خبر را برای نخستینبار وحید یامینپور در توییترش رسانهای کرد؛ اما حالا محسن پیرهادی، دبیرکل جمعیت پیشرفت و عدالت و از چهرههای نزدیک به قالیباف، در واکنش نوشته که خبر دیدار آقایان قالیباف و احمدینژاد مربوط به اواخر فروردین است. او نوشته است: «آقای احمدینژاد چند جلسه مجمع نیامده بودند، آقای قالیباف پیگیری کردند و متوجه شدند ایشان بیمارند و با جمعی از دوستان به عیادت ایشان رفتند. یادمان باشد همه چیز در دنیا سیاستبازی، انتخابات و حاشیه نیست؛ همین».
اگرچه او اشاره نکرده دوستان دیگر چه کسانی بودهاند، آیا از اعضای مجمع تشخیص بودهاند یا همگی از یاران نواصولگرای قالیباف؟ در شرایطی که اصولگرایان مدتهاست به اعلام برائت از محمود احمدینژاد روی آوردهاند، برخی از آنها گهگاه سری به او میزنند یا از او دعوت میکنند. چند ماه قبل نیز محمدرضا باهنر، احمدینژاد را به جامعه اسلامی مهندسین دعوت کرده بود؛ البته گویا پشت پرده این دعوت، مجتبی هاشمیثمره، خواهرزاده باهنر و یار غار پیشین احمدینژاد بوده است؛ آنهم به بهانه ماه رمضان و افطاری. از سویی دیگر، ناطقنوری هم مدعو آن مراسم بود؛ اما ناطق همین که چشمش به احمدینژاد افتاد، مراسم افطاری را ترک کرد.
ائتلاف انتخاباتی؟
اینروزها میتوان بین مواضع و اهداف قالیباف و احمدینژاد شباهتهایی یافت؛ هر دو زمانی عزیزکرده جریان اصولگرایی بودند، یکی البته اینروزها بهشدت از سوی یاران پیشین طرد شده و دیگری مدتهاست از بودن در این جریان احساس غبن میکند؛ چراکه همواره در بزنگاه، دیگری بر او ترجیح داده شده است. شاید هر دو در این لحظه به این نتیجه رسیدهاند که میتوانند با تشریک مساعی، به جریان دیگری بدل شوند؛ مانند جریان سوم؛ جریانی که دیگر نیاز به تکیه و حمایت یاران اصولگرا نداشته باشد.
هر دو از اینکه در جریان اصولگرایی دیگران تصمیمساز باشند و آنها رهرو، شکایت دارند. اختلاف محمود احمدینژاد با یاران سابق نیز دقیقا از جایی آغاز شد که از سهمیه فکری و انسانی آنها در دولت خود کاست. او درباره اصولگرایان گفته است: «ائتلاف اصولگرایان فاقد چهرههای کاریزماتیک در انتخابات است و برخی از نامزدهای آنها نیز امتحان خود را قبلا داده و مردود شدهاند. دور هم مینشینند و فهرست میبندند و فکر میکنند مردم به آنها رأی خواهند داد. اینها اصولگرایی را خراب کردهاند؛ آنها نه شعار دارند و نه برنامه. از نظر من اصولگرایی مرده است و باید خون تازهای در جریان حامی انقلاب دمیده شود».
دقیقا مشابه این جملات را قالیباف نیز زده است. او در مانیفست اصولگرایی خود، خبر از اختلال در رأس تصمیمساز این جریان داد و از جوانان اصولگرا خواست آتش به اختیار عمل کنند. شهردار سابق تهران گفته است: «یک آقایی که من به ایشان ارادت دارم، گفت مانیفست اصولگرایی را ما نوشتهایم و هیچکس حق تغییر آن را ندارد. شما در این فضا میخواهید کار حزبی کنید؟ این یعنی همه در خانههایتان بنشینید تا برایتان تصمیم بگیریم! مردم این حرف را از ما قبول میکنند؟».
ازقضا ادبیاتی هم که هر دو اینروزها استفاده میکنند، شبیه شده است؛ هر دو به جریان یا افرادی اشاره میکنند که سالهاست منابع قدرت و ثروت را در اختیار دارند، البته هیچوقت هیچ اشاره مستقیمی به اینکه اینها چه کسانی و کجا هستند و چه عامل یا عاملانی باعث میشود با آنها برخورد نشود، نمیکنند. قالیباف از این جریان تعبیر چهاردرصدیها را دارد و بارها و بارها از زمان تبلیغات ریاستجمهوری تاکنون از این تعبیر استفاده کرده است.
به نظر میرسد احمدینژاد و قالیباف میتوانند فعلا به ائتلافی حداقل موقت برسند و استراتژیای برای خود تعریف کنند؛ ائتلافی برای بردن انتخابات آتی مجلس و احتمالا چشمدوختن به انتخابات 1400؛ با این تفاوت که احتمال تأیید صلاحیت رئیس سابق دولت در آن انتخابات، تقریبا بعید به نظر میرسد، درحالیکه قالیباف همچنان شانس زیادی برای بردن دارد. احمدینژاد توان بسیج یک بدنه خاکستری را دارد و قالیباف توان گذشتن از سد تأیید صلاحیت را؛ احتمالا ائتلاف این دو وضعیتی شبیه رابطه اصلاحطلبان و روحانی پیدا خواهد کرد.