این مرد ۵۵ ساله که فرشید نام دارد، هفته گذشته بازداشت شده بود و دیروز در شعبه یازدهم دادسرای جنایی تهران مقابل بازپرس واحدی نشست و نحوه قتل خواستگار دختر خود را شرح داد. این مرد که کارمند بازنشسته است، درباره این قتل گفت: من قصد کشتن نداشتم، فقط میخواستم از مزاحمت آن خواستگار سمج برای دختر و خانوادهام خلاص شوم.
این مرد ۵۵ ساله درباره نحوه آشنایی دخترش با مقتول گفت: مهر سال گذشته دخترم در یک همایش با مردی آشنا و پس از آن ارتباطشان عمیقتر شد و دخترم ما را درجریان قرار داد. او به من گفت: با مردی ۴۰ ساله در یکی از همایشهایی که رفته آشنا شده و در همایشهای بعدی هم او را دیده است و آن مرد ۴۰ ساله به او ابراز علاقه کرده و از زندگی و گذشتهاش برای دختر من شرح داده است. او به دخترم گفته بود او در شهرستان، شرکت معتبری داشته، اما الان ورشکست شده و بههمینخاطر وضع مالیاش به هم ریخته، باوجوداین ناامید نشده و درحالحاضر در یک شرکت خصوصی کار میکند و بهزودی میتواند به جایگاه قبلی خود برگردد.
این متهم ادامه داد: پس از مدتی که ما در جریان ارتباط آنها بودیم، آن مرد به خواستگاری دختر من آمد و در صحبتهایی که با هم داشتیم به من گفت: در آینده خانهای سهمیلیاردی برای دخترم میخرد و وعدههای مشابه دیگری نیز داد، اما وقتی درباره خانوادهاش از او پرسیدم، گفت: آنها در شهرستان هستند و بهخاطر کهولت سن سخت است که به تهران بیایند، بههمیندلیل او ترجیح میدهد کارهای مقدماتی و صحبتهای اولیه را خودش انجام دهد و در مراحل پایانی خانوادهاش را به تهران بیاورد.
متهمبهقتل در ادامه گفت: پس از مدتی فهمیدم آن خواستگار به بهانهای از دخترم مبلغی پول گرفته است. با ادامه اصرارهای خواستگار برای حضورنیافتن خانوادهاش در تهران مرا بر آن داشت تا در مورد سوابق و خانواده خواستگار تحقیقاتی انجام دهم و آنموقع بود که پی بردم مرد خواستگار تاکنون دوبار ازدواج کرده است، فرزند دارد و هر دو همسرش مهریه و نفقه هایشان را به اجرا گذاشتهاند. وقتی فهمیدم خواستگار دخترم آدم دروغگویی است به دخترم چیزی نگفتم و فقط از او خواستم جواب رد بدهد و دخترم هم همین کار را کرد، اما آن خواستگار سماجت به خرج میداد و همچنان مزاحم او میشد و کار به جایی رسید که ۴ خرداد امسال او به من زنگ زد و با دلخوری پرسید چرا دخترتان جواب تلفن من را نمیدهد. آنموقع بود که من بار دیگر بدون اینکه وارد جزئیات شوم به او گفتم تو صلاحیت ازدواج با دختر من را نداری و بهتر است پایت را از زندگی او بیرون بکشی، اما او همچنان اصرار داشت دلیل مخالفت من را بداند و خواهش کرد مرا حضوری ببیند.
این متهم در مورد نحوه قتل نیز گفت: من صبح روز پنجم خرداد برای انجام کاری به محله نارمک رفته بودم که خواستگار دخترم زنگ زد و هرجوری بود آدرس را پرسید و پیش من آمد و سوار ماشین من شد. در خودروی لیفان من بودیم که او بر خواستههایش اصرار کرد و بین ما جروبحث در گرفت. ناگهان من عصبانی شدم و مشتی به سمت او پرتاب کردم و بعد از آن متوجه شدم او تکان نمیخورد. اول فکر کردم از حال رفته است، برای همین او را به پارک فدک بردم، اما آنجا بود که فهمیدم اصلا نفس نمیکشد. برای همین او را در صندوق عقب انداختم و از روی ناچاری به لرستان رفتم و جسد را در بیابانهای اطراف فرودگاه خرمآباد رها کردم. سپس چهار روز به بهانه انجام کارهایم در لرستان ماندم و وقتی به تهران برگشتم، چیزی به کسی نگفتم تا اینکه دستگیر شدم.
بنا بر این گزارش، متهمبهقتل اکنون در بازداشت بهسر میبرد و تحقیقات از او ادامه دارد.