زن و مردی میانسال هفته گذشته با مراجعه به پلیس آگاهی تهران از ربودهشدن پسر جوانشان در روز عقدش خبر دادند و گفتند: او در کشور آلمان کار و زندگی میکند و برای برگزاری مراسم ازدواجش به ایران آمده بود، اما امروز که از خانه بیرون رفت، فهمیدیم که ربوده شده است.
با شروع تحقیقات مأموران اداره یازدهم پلیس آگاهی تهران که به طور تخصصی به جرم آدمربایی رسیدگی میکنند، مشخص شد پسر جوان صبح روز حادثه که روز عقد و عروسیاش بود، برای گلزدن ماشین از خانه خارج شده. پس از آن نیز قرار بود دنبال عروس به آرایشگاه برود و بعد با هم به میهمانان بپیوندند تا باقی مراسم برگزار شود، اما داماد ساعتی پس از تأخیر به موبایل عروس پیامک داد: «مهمانی کنسل شده، من را دزدیدهاند و اگر میخواهید من را آزاد کنند باید ۵ هزار یورو بدهید».
این در حالی بود که پس از این پیامک تلفن همراه داماد از دسترس خارج شد. تحقیقات برای بهدستآوردن سرنخی از افرادی که این جوان را ربوده بودند عملا بینتیجه ماند تا اینکه پسر جوان سه روز بعد به خانه بازگشت و سپس به اداره آگاهی مراجعه کرد و مدعی شد آدمربایان او را اشتباه دزدیده بودند و وقتی فهمیدند خانواده او توان پرداخت مبلغ موردنظر آنها را ندارند او را رها کردند. در پی این اظهارات مرد جوان تحقیقات وارد مرحلهای تازه شد، اما پسر جوان در توضیح ماجرا برای پلیس دچار ضدونقیضگویی شد. به همین دلیل مأموران اداره آگاهی تصمیم به انجام تحقیقات دقیقتر گرفتند و در نهایت داماد دست از تعریف ماجرای آدمربایی برداشت و گفت: من ربوده نشده بودم، چون نمیخواستم با آن دختر ازدواج کنم به خانوادهام آنطور گفتم. من اصلا قصد ازدواج نداشتم، اما به اصرار مادرم مجبور به این کار شدم.
این پسر جوان در ادامه اعترافاتش گفت: من در آلمان کار و زندگی میکنم و هروقت که به خانوادهام در ایران زنگ میزدم، مادرم سؤال میکرد که کی ازدواج میکنم. مادرم چندوقت پیش بهخاطر بیماری قلبی در بیمارستان بستری شد و هربار که برای پرسیدن حالش به او زنگ میزدم، میگفت: آخر من میمیرم و عروسی تو را نمیبینم.
این پسر ادامه داد: مادرم هرجا که میرفت عکس من را به خانوادهها نشان میداد و عکس دختر خانواده را هم برای من میفرستاد تا بلکه من ازدواج کنم. اینبار که به ایران آمدم، اصرارهای مادرم بیش از پیش شده بود تا جایی که من در برابر اصرارهای او تسلیم شدم و چند مراسم خواستگاری رفتیم، اما هربار به بهانه و ایرادی از پیشرفتن ماجرا جلوگیری میکردم تا اینکه آخرینبار ماجرا خیلی جدی شد و حتی قرار عقد و مراسم را هم گذاشتند و در نهایت کار به روز عقد کشید.
این جوان درباره دلیل ارسال پیامک برای عروس گفت: چند روز قبل از مراسم عقد موضوع را با یکی از دوستانم در میان گذاشتم و او پیشنهاد اجرای این نقشه را به من داد و تصمیم گرفتم پس از اساماس به عروس گوشی را خاموش کنم و به ویلای دوستم در شمال بروم تا آبها از آسیاب بیفتد و مراسم بههم بخورد و وقتی برگشتم فکری برای ماجرا بکنم.
در پی اعترافات دامادی که خبر ربودهشدنش مراسم عروسی را بههم زده بود، پرونده این آدمربایی مختومه شد.