ژوهانسبورگ به عنوان پایتخت اقتصادی و صنعتی آفریقای جنوبی، مملو از NGO و سازمانهای مردم نهادی است که در راستای مقابله با آسیبهای اجتماعی فعال هستند. در حال حاضر فقط در شهر ژوهانسبورگ بیش از ۵۵ سازمان مردمنهاد متمرکز بر حوزه اجتماعی وجود دارند که با سازمانهای بینالمللی هم در ارتباط مستمر هستند.
کنشگران مدنی برای مقابله با آزار جنسی و تجاوز در این کشور به طور گسترده فعالیت میکنند. در ژوهانسبورگ با دو نفر از فعالین اجتماعی این شهر به گفتوگو نشستیم. لوپی و دزیره؛ یکی مردی ۳۲ ساله و دیگری زنی ۵۸ ساله که دغدغهای مشترک دارند؛ آموزش زنان برای مقابله با آزار و اذیتهای فضای عمومی.
بلندترین برج شهر، ناامنترین جا برای زنان
پونتی سیتی؛ شهرکی که قرار بود نماد پیشرفت ژوهانسبورگ باشد، برای سالهای متمادی به مرکز جرم و جنایت در این شهر بدل شده بود. سازهای که در سال ۱۹۷۵ ساخته شد و هنوز هم بلندترین برج این شهر آفریقای جنوبی است. وقتی «منی فلدمن» این برج را ساخت، میخواست آن را تبدیل به مرکزی صنعتی-فرهنگی کند اما نوع سکونت مردم و اختلاف طبقاتی ساکنینش باعث شد تا این برج به بستری بزرگ برای انواع جنایتها، از جمله تجاوز و انواع آزارهای جنسی بدل شود. شکل سازه، وجود راه پلههای مخفی زیاد و همچنین فضاهای بزرگ برای انباری باعث شد تا این ساختمان آبستن مجرمان در زمینههای مختلف باشد.
لوپی، فعال مدنی و یکی از ساکنین این ساختمان درباره روزهای قدیمتر این برج میگوید: «از بچگی در همین ساختمان بزرگ شدم و همیشه به خاطر اینکه جزو طبقه ثروتمند و البته سفیدپوست پونتی بودم، دوستان کمی داشتم. تبعیض نژادی و تفاوت بین سفیدپوستها و سیاهپوستها اگرچه در همان ابتدای کودکی من، دیگر آن شکل سابق را نداشت اما بازهم مردم نگاهشان تغییر نکرده بود. برای همین دوست داشتم شرایط را تغییر دهم.»
او که ابتدا شغل دیگری داشت تعریف میکند که چطور شغل پردرآمدرش را کنار گذاشت: «در یک شرکت کار حسابداری میکردم و هر روز که به خانه برمیگشتم چیزی اذیتم میکرد. زندگی خوبی داشتم اما حالم خوب نبود. دیدن مردم طبقات فرودست این ساختمان، شکل زندگیشان، جرم و جنایتهای سنگین، نبود امنیت برای کودکان و زنان آزارم میداد. به همین دلیل به این فکر کردم که چطور میتوانم موثر باشم. اولین چیزی که به ذهنم رسید آموزش به کودکان بود.»
لوپی معتقد بود کودکانی که مادرانشان کار میکردند یکی از اصلیترین قشرهای در آستانه آزار محسوب میشدند: «به این فکر کردم که اگر بخواهم چیزی را تغییر دهم باید روی بچهها کار کنم. کودکانی که هنوز آماده یادگرفتن هستند و مقاومت ندارند. به همین دلیل با هماهنگی مدیران ساختمان یک اتاق را به نگهداری از کودکان رده سنی ۸ تا ۱۲ سال اختصاص دادم. آموزشهای درسی را رها کردیم و همه تمرکزمان را روی ورزش، هنر و کتابخوانی گذاشتیم.»
این فعال مدنی ۳۲ ساله به برنامهها و کمپینهایشان که مرتبط با زنان بود هم اشاره کرد و گفت: «اعتیاد، قاچاق و حملههای مسلحانه هم در این برج بارها و بارها دیده شد. آنقدر که یکی از قسمتهای فیلم «ماموریت ناممکن» را در اینجا ساختند اما ما نمیتوانستیم در آن زمینه وارد عمل شویم. اما آسیبهایی مثل آزار و اذیت زنان و تجاوزهای گاه و بیگاهی که رخ میداد، زیرمجموعه برنامههای ما بود. در همین راستا هم سعی کردیم ابتدا زنان را آگاه کنیم. اینکه بدانند چطور به شکل کلامی از خود دفاع کنند. حتی دورههای دفاع شخصی هم برایشان برگزار کردیم تا در صورت لزوم بتوانند از آن استفاده کنند.»
لوپی می گوید با وجود اینکه آفریقای جنوبی در حال گذار از دوران پرتلاطم خود است اما هنوز آمار آزار و اذیت زنان در شهرهایش زیاد است: «خوشبختانه در چند سال اخیر قانون هم به مدد زنان آمده است. از آنجایی که آمار جرم و جنایت هنوز در آفریقای جنوبی زیاد است، باید قانون وارد عمل شود و در این چند سال، فعالین مدنی سیاستمداران را مجاب کردهاند تا با قانون از زنان حمایت کنند. روزهای ابتدای کار ما میگفتند زنان نباید به جاهای خطرناک بروند اما به مدیران یاد دادیم که این حرفتان نقض حقوق مردم است. شما نمیتوانید برای زن و مرد تعیین و تکلیف کنید که کجا بروند و کجا نروند. بلکه شما باید شهر را برایشان امن کنید»
منطقهای با آمار ثبت تجاوز ماهی ۵ نفر
«ویکتوریا یارد» هم حال و روز مشابهی با پونتی دارد. شاید اسمش یادآور بریتانیای دهه ۵۰ باشد اما کافی است فقط یک شب بعد از تاریک شدن هوا هوس کنید در خیابانهایش راه بروید. دیگر مشخص نیست به خانه برگردید یا نه. محلهای در یکی از مناطق جنوبی ژوهانسبورگ که تازه بعد از مطالبهگری چند فعال مدنی ساکن در آن، تعداد تجاوزهایش در طول یک ماه به زیر عدد پنج رسیده است. این محله که تا ۲۰ سال پیش اصیلترین سیاهپوستهای آفریقای جنوبی در آن زندگی میکردند، حالا به دخمهای بدل شده که به سختی میتوان بوی بدش را تحمل کرد.
دزیره، زن ۵۸ سالهای است که با وجود تمام سختیها در آن محله مانده، چون معتقد است باید منطقه اجدادیاش را سامان دهد: «فرزندانم همه مهاجرت کردهاند . در اروپا درس میخوانند. فقط من و همسرم ماندیم چون نمی توانستیم محله اجدادی خود را در این وضع رقتبار رها کنیم. ۱۰ سال است که به طور مداوم با مجلس و شهرداری برای بهبود اوضاع رایزنی کردهایم و حالا شرایط خیلی بهتر از گذشته است.»
دزیره میگوید تا پنج سال پیش، در طول روز هم جرات نمیکردید از اینجا رد شوید: «امار قتل و اعتیاد و تجاوز در این محله خیلی بالاست. میزان فقر آنقدر زیاد است که برخی از مردم در چالههای گلی و درون زمین زندگی میکنند. در چنین شرایطی من و همسرم تصمیم گرفتیم با مادران کار کنیم چرا که از نظر ما زنان هر جامعهای توان بالایی برای افزایش فرهنگ آن جامعه دارند.» او ادامه میدهد: «اگرچه تا به امروز فعالیت مشخصی در زمینه مبارزه با تجاوز به و آزار جنسی زنان به طور مستقیم انجام ندادیم اما با آموزش زنان روی خانوادهها تاثیر بیشتری گذاشتیم. ما درباره مقوله آزار با آنها حرف میزنیم و از آنها می خواهیم که سکوت نکنند.»
دزیره با تعریف یک خاطره به حرفهایش پایان میدهد: «روز نخستی که کارمان را شروع کردیم هیچ کسی حمایتمان نمیکرد اما حالا مردم منطقه هم با ما همراه شدهاند. لیام، مردی ۴۰ ساله است که روزهای اول اجازه نمیداد همسرش به کلاسهای ما بیاید. میگفت شما میخواهید ذهن او را باز کنید تا از من جدا شود. اما حالا نه تنها همسرش را حمایت میکند بلکه میگوید دخترش هم باید وقتی بزرگتر شد دفاع از خودش را یاد بگیرد تا کسی آزارش ندهد.»