وقتی مأموران پلیس به محل حادثه رفتند مرد همسایه گفت: داخل خانه نشسته بودم که صدای مهیبی بهگوش رسید و بهدنبال آن صدای دزدگیر خودروام بلند شد. خودم را به مقابل پنجره رساندم و پسر جوان نقابداری را دیدم که روی سقف خودروام افتاده است. شروع به داد و فریاد کردم، همسایهها به خیابان آمده و مرد جوان را به همراه همدستش دستگیر کردند.
در ادامه تحقیقات مشخص شد پسر جوانی که روی خودرو افتاده بود قصد داشته از بالکن طبقه اول خانه همسایه به طبقه دوم برود که تعادلش را از دست داده و روی خودرو سقوط کرده است. وی مدعی شد با همدستانش قصد سرقت داشته که دستگیر شدند. این درحالی بود که روی دست چپ هر دو متهم شکل یک مثلث خالکوبی شده بود.
با مشخصاتی که متهمان دستگیر شده در اختیار تیم تحقیق قرار دادند، سومین عضو این باند نیز بازداشت شده و به سرقتهای سریالی از خانههای شمال شهر با شگردی خاص اعتراف کردند.
گفتوگو با متهمی که ورزشکار است
ساسان، ورزشکار و متخصص پارکور است. او درباره ورودش به این باند سرقت گفت:
من و میلاد و شاهین با هم فامیل هستیم، یک بار که باهم به شمال رفته بودیم شاهین که سارق سابقهداری است و در باز کردن گاوصندوق مهارت دارد وقتی حرکتهای پارکور مرا دید پیشنهاد داد با هم باندی تشکیل داده و سرقت کنیم. شاهین میگفت در هر خانهای یک یا دو میلیارد طلا و دلار و وسایل با ارزش گیرمان میآید.
شما هم قبول کردید؟من وضع مالی خوبی دارم اما هیجان سرقت مرا وسوسه کرد قبول کنم.
میلاد چه تخصصی داشت؟ او دلال است. در خرید و فروش همه چیز از شیر مرغ تا جان آدمیزاد مهارت و مشتری دارد.
خانهها را چطور شناسایی میکردید؟ خانههایی که چراغشان خاموش بود را شناسایی کرده و زنگ میزدیم اگر کسی جواب نمیداد من وارد عمل میشدم. شاهین قبلاً از خانههای طبقه اول سرقت میکرد اما چون من میتوانستم به راحتی از بالکنها بالا بروم، خانههای طبقه دوم یا سوم را هم به کارمان اضافه کردیم. من از بالکن بالا میرفتم و با شگردی که شاهین آموزش داده بود در را باز میکردم. به محض ورود به خانه در ورودی را باز کرده و شاهین وارد خانه میشد و میلاد هم روبهروی ساختمان داخل ماشین به انتظار ما میایستاد. بعد از سرقت از راه پلهها خودمان را به خیابان میرساندیم و سوار بر خودرو فرار میکردیم.
خالکوبی روی دستتان چیست؟نماد گروهمان است، مثلث برمودا. یعنی گروه سخت جانها که هر کدام در یک حوزهای تخصص دارد.