آوار بر سر پرسپولیس البته نه مدیرانش که هوادارانش خراب شد. چرا ؟ چون حالا می گویند برانکو رفته است. این حرف برای یک هوادار دو آتشه معنایی خاص دارد.
برای هواداری که یک دهه قبل تیم ، قبل از روزی که برانکو بیاید را خوب یادش مانده. روزهای سراسر شکست. روزهای تحقیر و روزهای ناکامی و کابوس. وضعیت بعد از برانکو چطور عوض شد؟ تقریبا فقط یک لیدر به تیم اضافه شد. همان چیزی که برانکو گفت :«من در پرسپولیس بیشتر از اینکه کار فنی کنم ، روان شناسی کردم.»
او در نقش یک رهبر ، تیمی ساخت صاحب شخصیت حضور در فینال آسیا. تیمی که اگرچه مدام متهم شد به حمایت از سوی دولت و عنوان تیم حکومتی اما در حقیقت امتیازها وشانس هایش هم حاصل جوی بود که او به راه می انداخت.
فقط نگاهی به همین چند سال نشان از این دارد که سیستم ناکارای وزارت ورزش در پرسپولیس بهتر از استقلال که نبوده ، در بهترین حالت دست کمی هم نداشته است.
در ریخت و پاش مالی که دو تیم به یک اندازه بی تدبیر و پول دور ریز بودند.
به لطف خیریت اگر استقلال یک پنجره محروم شد، مدیران پرسپولیس و دلالان و وکیل نمایان دورشان تیم را دو پنجره محروم کردند.
در همین بازه چهارساله بیایید درباره مدیران مروری کنید. نژاد فلاح را همین حالا به سختی می توان مدیر تیمی دسته اولی گذاشت و اطمینان داد در لیگ یک می ماند.
درباره علی اکبر طاهری و فرجام مدیریت و ارقامی که سوزانده و امثال ترکاشوند که دورش بودند آیا تردیدی می توان داشت که یک پروژه شکست خورده بوده است؟ بی تردید خیر!
برسید به گرشاسبی. غیر از آرمان پسرش که خواننده محبوب و موفق چارتار بوده، گرشاسبی کجا موفقیت بزرگی داشته است؟ در کشتی؟ تربیت بدنی تهران یا خوزستان و یا دفتر حوزه وزارتی ورزش؟ تقریبا در ورزش غیر از پرسپولیس تقریبا هیچ بوده.
درست مثل همین عرب یا دو گزینه مدیرعاملی هیات مدیره یعنی علی رغبتی و مهدی محمد نبی که تنها کارویژه ای که می توانستند به عنوان برگ برنده رو کنند سوزاندند. اینکه بتوانند برانکو را حفظ کنند.
اصلا به همین دلیل است که هوادار پرسپولیس دوست داشت در این سالها فریاد بزند هرچی برانکو بگه.
برانکو که با روانشناسی درستش در ۴ سال ۶ کاپ برای قرمزها آورد . یعنی حتی موفق تر از پروین دهه ۶۰ و به فینال آسیا هم رساندشان.
حالا رفتن او از پرسپولیس برای هواداران یعنی کابوس. رفتن در این نقطه برای برانکو احتمالا تصمیمی هوشمندانه است که مرد کروات دو دو تا چهارتا را خوب بلد است. او که حتی برای سرمربیگری تیم ملی کرواسی حاضر به ریسک نشد تا پرسپولیس را بگذارد و برود و شاید امروز مربی یکی از بهترین تیم های دنیا باشد، حالا با پرسپولیس به نوک قله رسیده. قهرمانی برایش تکرار است اما در لیگ قهرمانان هم باقی نمانده که دنبال آخرین هدف دست نیافته یعنی کاپ قهرمانی آسیا باشد و برای تصاحبش باید دو سالی بماند.
جایی که دوست داشت بعد از پرسپولیس در ایران ادامه اش دهد هم که حالا صاحبی بلژیکی دارد .
بدتر اما وعده هایی است که یک به یک رنگ می بازند. گرفتن طلب با چمدان که سوژه بیلد شده بود یعنی کار بی جیره و مواجب و این واقعا برایش دشوار است.
ماندن در شرایطی که بخواهی روی بردهایت قمار کنی آن هم بی انگیزه جدید یعنی افتادن به سرازیری و نهایتا تکرار خود.
پیشنهادهای دیگر هم که اغواکننده ترهستند پس او احتمالا با این چرتکه تصمیمش رفتن شده. رفتنی که ولی طولانی نیست. مارکت ایران همیشه برانکو برایش دردانه است با این نتایج.
او اگر برود بی شک از همین فردا همه چشمها دنبالش است در فوتبال ایران و این پرسپولیس است که قطبش را از دست می دهد. قطبی که هم مدیر تیم باشد، هم مربی و هم قلبش.
این همان کابوس هواداران است که به آنها وارد می شود. اگر چشماندازی برای فردای بی برانکو داشتند و اگر قوای عاقله ای را لمس می کردند بی شک با نبودش راحتتر ممکن بود کنار بیایند.