بوریس جانسون در حالی به ریاست دولت انگلستان برگزیده شد که دو کشور بر سر توقیف نفتکش ها در تنگه هرمز و جبل الطارق ، هنوز به یک راهکار مرضی الطرفین دست پیدا نکرده اند. اما جانسون بغیر از تنش های حاصل از توقیف نفتکش ها ، وارث چالش های جدی تر مثل برجام و اینستکس ، که از دولت ترزا می بجا مانده و معلوم نیست تا کجا ادامه یابد ، شده است . برخی از تحلیلگران بر این باورند که نخست وزیر تازه به قدرت رسیده ، ادامه دهنده خلف پیشین خود در هر سه حوزه فوق خواهد بود و در این باره چندان تفاوتی میان سیاست های جانسون و می بوجود نخواهد آمد . حالا این که بوریس جانسون چه نوع سیاستی را در ارتباط با ایران برگزیند یقینا در آینده معلوم خواهد شد اما این که تهران چه نوع سیاستی را در تعامل با این نخست وزیر نه چندان کهنه کار در دستور کار خود باید داشته موضوعی است که با نصرت الله تاجیک کارشناس بین الملل و سفیر پیشین ایران در اردن در میان گذاشته ایم که از نظر می گذرانید:
با روی کار آمدن بوریس جانسون بر مسند قدرت در انگلستان چه تفاوت هایی میان سیاست های او و ترزا می نخست وزیر پیشین در ارتباط با ایران شاهد خواهیم بود ؟
پیش از این که وارد این مبحث شوم چند گزاره را مطرح می کنم و تحلیل ام را براساس این گزاره ها قرار میدهم:
1- در پدیده های سیاسی اجتماعی ما نباید دیگر در جستجوی قلل رفیع باشیم . مثلا در سیاست خارجی یا حتی در سیاست داخلی دیگر نمی شود درجستجوی رهبرانی بود که کاریزماتیک بوده و دارای نفوذ کلام قطعی ، همه جانبه و تاثیرگذار بر روند سیاسی -اجتماعی آن کشور یا مثلا در صحنه بین المللی بوده باشند.
2- تار و پود برگزیت مانند یک کلاف سردرگم آنچنان بر پای انگلیس پیچیده که در حقیقت به عنوان یک وزنه سنگین نه تنها سیاست داخلی انگلیس و روند توسعه سیاسی اجتماعی این کشور بلکه سیاست خارجی آن را هم تحت تاثیر قرار خواهد داد. همچنین نه تنها سیاست این کشور با اتحادیه اروپا بلکه با خاورمیانه که مهم ترین بحث امنیت منطقه ای ماست را هم تحت تاثیر قرار خواهد گرفت .
3- گزاره سوم که ناشی از گزاره اول و دوم است. از یک سو حزب محافظه کار با فقدان رهبری جامع الشرایط -که بتواند این حزب را از گردنه بحرانها، چالشها و مشکلاتی که انگلیس و آن حزب با آنها روبرو هستند عبور دهد - روبروست. از سوی دیگر مسائل برگزیت و مشکلات داخلی چنان تحرک و قدرت اجرایی و سیاسی نخست وزیر و رهبر جدید حزب را خواهد گرفت که شاید خیلی ادعای گزافی نباشد که بگوییم بسیار بعید است که نیرویی برای وی به منظور اعمال سیاست خارجی باقی بماند.
4- گزاره چهارمی که از گزاره دوم و سوم به دست می آید آنطور که از شخصیت بوریس جانسون پیدا است در قدر ت تخریبی یا بطور مثال روش های پوپولیستی مثل قلع و قمع کابینه که می-تواند خوب عمل کند ولی در بخش ایجابی موفق نخواهد بود و قدرت سازندگی نخواهد د اشت و لذا نمی تواند جریانی را ایجاد کند. این مشکل در زمان شهرداری وی در لندن و وزیر خارجه انگلیس هم در باره وی مصداق دارد.
حالا اگر در این چهار گزاره تفاهم داشته باشیم ، برای بوریس جانسون نیرو و توان زیادی باقی نخواهد ماند تا اعمال قدرت کرده و در صحنه خارجی خصوصا در مسائل ایران، نقش آفرینی کند و مثلا جریانی علیه ایران به وجود آورد. بنابراین ما خیلی نباید انتظار داشته باشیم انگلیس در چند سال آینده در مقابل این مشکلاتی که با آن روبروست قد راست کند و بتواند نقش زیادی در مسائل خاورمیانه از جمله ایران بازی کند.
سیاست انگلستان در دولت جدید در موضوع برجام چه خواهد بود ؟
انگلیس ها دو نوع سیاست دارند یک سیاست عمومی شان است که اصطلاحا" بین نخبگان و نهادهای دست اندرکار سیاست خارجی اجماع عام داشته و حاکمیتی بوده ، یا به عبارتی دولت پنهان (Deep State) آنها را طراحی می کند . مثل تنظیم رابطه انگلیس با آمریکا، یا تا حدی در مورد برجام .این نوع سیاست ، سیاستی است که اصولی بوده و تقریبا ثابت است و کمتر با تغییر دولت دستخوش تحول میشود. همچنین سیاست حزبی بر چیزی مثل رابطه با آمریکا یا نیاز به برجام و پایداری و وفاداری به برجام، خیلی نباید بین سیاست حزب کارگر و حزب محافظه کار تفاوت ایجاد کند مگر در تاکتیک. اما در مقابل سیاست هایی وجود دارد که به حزب مربوط می شود و طبیعی است که رهبر حزب و نخست وزیر تاثیر زیادی در اجرای آن سیاست یا تاکتیک داشته باشد.
من احساس می کنم که بوریس جانسون در ارتباط با برجام همان ایده حفظ برجام را ادامه دهد و هیچ عجله ای برای دنباله روی از راه ترامپ را نداشته باشد. بطور کلی سیاست انگلیسی ها چند خصیصه کلی دارد که کند و بطی، عقلانی، دراز مدت، به دور از هیجان، در کمال آرامش و پنهانی است و چنین نیست که مثلا مانند ترامپ تصمیمات هیجانی بگیرند. آنها معتقدند با ماندن در برجام می توانند رفتار ایران را کنترل و اصلاح کنند. این فرهنگ با فرهنگ آمریکایی متفاوت است. در واقع دو نوع سیاست و دو نوع تاکتیک در این خصوص خواهند داشت .
با توجه به تنش های موجود میان تهران و لندن بر سر ماجرای نفتکش ها ، موضع انگلستان در خصوص اینستکس چه خواهد بود ؟
انگلستان یکی از سه کشور اروپایی است که به دنبال اجرای اینستکس است. در حقیقت انگلیس در کنار فرانسه و آلمان سه کشوری هستند که ماهیت حقوقی شرکت اینستکس را تاسیس کردند و علاقمندند کار ادامه پیدا کند. من معتقدم در این مورد هم سیاست انگلیس ها خیلی متفاوت نخواهد بود. آنها یک سلسله مسائلی با ایران دارند که بیشتر در قالب رابطه دوجانبه قابل فهم است. مسائل و مشکلاتی وجود دارد که ما با انگلیس ها داریم همچنین انگلیس ها با ما دارند . اما در این دوره ، بوریس جانسون - بعضا آنطور که گفته می شود – اگر بخواهد با نزدیک شدن به ترامپ مسائلش را حل کند، بعید می دانم مشکلاتش با ایران قابل حل باشد. و این عامل مهمی در محاسبات بوریس جانسون است تا به محاسبه و تنظیم فاصله خود با ایران و آمریکا بپردازد.
البته آقای بوریس جانسون شخصیت های متفاوتی از خود نشان داده است . از یک طرف در زمانی که وزیر خارجه انگلیس بود او به دلیل نزدیکی اش با ترامپ ، خیلی علاقمند بود که ترامپ را در برجام نگه دارد. ولی به دلیل نوع رفتاری که دارد خیلی شخصیت جذاب و جریان سازی نه در اروپا بوده است و نه آمریکایی ها خیلی او را جدی خواهند گرفت. به همین دلیل احتمالا همان حالت انفعالی که او در دوره وزیر خارجه ای اش داشت اکنون نیز نیز ادامه یابد. یعنی فقط خودش است و نه او طبقه سیاسی یا اجتماعی و یا جریانی را نمایندگی میکند و نه طیف وسیعی از تخبگان و مردم او را حمایت میکنند لذا بدلیل مشکلاتی که اشاره کردم و همچنین نوع برخوردش با مسائل و پدیده های سیاست خارجی، چه در ارتباط با اروپا و چه خاورمیانه، خیلی شخصیت جدی ای تلقی نخواهد شد تا بتواند نقش آفرینی چه مثبت چه منفی داشته باشد. ترامپ هم تا حدی به همین گونه است و اتفاقا" رئیس دولت نهم و دهم ایران نیز به همین گونه بود! اینها نه تنها شبیه رهبران برخاسته از مدارسی که سیاستمدار پرورش میدهند نیستند، بلکه نمادی از رهبران ابتر هستند که دور بر خود را بیشتر روشن نمیکنند!
ارتباط و سیاست ایران با بوریس جانسون چگونه باید باشد ؟
چیزی که به توجه زیاد لازم دارد ممکن است استفاده ابزاری ترامپ از وی باشد. یعنی ما باید سعی کنیم تا جایی که امکان دارد همان استراتژی راجع به برجام را ادامه دهیم ، و اجازه ندهیم هیچ یک از هم پیمانان ما در برجام که اروپا، روسیه و چین هستند حتی بی خاصیت ترینشان، هرگز از این اردوگاه به اردوگاه ترامپ رفته، یا پشت سر او قرار بگیرند . منافع ملی ما در تنهائی و انزوای ناشی از خروج برجام ترامپ است. بنابراین نوع تعامل ما با بوریس جانسون می تواند در نحوه موضع گیری ها و نحوه تعاملات او چه با ما و چه در ارتباط با آمریکا، تاثیر گذار باشد.
ترزا می نخست وزیر پیشین انگلستان حاضر نشد در ائتلاف خلیج فارس امریکا را همراهی کند . آیا بوریس جانسون همین سیاست را ادامه خواهد داد ؟
موضوع ائتلاف برای امنیت آبراه خلیج فارس پیشنهادی بود که اول از طرف آمریکا طرح شد و پس از اینکه کشتی خلافکار انگلیسی توسط ایران توقیف شد از طرف انگلستان مطرح شد. همچنین احتمالا" برای شانتاژ سیاسی علیه ایران نیز اسکورت کشتیهای نفتکش انگلیسی توسط ناوهای نیروی دریائی انگلیس نیز مطرح گردید . اولا چنین ائتلاف هایی عملی نیست و دنیای نفت قوانین و الزامات خاص خودش را دارد . اما همه کشورهای منطقه علاقمند به ثبات کشتیرانی و ثبات صدور نفت هستند. بنابراین چیزی که در حال حاضر باعث شده که تنش ها زیاد شود، فشار غیر معقول ترامپ به ایران برای صفر کردن فروش نفت ما است. لذا نه اسکورت نظامی نه ائتلاف ، نمی تواند تضمینی برای اقدامات آینده باشد . علی الخصوص که بوریس جانسون با کوهی از مشکلات روبروست و من بعید می دانم که او امکان و ظرفیتی چه مادی چه معنوی برای تخصیص منابع به منظور تشکیل یک ائتلاف داشته باشد.
یک ائتلاف هزینه ، رهبری و مدیریت نیاز دارد. آموزش مشترک و تمرین و لجستیک و مسائل بسیار دارد . لذا چنین ائتلاف هایی آن هم به خاطر حل مشکل انگلستان بعید است صورت بگیرد. از سویی آمریکا رفتار متناقض دارد . یک روز به انگلستان اعلام می کند خود امنیتتان را تامین کنید. روز دیگر خواستار تشکیل ائتلاف می شود! آمریکائیها در منطقه سردرگمند. لذا ما باید تلاش کنیم به روش هایی غیر از امنیتی و نظامی کردن جو عمومی منطقه، بیشتر از روش های مذاکره و مصالحه و تبیین شرایط و پذیرش چارچوبه ای که همه کشورها بتوانند از منابع طبیعی خود به نحو احسن برای رفاه مردم خود استفاده کرده و مسائل و مشکلات را حل کنیم نه الزاما به سمت ازدیاد تنش ها و خشونت ها برویم.