آفتابنیوز : آفتاب: «ولیالله شجاعپوریان» عضو شاخص فراکسیون اقلیت مجلس روز سهشنبه در نطق پیش از دستور خود متنی را قرائت کرد که میتوان آن را «اتمام حجت با مجلس برای احضار احمدینژاد» خواند. نماینده بهبهان با ارائه شرحی مستند از عملکرد دولت نهم و شخص دکتر احمدینژاد در حوزههای مختلف داخلی، خارجی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی و مقایسه آن با عملکرد دولتهای پیشین بویژه دولت خاتمی، این پرسش را مطرح کرد که «اینکه اگر یکی از رقبای اصلاحطلب آقای دکتر احمدینژاد در جای او نشسته بود و کشور اینگونه اداره میشد، آیا در کشاندن او به مجلس لحظهای به خود تردید راه میدادیم؟».
نظر به اهمیت این نطق که میتوان آن را مهمترین موضعگیری فراکسیون اقلیت مجلس هفتم در طول فعالیت آن دانست، متن کامل اظهارات شجاعپوریان که همزمان از رادیو مجلس نیز پخش شد، در آفتاب منتشر میشود.
بسم الله الرحمن الرحیمدولت نهم در شرایطی نسبتا مطلوب و با حمایت کامل همه نهادهای حکومتی از جمله دستگاههای قانونگذاری، نظارتی، قضایی، امنیتی، نظامی، انتظامی و رسانهای کار خود را آغاز کرد. موانع و مقاومتهایی که بعضا بخشی از وقت و انرژی دولتهای پیشین را میگرفت، نه تنها یک باره به کنار رفت بلکه به پشتیبانی از دولت جدید بدل شد و همه در کارش کوشیدند و به نیرویش افزودند.
دولت نهم در بهترین موقعیت اقتصادی پس از انقلاب پا به هستی گذاشت، از جمله این که درآمد ارزی کشور از صادرات نفتی و غیر آن سالانه به حدود 80 میلیارد دلار میرسید، نرخ تورم در شهریور 84 هنگام آغاز به کار دولت جدید در مقایسه با زمان مشابه در سال 83 به کمترین عدد دهه اخیر یعنی10 درصد کاهش یافته بود، کشور به دلیل سرمایهگذاریهای زیربنایی بویژه در بخش نفت و گاز و پتروشیمی و نیز اعتمادسازی جهانی در موقعیت نسبی ثباتاقتصادی و بینالمللی قرار داشت و حساب ذخیره ارزی بالاترین موجودی حیات خود را داشت.
کوتاه سخن اینکه دولت هم در یکی از استثناییترین مقاطع انقلاب عهدهدار سکان اجرایی کشور شد و میتوانست همه این اتحادها، پشتیبانیها، همراهیها و شرایط همواره را دستمایه پیشبرد اهداف متعالی کشور کرده، به تحولی اساسی در پیشرفت و ترقی جامعه ایرانی دست یازد و نام خود را در تاریخ این سرزمین به افتخار و نیکی ماندگار سازد اما افسوس که به جای بهرهبرداری از این تکیهگاه بیهمتا و موقعیت بینظیر به طغیان در برابر همفکران و پشتیبانان خود کشیده شد و دایره انتخاب و مشورت را چنان تنگ گرفت که به زودی کشور را از تجربه مدیران پیشین محروم کرد.
علاوه بر این دولت نهم به سیاستهای مدون تجربه شده نظام شورید و خود به دنبال انداختن طرح نو برآمد و سیاست آزمون و خطا را پیشه کرد و مالا این فرصت طلایی را در کشمکشها و جنجالهای خودآفریده سوزاند و امروز که در نیمه راه عمر خود قرار گرفته است، نه تنها در تحقق شعارها و وعدههای انتخاباتیاش وامانده بلکه نگاهی به حوزههای مختلف سیاست داخلی و خارجی، اقتصاد و معیشت مردم نشان میدهد که لطمات جدی نیز به دستاوردهای گذشته نظام وارد آمده و کشور در شرایطی قرار گرفته که اسباب نگرانی برای غالب دلسوزان و بزرگان نظام را فراهم آورده است.
در این فرصت اندک مجال آن نیست که به مقایسه تطبیقی و آماری و وضعیت کشور در حوزههای مختلف پیش و پس از دول نهم بپرداریم ولی واقعیات موجود بر عادیترین شهروندان جمهوری اسلامی پوشیده نمانده و کار به جایی رسیده که به رغم تعلقات فکری و همسویی دولت و مجلس، اغلب نمایندگان شاخص اصولگرای مجلس تاب مستوری را از دست داده و بیشترین حجم انتقادات از دولت را به خود اختصاص دادهاند.
در افق سند چشمانداز که محصول توان کارشناسی و مدیریت سه دهه گذشته بود و به تایید مقام معظم رهبری نیز رسیده است، ایران باید به مقام اول اقتصادی و علمی منطقه تبدیل گردد و برای دستیابی به این مهم ملزوماتی تعریف شده است؛ رشد اقتصادی 6/8 درصد، نرخ تورم و بیکاری تک رقمی، نرخ رشد نقدینگی نیز 20% لاغر شدن دولت و کاستن از هزینههای جاری آن، کاهش اتکا به درآمدهای نفتی و افزایش تکیه بر منابع مالیاتی.
اکنون باید پرسید آیا جهتگیریها، سیاستها و عملکرد دولت نهم در این راستا بوده است؟ آیا اقداماتی برای عملیاتی شدن اهداف تدریجی برنامه 20 ساله کشور صورت گرفته و این که اساسا مجلس نظارت خویش را بر دولت اعمال کرده است؟
متاسفانه باید گفت به دلیل بیتوجهی به نظرات کارشناسی و جداول برنامه چهارم توسعه و بیاعتنایی کامل به دیدگاههای حتی اقتصاددانان همسو با دولت و آثار علت و معلولی اجرایی سیاستهای دولت، امروز حتی بر اساس آمار دستکاری شده بانک مرکزی هم نمیتوان با اطمینان از تحقق 5/5 درصدی رشد اقتصادی کشور سخن گفت و این درحالی است که مصرف درآمدهای ارزی به بالاترین میزان خود در تاریخ کشور رسیده است.
باید پرسید چرا در دولت اصلاحات که به زعم مخالفان به حوزه اقتصاد اهتمام کمتری داشت، با مصرف درآمد ارزی سالانه کمتر از 20 میلیارد دلار کشور نرخ رشد هفتونیم درصد و اشتغالزایی هفتصد هزار نفری را در سال تجربه کرد و اکنون رشد اقتصادی به 5درصد کاهش یافته است؟ رشد نقدینگی بر اساس اظهارات مسوولان بانک مرکزی در سال 85 به 45% افزایش یافته که با احتساب رشد نقدینگی در سال 86 به حدود 65 هزار میلیارد تومان در دو سال گذشته رسیده است.
جالب اینکه افزایش مذکور بیش از کل نقدینگی از زمان چاپ اسکناس در ایران بوده است، آیا ضربهای مهلکتر از این بر اقتصادی ملی ممکن بوده است؟ نتیجه این امر گرانیهای لجامگسیخته و مهارنشدنی مایحتاج عمومی بویژه گرانی حداقل 40 درصدی در بخش زمین و مسکن بوده است.
معلوم نیست اگر درآمدهای نفتی که در سال 85 به بالاترین سطح خود در تاریخ کشور رسیده است، نبود و دولت با واردات حداکثری که پس از انقلاب بیسابقه بود، به تنظیم مقطعی بازار مبادرت نمیکرد، چه بر سر مردم می رفت و دامنه گرانیها تا کجا کشیده میشد.
امروز طبق گزارشهای مرکز پژوهشهای مجلس نرخ تورم کشور به مرز 23 درصد رسیده که معنای آن بازگشت به نقطه آغازین اصلاحات اقتصادی و خداحافظی با اهداف سند چشمانداز و به تعویق افتادن زمان تحقق آن است. دولت نهم به جای حرکت در راستای اجرای سند توسعه کشور صرفا به کسب محبوبیت در افقهای نزدیک با هدف هدر دادن منابع ملی از جمله حساب ذخیره ارزی روی آورده که نتیجه قهری آن افزایش سرسامآور نقدینگی و تورم فزاینده است.
آیا شعارهای تکراری و وعدههای دستنیافتنی که سفرهای تبلیغاتی رییسجمهور را به یاد میآورد برای کشور تولید، برای بیکاران شغل و برای محرومان نان و عدالت به ارمغان آورده است؟ اغلب همکاران محترم نسبت به تحقق بسیاری از وعدههای سفرهای استانی دولت تردید دارند و بعضا در نطقها و تذکرهای خود به آن اشارت داشتهاند.
نمایندگان محترم مجلس! وکلای ملت!
چه کسی مسوول افزایش خیره کننده واردات کالاهای مصرفی از جمله میوهجات به قیمت از بین رفتن تولید ملی و اشتغال داخلی است؟ واردات 2 میلیون تن شکر توسط چه کسانی و به دستور چه افرادی تحت نظارت چه دستگاههایی انجام شده است؟ در نتیجه واردات بیرویه شکر، امروز صنایع نیشکر در خوزستان در حال نابودی است و خیل عظیم کارگران این واحدها به بیکاران امروزی افزوده خواهند شد.
باید پرسید سود کلان حذف تعرفه گمرکی و یا کاهش اخیر و بیسابقه تعرفه واردات به جیب چه کسانی رفته است؟ و آیا این اقدامات مصداق به یغما رفتن حقوق ملت و بیتالمال و تشکیل مافیای جدید اقتصادی نیست؟ مجلس حاضر که سال نخست آغاز به کارش با واردات 28 میلیارد دلاری در دولت گذشته که بیش از 75% آن به کالاهای سرمایهای اختصاص داشت به مقابله برخاست، اکنون ارکان و اکثریت نمایندگانش در برابر واردات 60 میلیارد دلاری که حجم عظیم آن به کالاهای مصرفی اختصاص یافته است، چه موضعی گرفته است؟
واقعا نمایندگان گرامی اصولگرای بنده که در مجلسششم به درستی و با شدت با هر نوع برداشت از حساب ذخیره ارزی مخالفت میکردند، امروز در برابر سرنوشت این حساب و اتمام موجودی آن که قرار بود به عنوان پشتوانه مطمئن اقتصاد ملی بماند، چه اقدامی کردهاند؟
حوزه اقتصاد را بگذاریم و بگذریم، متاسفانه در حوزه فرهنگ وضعیت از اقتصاد بهتر نیست. وضعیت آموزش و پرورش به جایی رسیده که جمعی از همکاران را به استفاده از ابزار استیضاح ترغیب کرده است، وضعیت اسفبار وزارت علوم و دانشگاهها با هیچ دورهای قابل مقایسه نیست.
در حوزه ارشاد بار دیگر ممیزیهای سلیقهای و عدم اجازه نشر آثار اندیشمندان قوت گرفته و دولت برای برگزاری نمایشگاه بینالمللی کتاب غائلهای براه انداخته که به سرگردانی دهها ناشر معتبر انجامیده است. آیا با این رویکرد میتوان به قطب اول علمی منطقه تبدیل شد؟
در مقوله سیاستخارجی هیجانزدگی و دیپلماسی تبلیغاتی و شعارها جای حکمت و مصلحت و دوراندیشی را تنگ کرده تا جایی که بیشترین بیانیهها و قطعنامههای شورای امنیت در طول تاریخ کشور علیه ایران صادر شده است و روز به روز به دامنه تحریم ها علیه کشور افزوده میشود.
متاسفانه سیاست «نگاه به شرق» امید بستن به چین و روسیه و چشم یاری داشتن از آفریقای جنوبی دستاورد و نتیجهای درپی نداشت. از برگزاری همایش «هولوکاست» نیز جز آسیب زدن به منابع و اعتبار ملی حاصلی به دست نیامد و آزادی پر حاشیه ملوانان انگلیسی هم بر شکوه این ملت نیفزود و در یک کلام از کشوری که منادی صلح و گفتوگوی تمدنها بود، به کشوری که مخل امنیت جهانی قلمداد میشود، تنزل یافتهایم.
همکاران ارجمند! نمایندگان ملت!
انصاف دهید اگر تنها یکی از این اشتباهات و خطاها از دولتمردان خاتمی سر میزد، سیل نطق و سوال و استیضاح به راه میافتاد، فراموش نکردهایم که در سال اول مجلسهفتم و سال پایانی دولت هشتم قطار استیضاح چنان شتاب گرفت که اگر تدبیر رهبری نظام نبود تا پایان عمر آن دولت هم وزرای آن خلعت خلعیت برتن میپوشانند.
آیا اگر نرخ تورم به بیش از 20 درصد میرسید، وزیر اقتصاد دولت خاتمی ادامه کار مییافت؟ آیا اگر رقم واردات کالاهای مصرفی سر به فلک میکشید، به وزیر بازرگانی مجال ادامه میسر میدادیم؟ آیا اگر وضعیت قیمت مسکن مردم به بحران تبدیل میشد، تمامی دولت گذشته را به مجلس نمیکشاندیم؟ و هکذا سایر وزراء. مهمتر اینکه اگر یکی از رقبای اصلاحطلب آقای دکتر احمدینژاد در جای او نشسته بود و کشور اینگونه اداره میشد، آیا در کشاندن او به مجلس لحظهای به خود تردید راه میدادیم؟
علاوه بر محکمه وجدان داوری مردم و تاریخ گذشته و آینده ایران، اعتقادات ما حکم میکند که به تکلیف شرعی، قانونی و قسمی که یاد کردهایم، وفادار باشیم و پیش از آنکه کشور به نقطهای غیرقابل برگشت برسد به رسالت تاریخی و دینی خود عمل کنیم و اجازه ندهیم پیش از این به کیان ملک وملت آسیب وارد شود.
آرزو میکنم که هرچه زودتر تکلیف لایحه خدمات کشوری که هنوز میان دولت مجلس و شورای نگهبان سرگردان است، روشن شود. باید به حقوق معلمان و دیگر کارکنان دولت توجه جدی شود و از بروز یک بحران نهفته اجتماعی جلوگیری کرد.
در پایان متذکر میشوم که همه آنچه عنوان شد در راستای ادای رسالت نمایندگی، علقه و اعتقاد به پاسداری از نظام جمهوری اسلامی است که دستاورد گرانبهای شهیدان والامقام و امام شهیدان است و رجاء واثق دارم که مرضی حق تعالی و ملت فهیم ایران خواهد گرفت.