بررسیهای میدانی مقام قضایی در بخش آیسی یو بیمارستان شهید کامیاب نشان داد که «حدیثه» را زن جوانی به مرکز درمانی انتقال داده و مدعی شده است دختر شش ساله حال خوبی ندارد و دچار تشنج می شود! اما پزشکان آثاری از علایم بازگشت به زندگی در کودک مذکور نمی دیدند بنابراین احتمال مرگ مغزی این دختر معصوم قوت گرفت.
آثار سوختگی های عفونی شدید بر اندام حساس و همچنین بقایای سوختگی با سیگار و سیم داغ که بر پیکر نحیف این دختر نقش بسته بود، حکایت از تکرار تلخ سریال کودک آزاری های هولناک داشت. پوست زخمی پیشانی و سر این کودک بی گناه نیز از عمق فاجعه ای خبر می داد که حدیثه توسط فرد یا افراد معتاد به این روز افتاده است.
قاضی ویژه قتل عمد با دیدن این صحنه های تکان دهنده، در حالی دستور تحقیقات گسترده توسط کارآگاهان اداره جنایی پلیس آگاهی خراسان رضوی را صادر کرد که مشخص شد، زن و مرد جوانی که کودک را به مرکز درمانی برده اند با دستور قضایی بازداشت و با صدور قرار قانونی روانه زندان شده اند.
این پرونده کودک آزاری زمانی رقت بارتر شد که پزشکان متخصص پس از انجام معاینات دقیق تخصصی، مرگ مغزی این دختر بی گناه را تایید کردند. این گونه بود که پرونده مذکور رنگ جنایی گرفت و تلاش های قاضی کاظم میرزایی برای افشای حقیقت این ماجرای دلخراش ادامه یافت.
زن و مرد جوان در بازجویی های مقدماتی بیان کردند که حدیثه دختر آن ها نیست و پدر و مادر واقعی اش زوج معتادی هستند که او را برای نگهداری به آن ها سپرده اند.
در همین حال متهمان پرونده مدعی شدند، چند روز قبل ظرف آب جوش روی اجاق تک شعله در وسط اتاق قرار داشت که حدیثه آب جوش را روی خودش ریخت!
بالاخره کارآگاهان بازجویی های تخصصی از مرد 30 ساله ای به نام سیاوش را آغاز کردند تا این که وی به کودک آزاری های هولناک اعتراف کرد و مدعی شد حدیثه را زنی کارتن خواب به او سپرده است!
در پی اعتراف این مرد، مقدمات بازسازی صحنه جرم فراهم شد و «سیاوش – ح» به محل ارتکاب جرم در خیابان کوشش مشهد هدایت شد.
او که در حضور قاضی ویژه قتل عمد مشهد مقابل دوربین قوه قضاییه ایستاده بود با بیان این که در شب حادثه به دلیل مصرف قرص حال طبیعی نداشت به تشریح ماجرای تلخ مرگ حدیثه پرداخت و گفت: من خانواده ای ندارم فقط به یاد می آورم که مرا پیرمردی سه چرخه دار که اهل شمال کشور بود بزرگ کرد.
متهم این پرونده جنایی ادامه داد: در پنجراه پایین خیابان مشهد (میدان عدالت) انگشتر می فروختم تا هزینه های زندگی ام را تامین کنم البته چندین سابقه کیفری به دلیل سرقت و مواد مخدر نیز دارم ولی مدتی قبل زن معتادی که در همان منطقه با جمع آوری زباله روزگارش را می گذراند و از من مقادیری مواد مخدر گرفته بود، گفت: توان نگهداری از دختر شش ساله اش را ندارد. آن زن دختر را به من سپرد من هم دیگر به دنبال او نرفتم.
دختر شش ساله معتاد بود و گاهی به مواد مخدر من دستبرد می زد تا با مصرف آن آرام بگیرد. این موضوع از یک سو و بی قراری هایش از سوی دیگر مرا عذاب می داد تا این که مجبور می شدم برای ساکت کردنش او را با سیم یا سیگار داغ کنم اما او باز هم به دلیل این که آب جوش روی پایین تنه اش ریخته بود، آرامش نداشت و همواره ناله می کرد.
این معتاد بی رحم در ادامه اعترافات تلخ خود افزود: من خودم سه فرزند دارم و آن دختر را در آشپزخانه می خواباندیم تا این که به خاطر سوزش بدنش خواب به چشمانش نمی آمد . من هم از یک هفته قبل با پمادهایی که در خانه داشتیم محل زخم ناشی از سوختگی را باندپیچی می کردم تا این که شب حادثه دوباره به دلیل درد ناشی از سوختگی هایش بیدار شد و بی قراری کرد. من هم که قرص خورده بودم و حال خوبی نداشتم او را به درون حمام بردم و به جای آب سرد آب جوش را باز کردم که پاها و اندام پایین او دچار سوختگی شدید شد و حالت تشنج گرفت.
در این لحظه همسرم را بیدار کردم تا این بار حدیثه را به بیمارستان ببریم! اما وقتی پزشکان بیمارستان امدادی وضعیت وخیم کودک را دیدند با مراکز امدادی و بهزیستی تماس گرفتند و ما دستگیر شدیم. بعد از آن هم دختر شش ساله دچار مرگ مغزی شد و جان سپرد.
درحالی که هنوز پدر و مادر واقعی این کودک معصوم پیدا نشده اند، اطرافیان متهم به قتل تلاش کردند تا زنی را که حتی شناسنامه هم ندارد به جای مادر وی به دادسرا معرفی کنند و این گونه او از خونخواهی قاتل بگذرد ولی با هوشیاری قاضی این نقشه زیرکانه نافرجام ماند و از آن مادر قلابی هم دیگر خبری نشد!
در پایان قاضی میرزایی با صدور قرار قانونی متهم 30 ساله را روانه زندان کرد تا بررسی های بیشتری درباره این ماجرای دردناک صورت گیرد.