نگاهی به فیلمشناسی الناز شاکردوست نشان میدهد که او همچون مهناز افشار و بهرام رادان، روزی در زندگی سینماییاش به نقطهای رسیده که یک تصمیم کبری بگیرد.
شاکردوست با «مجردها» به عنوان یک هنرجوی جدید در سینمای ایران نامی میان نامها پیدا کرد. او در یک دوره ده ساله شلوغ، بهقدری فیلم بازی کرد که همین حالا با ۱۵سال سابقه بازیگری اندازه چندبرابر ستارههای میانسال سینمای ایران در کارنامهاش نام فیلمهای مختلف و کارگردانهای متفاوت وجود دارد. سیمای ظاهریاش کمک بسیاری برایش بود که درست مثل مهناز افشار بتواند سوپراستار گیشهای شود. شاید همین هم باعث شد تا عامهپسندی را پیشه کرده و تقریبا به هیچ پیشنهادی برای بازی در فیلمها نه نگوید. فیلمهایی که تعداد زیادی از آنها سطحی بودند و شاید حتی میشد آنها را در لیست فیلمهای شانه تخممرغی طبقهبندی کرد.
شاکردوست اما از سال۹۳ چند وقتی تصمیم به دوری از سینما گرفت و سفری به خارج از کشور سبب شد تا او ورژن جدیدی از الناز شاکردوست ارائه کند.
همان تحولی که یکباره در مهناز افشار رخ داد. بازیگری که جوان اول فیلمهای دختر و پسری سالهای دهه هفتاد و هشتاد سینمای ایران بود. زوج بهرام رادان و رضا گلزار در خیلی از فیلمهایی که خوب فروختند اما ماندگار نشدند.
یک نقش اما در «طبقه سوم» از او بازیگر جدیدی ساخت.
کیوان کثیریان منتقد سینمایی و دبیر وقت جشنواره منتقدان سینما میگوید: «بازی او در فیلم «طبقه سوم» برای اولینبار توسط انجمن منتقدان دیده و تحسین شد. جایزهای که به گمانم تغییر مسیری در زندگی بازیگری خانم افشار شد.» او درست میگوید. تقریبا همه فیلمهای بعد از این فیلم، تحول را در مهناز افشار نشان میداد. حتی کارهای طنزی که بعد از «طبقه سوم» در آنها ایفای نقش کرد. از «برف روی کاجها» تا کار با خیلی دیگر از کارگردانان سرشناس و جوایزی که برای آنها گرفت یا سیمرغهایی که کاندید دریافتشان از دورههای مختلف جشنواره فیلم فجر شد.
همین روند را بهرام رادان هم طی کرد. بازی در «گاوخونی» آغاز راه تغییر این بازیگر بود و به سیمرغ بلورین برای فیلم «سنتوری» منتهی شد.
این مسیری بود که شاید رضا گلزار هم میتوانست با بیضایی یا حاتمیکیا تجربه کند اما او همچنان سوپراستار بودن و گیشه و تاکید دوربین روی زیباییهای بصری برایش در اولویت بودند.
بازی در «آشفتهگی» اما آن نقطه طلایی تغییر در فلسفه بازیگری الناز شاکردوست بود. سال قبل او در فیلم فریدون جیرانی بازی کرد و همان زمان این کارگردان سرشناس درباره بازیش به خبرآنلاین گفت: «تمام تصاویری که از الناز در ذهن دارید را فراموش کنید. او خواسته عوض شود و بازیگر جدیدی باشد. اینکه از زیبایی ظاهریاش گذشته و نقشی را با گریمی خاص بازی میکند نشان از این تغییر دارد.»
شاکردوست این تفاوت و تلاش برای کار روی بازیگریاش را سال بعد با نرگس آبیار تجربه کرد. کارگردانی که پیشتر از مریلا زارعی هم در «شیار۱۴۳» یک بازی فوقالعاده گرفته بود اینجا هم با هوتن شکیبا، هم شبنم مقدمی و هم سوپر بازی کم دیالوگ فرشته صدرعرفایی نشان داده بود توانایی بالایی در بازی گرفتن از هنرپیشههایش دارد.
او در «شبی که ماه کامل شد»، از الناز شاکردوست یک دختر ساده شهرستانی ساخته که در دل معصومیت و سادگی نقش چطور باید خشن شود و تقریبا در همه این مسیرِ تغییرات شخصیتی کاراکتر، بازیگر توانسته از پس نقشش بربیاید و اولین سیمرغ بلورین زندگی بازیگریاش را بگیرد.سیمرغی که هنگام دریافت آن از با صدایی که از شوق میلرزید از هزاران باری گفت که برای خود راه رسیدن تا سِن اختتامیه جشنواره فجر و دریافت سیمرغ را تجسم کرده بود و حالا پس از سالها آن تجسم به واقعیت تبدیل شده است.
باید دید این ستاره پرفالوور سینمای ایران که پس از گرفتن سیمرغ در «مطرب» مصطفی کیایی کنار پرویز پرستویی بازی کرده، می تواند تحولی را که برایش سختی کشیده، حفظ کند و در دهه چهارم زندگی به چهرهای ماندگار در سینمای ایران بدل شود؟