آنها که مومنه و متشرعهاند، تکلیفشان معلوم است. مادران ما از قبل از سن تکلیف محجبه بودند، منتی هم سر کسی نداشتند.وظیفه شرعی و ایمانی خود میدانستند که از نامحرم رو بگیرند و جز با محارم نشست و برخاست نکنند.
هنوز هم گروه کثیری از زنان ایرانی مقیده و مستورهاند. جزاهمالله خیرا. اما روزگار فرق کرده و بعضی از زنان را- به خصوص زنان جوان را- عقیده و مرام چیز دیگری شده است. نه اینکه از دین رو برگردانده باشند. نه. مسلمان و معتقدند اما در مقوله حجاب شبیه مادران خود نیستند. یکی، دوتا و صدتا و هزارتا هم نیستند که بشود، ندیدهشان گرفت یا به دشمن نسبتشان داد و با زور و قهر از جلوی چشم دورشان کرد. اتفاقا خیلی هم به چشم میآیند و گاه و بیگاه در منظر و مرئای «آقایان» ظاهر میشوند و خشم و غیرت ایشان را برمیانگیزند.
این زنان و دختران از مریخ که نیامدهاند، امریکا هم به عنوان بمب تهاجم فرهنگی بر سر این جغرافیا نریخته. اینها همانهایی هستند که در مدارس و در دانشگاههای ایران و جلوی تلویزیون ایران بار آمدهاند. نگویید چون به اندازه کافی سخت نگرفتیم، مهار حجاب از دستمان در رفت و آمار بیحجابها و شلحجابهایمان بالا رفت. اتفاقا نه تنها سهل نگرفتید، خیلی هم سخت گرفتید. در بیشتر دانشگاههای آزاد، پوشیدن چادر مشکی را اجبار کردید و دختران را واداشتید تا پشت گیت انتظامات، چادر بپوشند. در مدرسهها هم توسط مربیان تربیتی و بعضی مدیرها و ناظمها چنان سخت گرفتید که حتی بچههای اول ابتدایی مجبور به پوشیدن مانتو و سر کردن مقنعه شدند.
در خیابانهای تهران در دهه 60 هم گشت کمیته بود و هم گشت ثارالله. شهربانی هم برای اینکه برادریاش را ثابت کند، پا به پای کمیته سختگیری کرد. در تلویزیون نه فقط جلوی ترویج بیحجابی را گرفتیم بلکه سر عروسکها و نقاشیها هم حجاب کردیم. در ادارات یکی از ماموریتهای حراست همین حفظ شعائر اسلامی بود. فکر نکنم کسی فراموش کرده باشد، تلاش مستمر اداره اماکن که مغازهها را وامیداشت تا الزام رعایت حجاب را به مشتریهایشان گوشزد کنند.
دولت جمهوری اسلامی آنچه در توانش بود به کار برد تا جلوی بیحجابی را بگیرد، حجاب را ترویج دهد اما نشد. یعنی بیش از این نشد. الان را نبینید که مهدکودکها علم استقلال بلند کردهاند. در دهههای 60 و 70 و حتی اوایل 80 در مهدکودکها و مدرسهها و دانشگاهها و در تمام ادارات و بانکها تلاش مستمری صورت گرفت تا قضیه حجاب جا بیفتد و به عنوان یک نرم قانونی پذیرفته شود. پذیرفته هم شد. اما «نگر تا حلقه اقبال ناممکن نجنبانی». حاصلش همینی شد که شد.
هر طور حساب کنید، دینی و علمی و خدایی، بیش از این قرار نیست، شدنی هم نیست که ملت را به رنگ خودتان دربیاورید. خوب یا بد حجاب همین است که مردم کم و بیش رعایت میکنند و حتی توریستهای غیرمسلمان هم چشم میگویند و رعایت میکنند.
هر کس فکر میکند زنان و دختران ایرانی دور از جانشان «ولنگار» یا ««عوضی» هستند بیشک یا توقعش زیادی بالاست یا از دنیا زیادی بیخبر است. به همین لبنان که دوستش دارید و به سوریه که متحدمان است، سر بزنید تا ببینید در ایران با چه دختران و زنان نجیب و بزرگواری طرفید. به ترکیه مسلمان مسافرت کنید تا ببینید زنان و دختران ایرانی تا چه اندازه معصوم و عفیفند، با حجابها که هیچ حتی شلحجابها و بدحجابها را هم در مقایسه با نرم هند و ترکیه و همین شیخنشینهای امارات باید بگذارید روی سر و حلوا و حلوایشان کنید و قدرشان را بدانید.
اولا اینها تمام و کمال حاصل دسترنج 40 سال فعالیت فرهنگی خودتان هستند. بیاحترامی به اینها یعنی بیاحترامی به تمام تلاش 40 سالهتان. این متانت و بزرگواری دختران ایرانی را انبیا بیشتر قدر میدانند تا شما. نوح نهصد سال تبلیغ کرد حتی زن و پسرش به او نگرویدند. اما در انقلاب اسلامی ایران قاطبه مردم با جان و دل پذیرای عدالت و حقیقت شدند، محض ادب رعایت شرع را نیز داوطلبانه پذیرفتند. توقع بیش از حد که نباید داشت. کجای دنیا و در چه تاریخی دیدهاید که ارمنیها و یهودیها و زرتشتیها به دل مسلمانان راه بیایند و حجاب کنند؟ اما حالا راه میآیند و به احترام قانون و شرع حداقلی را رعایت میکنند.
خدا خیرشان بدهد. اما این حداقل را بخواهید به حداکثر تبدیل کنید هم کار دست مردم میدهید هم دست خودتان. ندیدهاید ضد انقلاب چه تلاش گستردهای میکند برای غائله درست کردن سر حجاب تا مردم را به جان هم بیندازد و دولت را در این میان ضایع کند؟
توپخانههای رسانهایشان را نشانه رفتهاند سمت دخترهای ایرانی که به آنها القا کنند که حجاب زور است و باید جلوی زور ایستاد و...
به جای اینکه تلاش کنید، نقشه شوم وزارت خارجه امریکا را خنثی کنید آب به آسیابشان میریزید و دختران را به نام زشت میخوانید؟ از ادبیات نامناسب تبلیغ دین و از منزجر کردن مردم از تبلیغات و ادبیات دینی و از موضع بالا سخن گفتن با عیالالله و...
آن حرفها را میگذارم برای وقت دیگر. اما حالا که بحثش پیش آمده باید بگویم که کسی در این موقعیت حساس تاریخی حق ندارد به مردم توهین کند. حتی به بیحجابها هم نباید توهین کرد. این مردم پای این انقلاب ایستادهاند، شهید دادهاند، هزینه دادهاند، حتی اینها که به ظاهر با نمونههای ایدهآل شما فرق دارند، سرجمع بزرگوارند و شایسته تکریم. به چشم شما بیحجابها میآیند اما در عالم واقع اینها جزو مردم عزیز ایرانند که وطنشان را دوست دارند و با وجود بیاعتقادیشان به حجاب، دعوت وزارت خارجه امریکا و شبکه فلان را لبیک نگفتهاند و بیحجابی و شل حجابیشان را به نماد سیاسی تبدیل نکردهاند.
جای دولت بودم اینها را علیحده تکریم میکردم که بندگان خدا با تمام اختلاف عقیده و سلیقهشان با حکومت، تن به پروژه دختران انقلاب ندادند و در تنش و دعوای حجاب نقشی ایفا نکردند. سهل است، تا آنجا که مقدور بود از چنین غائلههایی دوری کردند. حالا به جای دستتان درد نکند، آمدهاید جلوی جمع خوار و خفیفشان میکنید که...
خدا اگر میخواست میتوانست همه را یک شکل بیافریند. با یک شکل و یک عقیده و یک مرام. این اختلافات لازمه خلقت است و باید به آنها احترام گذاشت. گاهی اوقات چیزی که در چشم ما بد و ناپسند است در چشم دیگری نیست، یا برعکس. گاهی من و شما کارهایی میکنیم و حرفهایی میزنیم که به قول شاعر «می غلام است آنرا». فلذا عیب کسان منگر و احسان خویش/ دیده فرو بر به گریبان خویش.