اظهارات رهبری معظم انقلاب در حرم مطهر رضوی را منتشر میکند:
بسماللَّهالرّحمنالرّحيم الحمدللَّه ربّ العالمين و الصّلاة و السّلام على سيّدنا و نبيّنا ابىالقاسم محمّد و على اله الأطيبين الأطهرين المنتجبين الهداة المهديّين المعصومين سيّما بقيّة اللَّه فى الأرضين. ربّنا عليك توكّلنا و اليك انبنا و اليك المصير.
عيد امسال دو تبريك دارد؛ هم تبريك عيد نوروز است، هم تبريك ورود ماه ربيعالمولود است؛ كه ولادت نير اعظم و نبى مكرم، حضرت محمدبنعبداللَّه (صلّىاللَّهعليهوالهوسلّم) در آن وارد است. خود عيد نوروز هم جزو اعياد بابركت براى ما ايرانىهاست.
مردم سال را با ياد خدا شروع مىكنند و از خداوند متعال تحول به احسنالحال را مسئلت مىكنند. امسال علاوهى بر اينها، ذخيرهى معنوى توسلات و توجهات ماه محرم و صفر هم بر بركات اين عيد افزوده است. شما جمع حاضر در اين صحن هم كه مشرّف به زيارت بارگاه حضرت علىبنموسىالرضا (عليهالسّلام) هستيد، بركات بيشترى داريد. براى من هم فرصتى است تا برخى از مسائلى را كه در آغاز سال براى ما انشاءاللَّه مفيد خواهد بود، مطرح كنم.
اول سال فرصت خوبى است براى تقويت عزم ملى، براى بركت بخشيدن به عمر خود در اين سال. اگر همهى آحاد ما مردم ايران از اول سال عزم خود را بر اين متمركز كنيم كه با تلاش خود، با حركت خود، سال پُربارى براى خود فراهم كنيم، خداى متعال هم يقيناً كمك خواهد كرد. البته جانمايهى اين عزم ملى و بزرگ، نيت پاك و تصميم بر جلب رضاى الهى است؛ تصميم بر پيمودن صراط مستقيم؛ و آنگاه شناختن موقعيت خود و وضع خود، جايگاه خود در شرايط كنونى عالم و چالشهايى كه پيش روى ملت قرار دارد، و شناختن خطوط اساسى براى مواجههى با چالشها. اين، شرط موفقيت يك ملت زنده است؛ وضع خود را، جايگاه خود را، شرائط خود را درست بشناسد و براى اين شرائط برنامهريزى داشته باشد و عزم و تصميم قاطع بر مواجههى با آنچه كه در اين راه براى انسان به طور طبيعى پيش بيايد. من از اين فرصت استفاده مىكنم؛ در اين ساعتى كه در خدمت شما هستم، در اين بارهها قدرى صحبت مىكنم.
آنچه كه اساس مطلب براى ما ايرانىهاست - كه هميشه بايد اين را در مد نظر داشته باشيم - اين است كه ملت ما و مجموعهى ما مردم ايران هدف بزرگى براى خودمان ترسيم كرديم و در طول دهههاى پس از انقلاب، اين هدف را دنبال كرديم. هرچه نگاه مىكنيم، احساس مىكنيم كه ما براى رسيدن به اين دو هدف، توانايىهاى لازم را داريم. اين هدف بزرگ عبارت است از سربلندى ايران اسلامى، الگوشدن در ميان ملتهاى مسلمان، هم از لحاظ مادى و هم از لحاظ معنوى. معناى اين حرف اين است كه ملت ما، هم از لحاظ مادى و هم از جنبههاى معنوى ارتقاء پيدا كند؛ استقلال ملى داشته باشد؛ عزت ملى داشته باشد؛ توان و ظرفيت ملى داشته باشد؛ بتواند از همهى ظرفيتهاى خود استفاده كند؛ از رفاه عمومى برخوردار باشد و عدالت عمومى و اجتماعى بر زندگى او حاكم باشد. اين ملت در آن صورت مىشود الگو براى همهى جوامع مسلمان و حتّى غير مسلمان. ملت ايران مىخواهد ملتى باشد آزاد، مرفه، باايمان، و كشورى داشته باشد آباد و پيشرفته؛ اين هدف ملت ايران است.
در اين هدف، اختلافى هم وجود ندارد؛ دعواهاى جناحى و اختلافات سياسى در اينجا همه برطرف مىشود؛ اين هدفِ مورد قبول همهى آحاد ملت ايران است. كشورى آباد داشته باشيم، ملتى آزاد و سربلند داشته باشيم، از ظرفيتهاى ملىِ خودمان بخوبى استفاده كنيم، بتوانيم پيشرو باشيم، پرچم عدالت اجتماعى را در دست داشته باشيم، پرچم ايمان اسلامى را در پيشاپيش همهى ملتهاى مسلمان به دوش بگيريم؛ اين چيزى است كه همهى ملت ايران طالب و عاشق آن هستند. و مىتوانيم به اين هدف دست پيدا كنيم؛ هم شناخت ظرفيتهاى ملى به ما اين اميد را مىدهد، هم تجربهها اين را تأييد مىكند.
ملت ايران يك ملت بااستعداد است، بااستقامت است، برخوردار از غيرت دينى و غيرت ملى است، به اسلام عميقاً ايمان دارد، به ميهن خود عشق مىورزد؛ اينها چيزهايى است كه به ما اين اميدوارى و اين اعتماد را مىبخشد كه ملت ما قادر است به اين هدف دست پيدا كند و برسد؛ دور از دسترس نيست. تجربه هم همين را به ما نشان مىدهد.
ببينيد؛ ما بر اثر سلطهى حكومتهاى فاسد و وابسته، در طول سالهاى متمادى از ميدان رقابتهاى جهانى بيرون مانده بوديم. ملت ايران كه يك روز پيشاهنگ دانش و فرهنگ بود، بر اثر سلطهى پادشاهان جبار و قدرتهاى منقطع از مردم وضعش به جايى رسيد كه از حدود دويست سال قبل به اين طرف كه مسابقهى علمى و سياسى در دنيا آغاز شد، بيرون از ميدان مسابقه قرار گرفت. وقتى ملتى در مسابقهى ملتها وارد نيست، به طور طبيعى توانايىهاى او تحليل مىرود و موفقيتهاى او ناچيز مىشود. شما يك تيم ورزشى را در نظر بگيريد، كه قدرت دارد، نشاط دارد، ميل به كار دارد، او را نمىگذارند وارد ميدان رقابتهاى ورزشى بشود؛ به طور طبيعى توانايىهاى او كم مىشود و تحليل مىرود. با ملت ما اين كار را كردند.
درعينحال كه سالهاى متمادى قدرتهاى وابسته، قدرتهاى فاسد، قدرتهاى بىكفايت و پادشاهان ظالم چنين وضعى را براى ملت ما به وجود آوردند، بمجرد اينكه به وسيلهى انقلاب اسلامى دروازهى ورود به اين جاده براى ملت ما باز شد و ملت ما وارد ميدان رقابتهاى جهانى و مسابقات جهانى شد، پيشرفتهاى بزرگى به دست آورد. ملت ما، هم در زمينههاى علمى، هم در زمينههاى سياسى، امروز در جهان يك ملتِ داراى نشان و شناخته شده است؛ يك چهره است در ميان ملتها. در زمينههاى علمى، ما به نسبت اين زمان پيشرفته هستيم. البته عقبماندگىهاى دويست ساله را در ظرف بيست سال و سى سال نمىشود جبران كرد؛ اما در اين بيست و چند سال، ما با سرعت بسيار بيشترى نسبت به همين مدت زمانى جلو رفتهايم. امروز شما نگاه كنيد؛ جوانان ما در زمينهى انرژى هستهاى، در زمينهى سلولهاى بنيادى، در زمينهى ضايعات نخاعى و در دهها زمينهى ديگر - كه اگر ملت ما از آنها بروشنى آگاه بشوند، شادمان خواهند شد - پيشرفت داشتهاند. برجستگان علمى كشور ما امروز توانستهاند در دنيا بدرخشند و تحسين جهانيان را جلب كنند.
در ميدان رقابتهاى سياسى هم همينطور. امروز دولت جمهورى اسلامى ايران در زمينههاى سياسى - چه در سطح منطقه، چه در سطح بينالمللى - سخن او جزو سخنهاى پُرطرفدار است؛ سخن او يك سخن شنيدنى است. مسئولين كشور ما، هم در مجامع جهانى، هم در مسافرتهايى كه به كشورهاى ديگر مىكنند، هم در موضعگيرىهايى كه مىكنند، برجسته و شاخصند. اين چنين وضعى براى ملت ما نشاندهندهى استعداد اين ملت در پيشروى و در ورود به اين ميدانهاست.
ملت ما توانسته است در فرهنگ سياست بينالمللى مفاهيم جديدى را وارد كند. دنيا مردمسالارى دينى را نمىشناخت؛ امروز مردمسالارى دينى يك عنوان و شعار مطلوب در ميان همهى ملتهاى اسلامى است. دنيا تعريف نظام سلطه را نمىشناخت؛ اين را ملت ما تعريف كرد و در فرهنگ سياست بينالمللى وارد شد. مسئلهى دينمحورى سياست، قانون، مديريت كشور؛ اينها همه مفاهيم جديدى است كه ملت ما توانسته است اينها را وارد كند. پس ما در مسابقات جهانى - مسابقهى علمى، مسابقهى سياسى، مسابقهى صنعتى، مسابقهى اقتصادى و مسابقهى فرهنگى - مىتوانيم وارد شويم و در كوتاهمدت اميد به موفقيت داشته باشيم، و در بلندمدت اميد به سرآمد شدن داشته باشيم. اين، وضع ملت ماست.
و اما اين راهى كه ملت ايران مىخواهد برود، يك راه اسفالتهى بىمانع نيست؛ ما در اين راه چالش هم داريم. ما دو دشمن بزرگ داريم. من اين دو دشمن را امروز به اختصار براى شما معرفى و چهرهنمايى كنم تا ببينيم من و شما در مقابل اين دو دشمن چه بايد بكنيم. يك ملت بايد دشمن را بشناسد، نقشهى دشمن را بداند و خود را در مقابل آن مجهز كند. ما دو دشمن داريم: يك دشمن، دشمن درونى است؛ يك دشمن، دشمن بيرونى است. دشمن درونى خطرناكتر است. دشمن درونى چيست؟ دشمن درونى خصلتهاى بدى است كه ممكن است ما در خودمان داشته باشيم. تنبلى، نشاط كار نداشتن، نااميدى، خودخواهىهاى افراطى، بدبين بودن به ديگران، بدبين بودن به آينده، نداشتن اعتماد به خود - نه به شخص خود و نه به ملت خود - اينها بيمارى است. اگر اين دشمنهاى درونى در ما وجود داشته باشد، كار ما مشكل مىشود. هميشه دشمنان بيرونى ملت ايران سعى كردهاند اين ميكروبها را در درون جامعهى ايرانى رسوخ دهند: «شما نمىتوانيد»، «شما قادر نيستيد»، «آيندهتان تاريك است»، «افقتان تيره است»، «بيچاره شديد»، «پدرتان درآمد». سعى اين بوده است كه ملت ما را نااميد، كسل، بىاعتماد به نفس، تنبل و چشم به دست بيگانه بار بياورند؛ اينها دشمنان درونى است. در طول سالهاى قبل از بروز حركت اسلامى در كشور ما، بلاى عمدهى ملت ما اينها بود. اگر ملتى اين بيمارىها را داشته باشد، اين ملت پيشرفتش ممكن نيست؛ اگر ملتى مردمش تنبل باشند، نااميد باشند، اعتماد به نفس نداشته باشند، با همديگر پيوند نداشته باشند، به همديگر بدبين باشند، از آينده نااميد باشند، چنين ملتى پيش نخواهد رفت؛ اينها مثل موريانهاى كه در درون پايهى بنا بيفتد، بنا را ويران مىكند؛ مثل كرمى است كه داخل ميوه قرار بگيرد، ميوه را فاسد مىكند. بايد با اين صفات مبارزه كرد. ملت ما بايد اميدوار، داراى اعتماد به نفس، خوشبين به آينده، علاقهمند به پيشرفت، و معتقد و مؤمن به معنوياتى باشد كه او را در اين راه كمك مىكند. بحمداللَّه امروز ملت ما چنين اعتماد به نفس و چنين اميدى دارد؛ بايد اينها را تكميل كرد. اگر ما بتوانيم اين دشمنها را در درون خود، در جان خود، در فرهنگ عمومى جامعهى خود از كار بيندازيم، دشمن بيرونى هم نمىتواند به ما صدمه و لطمهاى برساند.
و اما دشمن بيرونى. دشمن بيرونىِ اين هدف ما عبارت است از نظام سلطهى بينالمللى؛ يعنى همان چيزى كه به او مىگوييم استكبار جهانى. استكبار جهانى و نظام سلطه، دنيا را به سلطهگران و سلطهپذيران تقسيم مىكند. اگر ملتى بخواهد در مقابل سلطهگران از منافع خود دفاع كند، سلطهگران با آن ملت دشمنى مىكنند؛ روى او فشار مىآورند و سعى مىكنند مقاومت او را در هم بشكنند. اين، دشمنِ يك ملتى است كه مىخواهد مستقل و عزتمند و آبرومند و پيشرفته بشود و زير بار سلطهگران نرود؛ اين دشمنِ بيرونى است. امروز مظهر اين دشمنى عبارت است از شبكهى صهيونيسم جهانى و دولت كنونى ايالات متحدهى امريكا. البته اين دشمنى مال امروز نيست؛ روشها تغيير مىكند، اما سياست دشمنى با ملت ايران از اول انقلاب تا امروز بوده است. هرچه توانستهاند، فشار وارد آوردهاند، اما عبث؛ فشارهاى آنها نتوانسته است ملت ايران را ضعيف كند يا به عقبنشينى وادار كند؛ نه تحريم اقتصادىشان، نه تهديد نظامىشان، نه فشار سياسىشان، نه جنگ روانىشان. امروز ما از پانزده سال قبل، از بيست سال قبل، از بيست و هفت سال قبل بسيار قوىتر هستيم؛ اين نشاندهندهى اين است كه دشمن در دشمنى با ملت ايران و نظام جمهورى اسلامى ناكام مانده است؛ اما اين دشمنى هست.
امروز در دنيا تناقضى وجود دارد. ملت ايران از نظر ملتهاى مسلمان و ملتهاى منطقه - ملتهاى آسيا، ملتهاى آفريقا، ملتهاى امريكاى لاتين، ملتهاى منطقهى خاورميانه - يك ملت شجاع، مدافع حق و عدالت، و ايستادهى در مقابل زورگويىهاست؛ ملت ايران را اينطور شناختهاند. آنها ملت ايران را تحسين و ستايش مىكنند. اما همين ملت ايران و همين نظام جمهورى اسلامى كه اينقدر مورد ستايش ملتهاست، از نظر قدرتهاى زورگو، متهم به نقض حقوق بشر است، متهم به سلب امنيت جهانى است، متهم به حمايت از تروريسم است! اين تناقض است؛ تناقض بين نگاه ملتها و خواستهى قدرتها. اين تناقض، تهديدكنندهى نظام سلطهى جهانى است. روزبهروز اينها دارند از ملتها دور مىشوند؛ اين يك رخنهى فرسايشى را در بناى ليبرال دموكراسى غرب به وجود آورده است و روزبهروز اين رخنه بيشتر خواهد شد. بالاخره تبليغات استكبار تا مدتى مىتواند حقايق را پنهان كند؛ هميشه كه نمىتوانند حقايق را پنهان كنند؛ ملتها روزبهروز بيدارتر مىشوند. شما نگاه كنيد؛ رئيس جمهور ملت ايران به كشورهاى آسيا، به كشورهاى آفريقا، به كشورهاى امريكاى جنوبى مسافرت مىكند، ملتها براى او شعار مىدهند، به نفع او تظاهرات مىكنند، اظهار حمايت مىكنند؛ رئيس جمهور امريكا هم به كشورهاى امريكاى جنوبى - يعنى حياط خلوت امريكا - مسافرت مىكند، ملتها پرچم امريكا را به مناسبت آمدن او آتش مىزنند؛ اين معنايش تزلزل پايههاى ليبرال دموكراسىاى است كه امروز غرب و جلوتر از همه امريكا، مدعى پرچمدارى آن هستند. تناقض در خواست آنها و تمايلات مردم و مشاهدات مردم روزبهروز بيشتر مىشود. دم از دموكراسى مىزنند، دم از حقوق بشر مىزنند، دم از امنيت جهانى مىزنند، دم از مبارزهى با تروريسم مىزنند، اما باطن شرير آنها حكايت از جنگطلبى آنها مىكند؛ حكايت از پايمال كردن حقوق ملتها مىكند؛ حكايت از ميل وافر و اشتهاى سيرىناپذير آنها بر منابع انرژى جهانى مىكند؛ اين را ملتها مىبينند. روزبهروز آبروى ليبرال دموكراسى و آبروى امريكا - كه پيشقراول ليبرال دموكراسى است - در دنيا در نظر ملتها دارد كم و كمتر مىشود. در مقابل، آبروى ايران اسلامى دارد بيشتر مىشود. ملتها مىفهمند كه امريكايىها در ادعاى دفاع از حقوق بشر دروغ مىگويند؛ يك نمونهى آن، رفتار آنها با كشور خود ماست. ايران در زمان طاغوت - زمان رژيم پهلوى - يكسره در مشت امريكايىها بود؛ امريكايىها بر سراسر ايران مسلط بودند؛ پايگاه نظامى در ايران به وجود مىآوردند، براى تسلط بر تحرك كشورهاى عرب منطقه؛ مىخواستند اينها را از پايگاه ايران زير نظر داشته باشند. ايران همپيمان اسرائيل بود؛ بدترين ديكتاتورىها بر اين كشور حاكم بود؛ مبارزان را در زندان شكنجه مىكردند؛ در سرتاسر كشور - در همين شهر مشهد، در تهران و در همهى شهرهاى كشور - اختناق و شدت عمل مأموران جلاد رژيم طاغوت بر مردم مسلط بود؛ نفت ما را تاراج مىكردند؛ اموال عمومى و ثروتهاى ملى را به نفع حكام و به نفع بيگانگان به تاراج مىدادند؛ ملت ايران را از حضور در مسابقهى علمى و صنعتى دنيا مانع مىشدند؛ ملت را تحقير مىكردند. آن ايران، متحد درجهى يك امريكا در اين منطقه بود؛ زمامدارانش هم محبوب امريكا بودند؛ هيچ اعتراضى هم به نقض حقوق بشر و نقض دموكراسى بر آن حكومت طاغوتى وارد نبود. امروز ايران يك كشور آزاد است؛ با اين مردمسالارى واضح - كه مردمسالارى ما در دنيا بسيار كمنظير است - با اين ارتباط مستحكم بين مردم و مسئولان كشور؛ اين ايران از نظر امريكايىها، از نظر دولت امريكا و سياستمداران امريكا يك كشور نامطلوب به حساب مىآيد؛ اين نشاندهندهى جهتگيرى استكبار جهانى در مقابل حقايق موجود عالم است. البته امريكايىها از اين دشمنى سودى نبردهاند و باز هم نخواهند برد. ملت ايران روزبهروز قوىتر مىشود و ارزشهاى انقلاب روزبهروز برجستهتر و تازهتر مىشود.
ما در مقابل اين دو دشمن وظائفى داريم. اول دشمن را بايد شناخت، بعد بايد نقشهى او را دانست. امروز دشمنان بيرونى ما هم براى ملت ايران نقشه دارند. ما سياستهاى پنجسالهى خودمان را تعريف مىكنيم؛ افق چشمانداز بيستساله را تعريف مىكنيم؛ براى اينكه راه خودمان را مشخص كنيم. دشمن ما هم همينطور؛ او هم براى ما برنامه دارد؛ او هم سياستى دارد. بايد سياست او را بشناسيم.
من برنامههاى استكبار جهانى عليه ملت ايران را در سه جمله خلاصه مىكنم: اول، جنگ روانى؛ دوم، جنگ اقتصادى؛ و سوم، مقابله با پيشرفت و اقتدار علمى. دشمنىهاى استكبار با ملت ما در اين سه قلم عمده خلاصه مىشود. البته اينها را بايد دستگاههاى تبليغاتى و رسانهها و شخصيتهاى سياسى بيشتر براى مردم توضيح بدهند. من اجمالاً سرفصل و خلاصهاى از مطالب را به شما عرض مىكنم.
جنگ روانى يعنى چه؟ هدف جنگ روانى، مرعوب كردن است. كى را مىخواهند مرعوب كنند؟ ملت كه مرعوب نمىشود؛ تودهى عظيم مردم كه مرعوب نمىشوند. چه كسى را مىخواهند مرعوب كنند؟ مسئولان را، شخصيتهاى سياسى را، به قول معروف خود ما نخبگان را؛ اينها را مىخواهند مرعوب كنند. كسانى كه قابل تطميعند، آنها را مىخواهند تطميع كنند؛ ارادهى عمومى را مىخواهند تضعيف كنند؛ درك مردم از واقعيتهاى جامعهى خودشان را مىخواهند تغيير دهند؛ هدف جنگ روانى اين است. يك نفر كه بيمار نيست، صد بار به او بگويند آقا! شما كسالت داريد، شما مريضيد، يك مقدار احساس بيمارى مىكند. بعكس، اگر كسى دچار بيمارى هم باشد، صد بار به او بگويند شما حالتان خوب است، احساس صحت مىكند. با تلقين مىخواهند واقعيتهاى كشور ما را در نظر ملت ما دگرگون كنند. ملت ما ملتى است بااستعداد، داراى قابليت، داراى ظرفيت، داراى ثروتهاى عظيم طبيعى؛ چنين ملتى مىتواند پيشرو باشد. دليلى ندارد كه اين ملت، نااميد باشد؛ اما آنها مىخواهند واقعيتها را تغيير دهند و ملت را نااميد كنند؛ مىخواهند اعتماد ملت را به مسئولان ضعيف كنند. اينكه مردم به دولت و مسئولانشان اعتماد داشته باشند، براى يك كشور خيلى نعمت بزرگى است؛ مىخواهند اين نعمت را بگيرند و مردم را بىاعتماد كنند، هم به خودشان، هم به مسئولينشان؛ مردم را با شايعه، به تحريم و خشونت تهديد كنند؛ در تبليغات، جاى مدعى و متهم را عوض كنند. امروز امريكا متهم است و ملتها مدعى امريكايند. ما امروز مدعى امريكا هستيم. امريكا متهم است به دستاندازى به استكبار، به مستعمرهپرورى، به جنگطلبى، به اشغال نظامى، به فتنهانگيزى. ما طلبگاريم، ما مدعى هستيم. آنها مىخواهند خودشان را در جايگاه مدعى بگذارند و ملت ايران را در جايگاه متهم قرار دهند. در خود امريكا وضع حقوق بشر اسفبار است و ناامنى وجود دارد. در يك سال - سال 2003 - سيزده ميليون بازداشت شهروندان امريكايى را خودشان گزارش كردند! مجوز شكنجه مىدهند، مجوز شنود تلفن مىدهند. بعد از حادثهى بيست شهريورِ چند سال قبل، اينها چند ميليون نفر را بازجويى كردند. يك چنين فضاى ناامن در داخل امريكا؛ در خارج هم كه زندانهاى ابوغريب و شكنجهها و زندان گوانتانامو و زندانهاى مخفىاى كه در اروپا و در نقاط ديگر دارند. آنها بايد جواب بدهند. آنها متهمند، آنها نقض حقوق بشر مىكنند؛ آن وقت مىشوند مدعى حقوق بشر، و ملت ايران را يا هر جا را كه ميلشان بكشد، مىخواهند به محاسبه بكشند كه شما نقض حقوق بشر كردهايد! تروريسم را آنها دارند ترويج مىكنند. اين كارها جنگ روانى است كه آنها دارند انجام مىدهند.
يك بخش از جنگ روانى دشمن، دامن زدن به اختلافات است. در داخل كشور ما اختلافات قومى، اختلافات مذهبى - شيعه و سنى - اختلافات جناحى، اختلافات صنفى و رقابتهاى صنفى را ترويج و تبليغ مىكنند. در داخل، مزدوران و ايادىاى هم دارند كه مقاصد آنها را در اينجا به شكلهاى گوناگون عمل مىكنند. اينها شايعهپراكنى مىكنند. در مسئلهى عراق، ايران را متهم مىكنند. كسانى كه آمدهاند عراق را اشغال كردهاند، ملت عراق را تحقير كردهاند، زنان، مردان و جوانان عراقى را به انواع مختلف مورد اهانت قرار دادهاند، همين حالا هم نظامى امريكايى و انگليسى در عراق با كمال بدرفتارى دارد عمل مىكند، اينها ايران را متهم مىكنند كه در امور عراق دخالت مىكند. آن روزى كه دولت امريكا و خيلى از دولتهاى غربى از صدام بعثىِ معدوم حمايت مىكردند، ملت ايران آغوشش را بر روى آزادگان عراقى باز كرد؛ آزادمردان عراقى به اينجا آمدند و ما آنها را از شر صدام حفظ كرديم؛ امروز همانها در عراق به قدرت و حكومت رسيدهاند. تروريسم در عراق با تحريك سرويسهاى جاسوسى امريكا و انگليس و اسرائيل است. اين برادركشىها در عراق ناشى از جنگ شيعه و سنى نيست؛ شيعه و سنى قرنها در عراق با هم زندگى كردهاند و جنگى هم نداشتهاند. خانوادههاى عراقىِ بسيارى هستند كه بعضىشان شيعهاند، بعضىشان سنى؛ با هم ازدواج كردهاند، با هم زندگى مىكردند. اين ترورها را آنها به وجود آوردهاند؛ آنها هستند كه از ناامنىها سود مىبرند.
در مورد نفوذ شيعه و ترويج تشيع از سوى ايران و هلال شيعى و از اين حرفها، شايعهپراكنى مىكنند. يكى از شعبههاى جنگ روانى اينها اين است: اولاً بين ملت ايران اختلاف بيندازند، ثانياً بين ملت ايران و ملتهاى ديگر مسلمان اختلاف بيندازند. سياست امريكا اين بوده است كه همسايههاى ما را در خليج فارس از نظام جمهورى اسلامى بترساند. البته بعضى از آنها آگاهانه و هوشيارانه توطئه را فهميدهاند، بعضى هم ممكن است اشتباه كنند و در دام اين توطئهى امريكايى بيفتند. ما به سوى همسايههاى خليج فارس - كه منطقهى عمدهى نفتى دنيا متعلق به اين مجموعه است - هميشه دست دوستى دراز كردهايم؛ الان هم با آنها دوستيم و دست دوستى دراز مىكنيم و اعتقاد ما اين است كه كشورهاى حوزهى خليج فارس بايد پيمان دفاعىِ مشترك داشته باشند و بايد با هم همكارى كنند. براى دفاع از اين منطقهى مهم نبايد امريكا و انگليس و بيگانگان و ديگران و طمعورزان بيايند؛ خود ما بايد امنيت اين منطقه را حفظ كنيم؛ و اين با همكارى كشورهاى خليج فارس ممكن است.
من به همين مناسبت به عناصر سياسى داخلى هم دوستانه نصيحت مىكنم؛ مراقب باشند، طورى حرف نزنند، طورى موضعگيرى نكنند كه به مقاصد دشمن در اين جنگ روانى كمك شود؛ به دشمن كمك نكنند. امروز هر كس كه مردم را نااميد كند و به خود، به مسئولين و به آينده بىاعتماد كند، به دشمن كمك كرده. امروز هر كس كه به اختلافات دامن بزند - هر نوع اختلافاتى - به دشمن ملت ايران كمك كرده. كسانى كه قلم دارند، بيان دارند، تريبون دارند، جايگاهى دارند، بايد مراقب باشند؛ نبايد بگذارند دشمن از آنها استفاده كند. جنگ روانى دشمن، مهمترين بخش مبارزهى دشمن با ملت ايران است.
جنگ اقتصادى هم يكى ديگر است. مىخواهند ملت ايران را از لحاظ مسائل اقتصادى در تنگنا قرار دهند. من عرض مىكنم ميدان براى تحرك اقتصادى ملت ايران باز است. با سياستهاى اصل 44 كه ابلاغ شد و دولت هم مجدانه دنبال اين است كه اينها را تحقق ببخشد و بايد هم دنبال كند، ميدان كار اقتصادى باز است؛ نه فقط براى افرادى كه ثروتمندند، حتّى براى آحاد مردم. سال 86 و شايد تا يكى دو سال بعد رويكرد دولت و رويكرد فعالان كشور بايد رويكرد اقتصادى باشد. ما مىتوانيم اقتصاد خودمان را شكوفا كنيم. تهديد مىكنند كه تحريم مىكنيم. تحريم نمىتواند به ما ضربهاى بزند. مگر تا حالا تحريم نكردهاند؟ ما در حال تحريم به انرژى هستهاى رسيدهايم؛ ما در حال تحريم به پيشرفتهاى علمى رسيدهايم؛ ما در حال تحريم به اين سازندگىهاى وسيع در كشور رسيدهايم. تحريم در شرائطى حتّى ممكن است به نفع ما تمام شود؛ از اين جهت كه همت ما را براى تلاش و فعاليت بيشتر كند. رويكرد كشور در سالى كه امروز اول آن است، و حتّى يكى دو سال بعد، بايد رويكرد اقتصادى باشد. از سياستهاى اصل 44 همه بايد استفاده كنند. كسانى كه توانايى سرمايهگذارى دارند، حتّى افرادى كه مىتوانند سرمايهگذارى را با اجتماع و شركت انجام دهند، اينها راه دارد. آحاد مردم و صنوف مختلف مردم مىتوانند سرمايهگذارى كنند؛ مىتوانند در اين راه با يكديگر شريك شوند و سهيم باشند. علاوه بر سهام عدالتى كه تقريباً ده ميليون نفر را شامل مىشود - كه مال دو دهك پائين جامعه است - بقيهى آحاد مردم هم مىتوانند از اين سياستها استفاده كنند؛ راه دارد. مسئولين دولتى بايد راههاى مشاركت مردم را در فعاليتهاى اقتصادى به آنها بگويند. اين سياستها به معناى توليد ثروت عمومى براى جامعه است. توليد ثروت از نظر اسلامى بىمانع است. توليد ثروت با غارت ثروت ديگران فرق دارد. يك وقت كسى به اموال عمومى دستدرازى مىكند، يك وقت كسى بىقانون و بدون پيروى از قانون به دستاوردهاى مادى مىرسد؛ اينها ممنوع است؛ اما از طريق قانونى، توليد ثروت از نظر شارع مقدس و از نظر اسلام، مطلوب و مستحسن است. ثروت را توليد كنند، منتها در كنارش اسراف نباشد. اسلام به ما مىگويد ثروت توليد كنيد، اما اسراف نكنيد. مصرفگرايى افراطى مورد قبول اسلام نيست. آنچه كه از توليد ثروت به دست مىآوريد، باز همان را وسيلهاى براى توليد ثروت ديگر بكنيد. مال را نه به صورت راكد و نازا دربياوريد - كه در اسلام اسمش كنز كردن است - نه به صورت ولخرجى و ولنگارى در مصرف مال، آن را صرف در چيزهاى غير لازم زندگى كنيد؛ اما با توجه به اينها، ثروت را براى خودتان توليد كنيد. ثروت آحاد مردم، ثروت عموم كشور است؛ همه از آن سود مىبرند. روح اصل 44 و سياستهاى اصل 44 اين است. طورى بشود كه منابع درآمدى آحاد مردم، بخصوص طبقات ضعيف، متنوع شود؛ مردم بتوانند گشايشى پيدا كنند؛ اين يك گام بلند در راه رفاه عمومى است.
در مورد مقابلهى با پيشرفت علمى هم يك نمونهى مهمش همين
مسئلهى انرژى هستهاى است. در گفتهها، در گفتگوهاى سياسى و غيره مىگويند دولتهاى غربى با دارا بودن قدرت هستهاى در ايران موافق نيستند؛ خب نباشند. مگر ما براى به دست آوردن قدرت هستهاى از كسى اجازه خواستيم؟ مگر ملت ايران با اجازهى ديگران وارد اين ميدان شده است كه بگويند ما موافق نيستيم؟ خب موافق نباشيد. ملت ايران موافق است و مايل است اين انرژى را داشته باشد. من سال گذشته هم در اجتماع روز اول فروردين در اينجا گفتم كه انرژى هستهاى براى كشور ما يك ضرورت است، يك نياز بلندمدت است. امروز اگر مسئولين كشور در به دست آوردن انرژى هستهاى كوتاهى كنند، نسلهاى بعد آنها را مؤاخذه خواهند كرد. ملت ايران و كشور ايران به انرژى هستهاى و اين توانايى براى زندگى - نه براى سلاح - احتياج دارد. عدهاى مىنشينند همان حرف دشمن را تكرار مىكنند كه: آقا! چه لزومى دارد؟ چه لزومى دارد؟ آيندهى كشور را به خطر انداختن، نياز فرداهاى كشور را بكلى نديده گرفتن، اين اشكالى ندارد؟ آيا مسئولين كشور حق دارند به نسلهاى آينده خيانت كنند؟ امروز نفت را برداريم مصرف كنيم؛ يك روزى اين نفت تمام خواهد شد. آن روز ملت ايران براى برق خود، براى كارخانهى خود، براى گرماى خود، براى روشنايى خود، براى حركت زندگى خود، دست نياز دراز كند به سوى كشورهاى ديگر تا به او انرژى بدهند؟ اين براى مسئولينِ امروز كشور جايز است؟ عدهاى حرف دشمن را تكرار مىكنند. همانهايى كه ملى شدن نفت را كه به وسيلهى دكتر مصدق و مرحوم آيةاللَّه كاشانى انجام گرفت، امروز تمجيد مىكنند - كه آن كار، نسبت به اين كار كوچك بود؛ اين از او بزرگتر است - همانها امروز نسبت به انرژى هستهاى همان حرفى را مىزنند كه مخالفين مصدق و كاشانى آن روز مىگفتند. اينها قابل قبول نيست. ما در اين راه پيش رفتيم، با ابتكار خودمان پيش رفتيم. مسئولين كشور ما هيچ بىقانونى هم نكردند. همهى فعاليتهاى ما در مقابل چشم آژانس هستهاى است، ايرادى هم ندارد؛ ما حرفى نداريم كه زير نظر آنها باشد. جنجال كردن و فشار وارد آوردن روى ملت ايران براى اين مسئله، استفادهى ابزارى كردن از شوراى امنيت سازمان ملل، براى قدرتهاى مقابل ملت ايران زيان به بار خواهد آورد. اين را من بگويم؛ اگر قرار باشد بخواهند از شوراى امنيت استفادهى ابزارى كنند، و بخواهند اين حق مسلّم را از اين راه نديده بگيرند، ما تا امروز آنچه را كه انجام داديم، برطبق قوانين بينالمللى انجام داديم؛ اگر آنها بخواهند بىقانونى كنند، ما هم مىتوانيم بىقانونى كنيم و خواهيم كرد. اگر بخواهند با تهديد و اعمال زور و خشونت رفتار كنند، بدون ترديد بدانند ملت ايران و مسئولين ايران در مقابل دشمنانى كه به آنها تعرض كنند، از همهى ظرفيت خود براى ضربه زدن استفاده خواهند كرد.
من عرايضم را مىخواهم تمام كنم. اين توصيههاى خادم ملت ايران است به ملت ايران. توصيهى من اين است: اين شعارى كه ما امسال مطرح كرديم - يعنى اتحاد ملى و انسجام اسلامى - اين را رعايت كنيد. اتحاد ملى، يعنى يكپارچگى ملت ايران. انسجام اسلامى، يعنى ملتهاى مسلمان با هم همراه باشند. ملت ايران رابطهى خود را با ملتهاى اسلامى محكمتر كند. ما اگر بخواهيم اتحاد ملى و انسجام اسلامى تحقق پيدا كند، بايد بر اصولى كه بين ما مشترك است، تكيه كنيم. نبايد خودمان را سرگرم فروعى بكنيم كه مورد اختلاف است.
توصيهى بعد اين است كه ملت عزيز ما، مخصوصاً جوانان ما، اعتماد به نفس خودشان را از دست ندهند. جوانان عزيز! جوانان عزيز ملت ايران! شما مىتوانيد؛ مىتوانيد كارهاى بزرگ بكنيد، مىتوانيد كشور خود را به اوج اعتلاء و عزت برسانيد. اعتماد به نفس، اعتماد به مسئولين كشور، اعتماد به دولت، همان چيزى است كه دشمنان مىخواهند نباشد. دشمنان مىخواهند مردم به دولت - كه مسئوليت ادارهى امور كشور را دارد - بىاعتماد باشند؛ سعى كنيد اين نقشهى دشمن را خنثى كنيد. من از دولت حمايت مىكنم. از همهى دولتهاى بر سر كار و منتخب مردم حمايت كردم، بعد از اين هم همين خواهد بود؛ از اين دولت هم به طور خاص حمايت مىكنم. اين حمايت، بىدليل و بىحساب و كتاب نيست. اولاً جايگاه دولت در نظام جمهورى اسلامى و در نظام سياسى كشور ما جايگاه بسيار مهمى است، ثانياً بيشترين مسئوليتها را دولت بر دوش دارد؛ بعد هم اين جهتگيرىهاى دينى و اين ارزشگرايى انقلابى و اسلامى خيلى ارزش دارد. سختكوشى، تلاش فراوان، ارتباط با مردم، سفرهاى استانى، جهتگيرى عدالت و زىّ مردمى؛ اينها خيلى قيمت دارد و من قدر اين كارها را مىدانم. من به خاطر اين چيزها از دولت حمايت مىكنم. البته اين حمايت، حمايت بىحساب و كتاب نيست؛ توقعاتى هم در مقابلش از دولت دارم. اولين توقع من اين است كه به مسئولين دولتى مىگويم خسته نشوند؛ اعتماد به خدا را از دست ندهند؛ به خدا اعتماد كنند و به اين مردم اعتماد كنند؛ زىّ مردمى خودشان را حفظ كنند؛ در دام تجملگرايىهايى كه افرادى مىافتند، نيفتند؛ مراقب و مواظب باشند؛ در مخاصمات جناحى وارد نشوند؛ وقتشان را با دعواهاى سياسى تلف نكنند؛ با همهى وجود و با همهى توان براى اين مردم كار كنند؛ آنچه را كه با مردم در ميان مىگذارند، به تحقق برسانند و دنبال كنند.
ما بايد چشمهاى خودمان را باز كنيم. ما بايد به خدا متوسل باشيم، متذكر باشيم. ملت ايران ملت بزرگى است، ملت توانايى است، هدفهاى بزرگى دارد، راهى هم به سوى اين هدفها دارد كه مىتواند طى كند. من اميدوارم خداى متعال تفضلات خود را بر شما ملت ايران به طور مستمر ببارد؛ باران لطف خود را بر سر شما ببارد و انشاءاللَّه امروز كه روز اول سال 86 است، سرآغاز يك سال پُربركت براى مردم باشد.