یادداشت رئیسجمهور دوران اصلاحات در روزنامه گاردین، واکنشهای منفی و تندی را در برخی محافل در ایران به همراه داشت. ایشان در این یادداشت، انتقاداتی جدی را متوجه دولت آمریکا کردهاند.
صادق زیباکلام استاد دانشگاه تهران در این باره نوشته است: سوقدادن منطقه به سوی جنگ، ترویج رویکرد خشونت و رویارویی به جای زبان تفاهم و گفتوگو، ازجمله این انتقادات به مقامات آمریکا است. در کنار آن، ایشان یادآوری کرده تحریمهای ایالات متحده عملا اعلان جنگ علیه مردم ایران بوده؛ بهعلاوه علت اصلی بهوجودآمدن شرایط خطرناک و بحرانی کنونی را خروج آمریکا از برجام و پیامدهای بعدی آن دانسته است. به جای ترویج خشونت و سوقدادن منطقه به سمتوسوی درگیری نظامی که زیانهای آن متوجه همه خواهد شد، وی از آزادیخواهان و صلحدوستان خواسته در مسیر تنشزدایی و گفتوگو گام بردارند. همچنین به آمریکاییها یادآوری کرده چگونه زمانی که دولت اصلاحات خواستار گفتوگو شده بود، سران کاخ سفید ایران را محور شرارت خواندند.
برخی محافل و جریانات، این یادداشت را دستاویز تسویهحسابهای سیاسی گذشته قرار داده و عنوان کردهاند سیاست آشتی و دیالوگ که در دولت اصلاحات به وجود آمده بود، هیچگونه ثمرات مثبتی برای ایران به بار نیاورده است. به نظر منتقدان رئیسجمهور دوران اصلاحات، غربیها و در رأس آنان آمریکاییها تنها زبانی که میفهمند، زبان ایستادگی، مقاومت و «نفتکش در برابر نفتکش» است. اگر کشورهای مستقل از باب نشاندادن حسن نیت و تفاهم گامی بردارند، قدرتهای بزرگ با کمال تأسف آن گام را به معنای تنشزدایی و حسن نیت تعبیر نکرده؛ بلکه آن را بهمثابه ترس و عقبنشینی در نظر خواهند گرفت.
در نتیجه به جای نشاندادن حسن نیت و برداشتن متقابل گامی به عقب، آنها یک گام هم به جلو خواهند آمد؛ چون تصورشان این نیست که گام کشور مستقل از روی حسن نیت بوده؛ بلکه آن را نشانه ضعف پنداشته و در نتیجه آماده میشوند یک گام هم به جلو بیایند. این در مجموع پاسخ جریانات خاص به نگاه رئیس دولت اصلاحات در یادداشت روزنامه گاردین است.
خیلی از کنشگران خاص هرگونه نرمش را بهمثابه ضعف طرف مقابل گرفته و به جای برداشتن گام متقابل، برعکس حریص شده و میخواهند یک گام دیگر هم به جلو بردارند. تردید نیست که ذات قدرت یا دستکم بسیاری از قدرتمداران همواره اینگونه بوده است؛ اما نتیجهگیری نادرستی است اگر آن را به همه کنشگران سیاسی و بازیگران قدرت تعمیم دهیم.
بعدها که عمر دولت اصلاحات تمام شد و دولت محمود احمدینژاد بر سر کار آمد و درِ ساختمان «گفتوگوی تمدنها» رسما تخته شده و سیاست تنشزدایی به طور کل و جزء به بایگانی رفت، بسیاری تازه متوجه شدند اتفاقا در دوران اصلاحات که ایران شاخه زیتون به دست گرفته بود، فرصت مناسبی برای شکستن آنچه به نام دیوار بیاعتمادی میان تهران و واشنگتن خوانده میشود، پیش آمده بود که شوربختانه نئومحافظهکاران دولت بوش آن را متوجه نشدند.
نه تقابل لزوما و همواره جواب مثبت در سیاست خارجی میدهد و نه گرفتن شاخه زیتون در دست، همواره گزینه مطلوبی از آب درآمده است؛ اما از این واقعیت نمیتوان گریخت که کم نبودند مواردی که گرفتن شاخه زیتون در دست اتفاقا پاسخ بهمراتب کمهزینهتری از اصرار بر تنش و رویارویی به همراه آورده است.