این مظلومیت را حالا شاید بتوان در فیلترینگ تنها سایت او به نام «حفظ و نشر آثار شهید بهشتی» (beheshti.org) دید. سایتی که به گفته سیدعلیرضا بهشتی، فرزند او از سال ۹۰ به یکباره بدون ارسال حتی یک نامه یا تذکر شفاهی و کتبی مبنی بر تخلف خاصی اتفاق افتاده و همچنان بعد از هشت سال رفع فیلتر نشده است. علیرضا بهشتی سال ۹۵ در توضیح پیگیری برای رفع فیلتر این سایت گفته بود: «پیگیری کردیم. برای دادستانی تهران نامهای نوشتیم اما اقدامی صورت نگرفت. با فضای مجازی تماس گرفتیم، آنها هم پاسخی ندادند. به آقای جنتی وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی گفتیم و ایشان پیگیری کردند. ولی هیچکس به ما پاسخگو نیست که اساساً چرا و بر اساس چه روال قانونی این اتفاق افتاده است؟»
سایت بنیاد آثار شهید بهشتی همانطور که علیرضا بهشتی پیش از این هم گفته یک سایت سیاسی نیست و تنها به صورت تخصصی آثار، خاطرات و عکسهای آقای بهشتی را منتشر میکرد و جای تعجب دارد که چنین سایتی هشت سال فیلتر باشد. این همان تعجبی است که عبدالزهرا شاهرودی در یادداشتی آن را اینگونه مطرح میکند: «به راستی زشت نیست که سایت رسمی یکی از ارکان انقلاب و از بزرگترین حقداران به نظام به خاطر حوادثی که دیگر موضوعیتی ندارد، بسته باشد؟ کدامین اندیشه کودکانه امروز پشت این فیلترینگ بیهوده است؟»
او معتقد است: «امروز این «جریان برانداز» است که باید از سخنان و تحلیلهای نویسندگان سایت شهید بهشتی بترسد و آن را مقابله منطقی با «اندیشه ضد ایرانی براندازی» بداند و نه نیروهای انقلاب. اگر منصفانه تحلیل کنید بزرگترین مانع در مقابل براندازان همین کسانی هستند که سایتشان فیلتر شده است. در روزهایی که رهبر انقلاب همه را به وحدت فرا میخواند، این تنها کجسلیقگی نیست که به فیلتر سایت شهید بهشتی حکم میدهد، به نظرم باید اندکی فراتر موضوع را تحلیل کرد.»
البته اینها تنها واکنشها به فیلترینگ سایت این شخصیت بزرگی حقوقی و سیاسی نظام نبوده است. در ادامه پیگیریها برای رفع فیلتر این سایت که همواره در طول این ۸ سال بیپاسخ مانده است، مجمع جهادی روحانیون ولایی و انقلابی تهران و خانه رسانه طلاب نامهای سرگشاده به اعضای کارگروه تعیین مصادیق مجرمانه نوشتهاند و در آن درخواست رفع فیلتر این سایت را مطرح کردهاند. آنها که شهید بهشتی را «یکی از بزرگان انقلاب در عرصه مبارزه سیاسی و اعتقادی» میدانند، در این نامه نوشتهاند: «ایشان همانگونه که به تعبیر امام مظلوم زیست و مظلوم شهید شد، پس از شهادت هم در اوج مظلومیت قرار دارد و حوزه و دستگاههای فرهنگی نتوانستهاند اندیشه ناب ایشان را به جامعه و به خصوص جوانان انتقال دهند.»
نکته قابل توجه در فیلترینگ این سایت را میتوان فیلترینگ آن در دو دولت و وزارت ۵ وزیر در وزارتخانه ارتباطات و فناوری اطلاعات دانست؛ حتی تغییر دولت و وزرا هم نتوانسته این سایت را از فیلترینگ نجات دهد یا شاید مسوولان دولتی فراموش کردهاند که شهید بهشتی به قول مسیح مهاجری «شهید جهل شد و جرم آقای بهشتی این بود که عقل داشت و توانایی داشت، انسان دانشمندی بود.» و حالا هم عدهای با کاهلی راه و یاد او را شهید جهل کرده و اجازه ندهند دیگران از عقل و دانش او بهرهمند شوند.
شما هم فهمیدید بوی بهشت را؟
شامگاه ۷ تیرماه سال ۶۰ بود که شهید بهشتی بعد از نماز در دفتر حزب جمهوری اسلامی مشغول سخنرانی بود. او بعد از سخنرانی کوتاهی که در موضوعات سیاسی و انتخابات ارایه کرد، جملهای گفت که هنوز هم خیلیها از آن یاد میکنند و معتقدند بهشتی از پیش بوی بهشت را استشمام کرده بود. سید محمد بهشتی بعد از سخنرانیاش گفت: «بچهها بوی بهشت میآید. شما هم میفهمید بوی بهشت را؟» لحظاتی بعد از این جمله بود که صدای انفجار مهیبی شنیده شد و نور زیادی در سالن منعکس شد؛ لحظهای بعد سقف سالن قدیمی حزب فرو ریخت و همه زیر آوار در تاریکی مطلق ماندند.
مرتضی محمودی، نماینده مردم قصرشیرین و گیلانغرب در اولین دوره مجلس شورای اسلامی بود، در شب حادثه و لحظه انفجار در سالن جلسات حزب جمهوری اسلامی حضور داشت اما از این ترور جان سالم به در برد. او معتقد است: «حزب جمهوری اسلامی با فکر شهید بهشتی تشکیل شد. این حزب در اوایل انقلاب نقش بسیاری ایفا کرد و در برابر گروهکهایی که به وجود آمده بودند و احزابی که از قدیم بودند مانند جبهه ملی، نیروهای کارآمد و مدیری تربیت کرد و نگذاشت انقلاب به دست ضدانقلابها بیفتد.»
او شخصیت شهید بهشتی را چنین توصیف کرد: «شهید بهشتی شخصیت بسیار بزرگی بود، شخصیتی بود که از لحاظ آگاهی، روشنبینی و شناخت نسبت به امام و اسلام و ولایت فقیه و مسائل متعدد اجتماعی بسیار آگاه و سطح بالا بود. ایشان واقعاً کمنظیر بود. شهید بهشتی علاوه بر اینکه عالم دینی بود یک انسان اخلاقی بود و من خیلی به ایشان علاقه داشتم.»
این روشنبینی همانی است که هر سه فرزند بهشتی هم به آن اذعان دارند و تا جایی پیش رفته که ملوکالسادات بهشتی، دختر شهید بهشتی درباره آن گفته است: «من در یک دوران بسیار بحرانی یعنی در دوران بلوغ در آلمان بودم. در آنجا پوشیده بودن مساله بود. من ساعتها با ایشان بحث میکردم و هرگز به من دخترشان نگفتند که حتماً باید روسری سرت کنی یا حتماً باید پوشیده باشی یا حتماً باید جوراب مشکی بپوشی. هرگز ایشان به من نگفتند که چه نوع لباسی یا چه رنگی باید بپوشی. ایشان واقعاً به آن کتاب نقش آزادی در تربیت کودکان اعتقاد داشتند. یعنی موضوع حجاب را به انتخاب دختر میگذاشتند و این خیلی مساله مهمی بود.»
اما تنها فرزندان این شهید نیستند که او را آزاداندیش میدانند. محمود جمالی که یکی از مجروحان حادثه تروریستی هفتم تیر است هم بهشتی را فردی دموکرات و آزاداندیش میداند و درباره آن میگوید: «بهشتی فردی صبور، متین، منظم، دموکرات و آزاداندیش بود و ما در جلساتی که یکشنبهها در حزب تشکیل میشد، این مشی و مرام را در او به خوبی میدیدیم. فردی مشورتپذیر بود و تفکری حزبی داشت و به دنبال آن بود تا اصل تحزب را به عنوان یکی از محورهای توسعه سیاسی در کشور تقویت کند.»
حکومت قرار نیست تکثر دیدگاهها در جامعه را از بین ببرد
جمالی معتقد است که «حذف بهشتی توسط مجاهدین خلق، حذف یک فرد نبود، حذف یک خطمشی و تفکری بود که عدم حضور او، آینده کشور ما را به گونهای دیگر رقم زد و درگیر تحولات دیگری شدیم. معتقدم اگر شهید بهشتی زنده بود، همه مسائل داخلی و حتی خارجی کشور فرق میکرد و وضعیت سیاسی اینگونه نبود. فقدان حضور او به عنوان یک تئوریسین شاخص انقلاب ضربه بزرگی بود و ناگهان یکی از پشتوانههای مهم انقلاب خالی شد. مجاهدین خلق بزرگترین خسارت را به مملکت زدند، چرا که علاوه بر حذف چنین شخصیتهای موثری، جو کشور را به طرف خشونت و امنیتی شدن فضا بردند. اوایل انقلاب فضا صمیمی و مردمی بود. هیچکس از مسوولان و مقامات محافظ نداشتند. اما بعد از ترورها فضا امنیتی و بسته شد.»
این نکتهای است که علیرضا بهشتی، پسر شهید بهشتی هم به آن اشاره کرده و در بیانی دیگر درباره آن گفت: «انقلاب ما با یکسری آرمان و ارزشها شروع شده که مرحوم بهشتی برای حفظ آنها تاکید داشت. فکر میکنم خیلی از این ارزشها و آرمانها در طول مسیری که آمدیم، یک مقدار برای برخی افراد تغییر کرده و آن ارزشها، دیگر آن ارزشهای اولیه نیست. بالاخره مردم در طول تاریخ یکسری مطالبات داشتند که در انقلاب ما هم شکل گرفت؛ مثل آزادی، عدالت، حفظ استقلال، کرامت انسانی که یکسری مطالبات ملی است و مرحوم بهشتی نسبت به اینها نگران بود که فراموش شود و دستخوش تفسیراتی شود که بعداً از درون آن استبداد، خودکامکی و وابستگی درآید و همه اینها برایش مساله بود. اگر تشکیل حزب میدهد هم به خاطر همین است. هم مطالعات تاریخی و هم تجربه سی و چند ساله سیاسی- اجتماعیاش نشان میدهد که این اتفاق میتواند بیفتد. بنابراین حزبی را تشکیل میدهد تا از این اتفاق جلوگیری کند.»
او ادامه داد: «الان در مورد منشا مشروعیت حاکم اسلامی دو دیدگاه داریم؛ یک دیدگاه بود که مرحوم آقای بهشتی و مرحوم آقای مطهری و خیلی از افراد دیگری که پیشگامان این انقلاب و به یک معنا معماران این نظام بودند، داشتند و آن اینکه به هر حال مشروعیت رهبران در عصر غیبت امام معصوم به مردم برمیگردد و منشا مشروعیت انتخاب مردم است. یک دیدگاه دیگر هم همان موقع بود که این مشروعیت را به مردم برنمیگرداند؛ همان نظریه کشف که میگوید که این مشروعیت مستقیماً از جانب خدا به فرد داده میشود. این دو دیدگاه آن موقع هم وجود داشت ولی طبیعتاً وقتی مرحوم آقای بهشتی و امثال ایشان بودند، دیدگاهشان بر جامعه غلبه داشت. حالا که نیستند، طبیعتاً دفاع از آن مشکل شده و خروج از چارچوبهای شرعی، دینی و فقهی شمرده میشود که اینطور نیست. به هر حال آنچه مهم است به نظر میرسد که آقای بهشتی به یک مساله توجه داشت و آن اینکه جامعه به لحاظ دیدگاههایش متکثر است و حکومت قرار نیست این تکثر را از بین ببرد. باید یک عرصه سالمی باشد و این دیدگاهها رقابت کنند.»
ضیق وقت تلویزیون در سالگرد بهشتی
شاید اگر شهید بهشتی هنوز زنده بود، امروز رقابت دیدگاههای مختلف سیاسی در کشور به نحو بهتری پیش میرفت اما حالا کار به جایی رسیده و گاهی آن قدر صداهای مختلف خاموش شدهاند که پایان زمان برنامهای در صدا و سیما از نظر مردم مغرضانه است. روز چهارشنبه در جریان برنامه «آفتاب شرقی» که ظهرها حوالی اذان از شبکه اول سیما پخش میشود، حجتالاسلام غیاث که مهمان این برنامه بود به دلیل کمبود وقت و نیمه کاره ماندن صحبتهایش این برنامه را از سر قهر ترک کرد. این روحانی مشغول صحبت درباره شهید بهشتی بود که مجری با خونسردی خبر از پایان وقت برنامه داد و همین موضوع موجب رنجش این روحانی و در نهایت به وجود آمدن این شائبه شد که «صداوسیما گفتن از فضایل بهشتی را نیز تاب نمیآورد.»
درست است که زمان برنامههای سیما چیزی از پیش تعیین شده است و این برنامه هر چه که بود؛ از پخش فوتبال گرفته و تا حتی سریال، هنگامی که زمان برنامه به پایان میرسد، مجری ناچار به قطع برنامه است اما رفتارهای سالهای گذشته صدا و سیما و تبعیضهایی که در تریبون دادن به اشخاص و احزاب داشته، میتواند این حق را برای مردم ایجاد کند که گمان کنند اینبار هم قطع برنامه با هدفهایی خاص اتفاق افتاده است.