احمد غلامی سردبیر روزنامه شرق در یادداشتی نوشت: مردم وضعیت را زیر نظر دارند و در پس ذهنشان دغدغه شرکت یا عدم شرکت در انتخابات وجود دارد. مردم با دقت عملکرد و نظرات جناحهای سیاسی پوزیسیون و اپوزیسیون را رصد میکنند. در این میان جناحهای سیاسی اپوزیسیون تلاش میکنند این تردید را به عدم شرکت در انتخابات تبدیل کنند و بیدلیل نیست که در اغلب رسانههای خود در شبکههای اجتماعی از هر استدلالی استفاده میکنند تا مردم را قانع کنند پای صندوق رأی نروند و مردم را به این باور برسانند که از طریق انتخابات دیگر تغییری رخ نخواهد داد؛ طرفه آنکه در این میان برخی اصولگرایان خواسته یا ناخواسته همواره در بیشتر زمینهها با جریانهای اپوزیسیون همداستان هستند.
این همداستانی یکی از معماهای لاینحل این جناح سیاسی است که چرایی آن تاکنون مبهم باقی مانده است. حتی در این برهه که اپوزیسیون با تمام توان عدم شرکت در انتخابات را راهبردی میکند، این اصولگرایان سکوت معناداری کردهاند و باز این اصلاحطلباناند که به تغییر از طریق صندوق رأی امیدوارند. این باور موجب شده که مورد تندترین انتقادها قرار بگیرند و حتی در شبکههای اجتماعی با تسمخر روبهرو شوند. «استمرارطلبها» ملایمترین این استعارهها برای تضعیف آنان است.
اکنون مردم پی بردهاند صرفا شرکت در انتخابات مشکلاتشان را حل نخواهد کرد و لازمه هر انتخاب تغییر است و انتخاباتی که به تغییر سیاستها منجر نشود، انتخابات به معنای واقعی نیست. فرصت تغییر سیاستها بنیانهای دموکراسی را شکل میدهد. اگر مردم به انتخابات فکر نمیکنند، به دلیل فرار از مسئولیت انتخاب است؛ انتخابی که نتیجهاش به پای آنان نوشته میشود. مردم نگراناند دوباره تغییر چندانی رخ ندهد. همین دلسردی گروههای سیاسی ذینفع را بر آن داشته تا بر طبل عدم شرکت در انتخابات بکوبند. بهراستی چه کسی یا کسانی از عدم مشارکت سود خواهند برد؟ این سؤالی اساسی است که یافتن پاسخی قانعکننده برای آن دیگر در توان مردم نیست. دلبستگی مدام به انتخابات و ناامیدی از این دلبستگیها مردم را فرسوده کرده است. آنچه بیش از هر چیز مردم را به تکاپوی انتخاباتی وامیدارد، باور به این نکته است که این بار در سیاستهای اقتصادی و اجتماعی تغییراتی جدی و ملموس صورت میگیرد. چیزی که مردم را در این باور راسخ میکند، بارقههایی از اهتمام به تغییر است.
از تحلیل گذشته چنین برمیآید که برای برگزاری انتخاباتی قابلقبول نیاز به اجماعی ملی است؛ اجماعی که منتهی به تصمیماتی سازنده، عینی و ملموس باشد. همانگونه که در سیاست خارجی ایران در مواجهه با آمریکا و اروپا و آینده برجام اجماعی ملی به وجود آمده است، برای انتخابات نیز نیاز به اجماعی ملی است؛ اجماعی فارغ از منفعتهای شخصی و جناحی که مردم باور کنند همه برای رفع مشکلات داخلی همداستان هستند. گیرم که از دل این اجماع جریان سومی هم پدیدار شود.
آنچه نگرانکننده است، این است که اصولگرایان هنوز به کلیشههای قدیمی دل بستهاند. آنان درصددند انتخابات مجلس را سکوی پرتاب خویش قرار دهند و با استفاده از سیاستهای «شخصمحور» که مبتنی بر جایگاه و نفوذ فردی است، به مجلس راه یابند تا بعد از آن به سراغ انتخابات ۱۴۰۰ بروند. این به خودی خود چندان عیب نیست اما این کار نادیدهانگاشتن شرایط کنونی کشور است که بیش از هر چیز به یک اجماع ملی نیاز دارد؛ اجماعی که مردم را به این باور برساند که این بار صندوق رأی برای تغییر در سیاستهای کلان است نه تکرار سیاستهای کلیشهای.