مادر دختری ۱۳ساله چندی پیش به مأموران پلیس مراجعه کرد و گفت: دخترش از سوی نوجوانی ۱۵ساله مورد آزار و اذیت قرار گرفته است. مادر این دختر گفت: پسر نوجوانی به نام آرمین دخترم را گول زده و او را در یک مسافرخانه مورد آزار قرار داده است.
وقتی دختر نوجوان به نام کتایون معاینه پزشکی شد، تأیید شد مورد آزار قرار گرفته است. کتایون در توضیح آنچه اتفاق افتاده بود، گفت: من و آرمین در خیابان باهم آشنا شدیم؛ زمانی که ما از مدرسه برمیگشتیم، در یک مسیر قرار میگرفتیم و اینگونه آشنا شدیم. یک روز آرمین شماره تماسش را به من داد و از من خواست حتما به او زنگ بزنم. من هم از سر کنجکاوی به او تلفن زدم و اینطور بود که رابطه ما آغاز شد. آرمین و من در تلگرام باهم صحبت میکردیم و قرار میگذاشتیم. او خیلی به من ابراز علاقه میکرد و همین باعث شده بود من به او احساس عشق پیدا کنم؛ اما میدانستیم با توجه به اینکه سن ما خیلی کم است، خانوادههایمان با ازدواج ما مخالفت میکنند. به همین دلیل یک روز آرمین به من گفت: با هم به یک مسافرخانه برویم و صحبت کنیم. من هم قبول کردم. او من را مورد آزار و اذیت قرار داد و بعد هم وادارم کرد قرص برنج بخورم. من فقط فرصت کردم به مادرم زنگ بزنم و بگویم قرص برنج خوردهام.
کتایون در ادامه گفت: مادرم از رابطه ما باخبر شده و از اینکه با آرمین رابطه داشتم، خیلی ناراحت بود و چند بار هم با من تندی کرد و گفت: هرطور شده باید رابطهات را با آرمین قطع کنی. بعد از اینکه مادرم متوجه این موضوع شد، تصمیم گرفتم رابطهام را پنهانی ادامه بدهم.
با توجه به گفتههای کتایون و شکایت مادرش، آرمین بازداشت شد.
او گفتههای مادر و دختر را رد کرد و گفت: نه آدمربایی کرده و نه دختر جوان را بهزور مورد آزار و اذیت قرار داده است. با توجه به اینکه مدیر مسافرخانه هم به آرمین اتاق اجاره داده بود، از او نیز بازجویی شد و با تکمیل تحقیقات، پرونده به شعبه ۵ دادگاه کیفری استان تهران ارجاع داده شد. در ابتدای جلسه رسیدگی به این پرونده، یک بار دیگر دختر نوجوان در جایگاه قرار گرفت.
او گفت: آرمین خیلی به من ابراز علاقه میکرد. به همین دلیل به او علاقهمند شدم و وقتی به مسافرخانه دعوتم کرد، قبول کردم؛ اما فکر نمیکردم قصدش آزار و اذیت من باشد. بعد از اینکه با من رابطه برقرار کرد، گفت: میخواهد با من ازدواج کند. گفتم میدانم خانوادهام قبول نمیکنند. آرمین خودش هم میگفت: خانوادهاش قبول نمیکنند. به همین دلیل دو قرص برنج آورد و گفت: بیا این قرصها را بخوریم و به خانوادههایمان بگوییم قصد خودکشی داریم. من ترسیده بودم، به مادرم زنگ زدم و گفتم ما قرص برنج خوردهایم. بلافاصله مادرم رسید و ما را نجات داد.
وقتی نوبت به آرمین رسید، اتهام تجاوز به عنف را رد کرد و گفت: من عاشق کتایون بودم و هنوز هم عاشق او هستم؛ اما میدانستم مادرش خیلی مخالف رابطه ماست؛ چون کتایون به من گفته بود مادرش متوجه رابطه ما شده و از کتایون خواسته این رابطه را تمام کند و برخورد بدی با او کرده است. به همین دلیل میدانستم آنها هرگز اجازه ازدواج ما را نمیدهند. من به زور به کتایون تجاوز نکردم و او نیز به این رابطه راضی بود. بعد هم برای اینکه خانوادههایمان را وادار کنیم به ازدواج رضایت بدهند، قرص برنج خوردیم. من اصلا قصدم این نبود که هر دو بمیریم؛ چون عاشق کتایون بودم.
در ادامه قضات از مدیر مسافرخانه خواستند توضیح دهد چرا به دو نوجوان اتاق اجاره داده است. این متهم گفت: من فکر میکردم آنها متأهل هستند و اصلا فکر نمیکردم دو نوجوان جسارت ارتکاب چنین کاری را داشته باشند. آنها گفتند برای یک روز اتاق میخواهند و من هم قبول کردم اتاق را اجاره بدهم. اصلا نمیدانستم آنها چرا میخواهند اتاق اجاره کنند. ضمن اینکه وقتی متوجه شدم مسموم شدهاند، به آنها کمک کردم و اورژانس را خبر کردم. من هر کاری که فکر میکردم برای کمک به این دو نوجوان لازم است، انجام دادم. اگر میدانستم آنها زوج نیستند، حتما خودم موضوع را به پلیس یا خانوادهشان اطلاع میدادم. قضات شعبه ۵ دادگاه کیفری استان تهران بعد از گفتههای متهمان و اخذ آخرین دفاع، برای صدور رأی وارد شور شدند.