داو اس. زاکیم، مشاور ارشد "مرکز مطالعات استراتژیک و بینالمللی" و معاون رییس هیئت مدیره موسسه "تحقیقات سیاست خارجی" آمریکا در مطلبی درباره علل و زمینههای برکناری جان بولتون از سمت مشاور امنیت ملی و اختلاف نظرهای او در عرصه سیاست خارجی با دونالد ترامپ، رییس جمهور آمریکا نوشته است: اینکه بولتون تا پایان دور نخست ریاست جمهوری ترامپ نتوانست همراه او باشد، نباید کسی را متعجب کند. بولتون سرسختی دیرینهای در خصوص ایران، کره شمالی، روسیه، چین و طالبان دارد و همواره از اسرائیل حمایت کرده است.
دیدگاههای او درباره اسرائیل و موضعش درباره چین همچون رویکرد منفیاش در خصوص توافقات بینالمللی با ترامپ هماهنگ بود و حمایت شدیدی از تصمیم ترامپ برای خروج از برجام نشان داد و از رویکرد سرسخت ابتدایی ترامپ درباره کره شمالی نیز استقبال کرد.
از سوی دیگر اما تحمل رفتار نرم ترامپ با ولادیمیر پوتین، رییس جمهور روسیه برای بولتون بسیار دشوار بود. وقتی ترامپ لحن خود را درباره کیم جونگ اون، رهبر کره شمالی تغییر داد، مانورهای مشترک با نیروهای کره جنوبی را متوقف و موافقت کرد که با کیم دیدار کند، بولتون مشخصا نمیتوانست از این رویه خشنود باشد. ترامپ از آن زمان در خصوص کره شمالی کاری به جز رد و بدل کردن الفاظ محبتآمیز با کیم انجام نداده و بدون شک این مساله بر خشم بولتون افزوده است. علاوه بر آن، تلاش بدون فکر ترامپ برای دیدار با حسن روحانی، رییس جمهور ایران نیز که به خاطر شرط تهران برای برداشته شدن تحریمها تاکنون حاصلی در پی نداشته، بولتون را بیقرارتر از پیش کرد.
به نوشته روزنامه گاردین، ترامپ به تازگی از اقدام دولت فرانسه برای پایان دادن به حذف روسیه از گروه هفت استقبال کرد اما با مخالفت اروپاییها و مقاومت دوحزبی در واشنگتن، این تلاش ناکام ماند؛ مقاومتی که بولتون، دشمن دیرینه ولادیمیر پوتین که روسیه را هرگز خارج از چارچوب جنگ سرد نمیبیند، از آن حمایت کرد. ترامپ که حالا بولتون را اخراج کرده، با دستی بازتر میتواند به دنبال بهبود روابط با روسیه باشد.
بولتون در دوران ریاست جمهوری جورج بوش پسر، سابقهای قابل توجه در مخالفت با دولت پیونگیانگ برای خود رقم زده و در دوران ترامپ نیز از حملات پیشگیرانه علیه کره شمالی دفاع کرد. او شدیدا با گشودن راهی برای مذاکره با کیم جونگ اون مخالف بود که همزمان با آغاز تلاش ترامپ برای مذاکره رو در رو با رهبر کره شمالی، میان این دو ایجاد اختلاف نظر کرد. ترامپ پیوسته توصیه بولتون درخصوص کره شمالی را نادیده گرفته و بارها با کیم دیدار کرده است.
در همین حال، بولتون به غیرقابل اعتماد بودن کیم در زمینه دست کشیدن از برنامه هستهای و آزمایشهای موشکی اشاره داشته است. او آزمایشهای موشکهای کوتاهبرد اخیر کره شمالی را نقض قطعنامه سازمان ملل دانسته اما ترامپ با این نظر مخالف بوده و معتقد است که این آزمایشهای موشکی "استاندارد" هستند و تضادی با گفتگوها و توافقات صورت گرفته میان او و کیم ندارند. بولتون حتی به اقدام پشت پرده برای جلوگیری از پیشرفت در مذاکرات واشنگتن و پیونگیانگ، از جمله اقدام علیه فعالیتهای استفن بیگان، نماینده ویژه آمریکا در امور مذاکره با کره شمالی نیز متهم شده است.
اما در خصوص ایران، مایک پامپئو، جان بولتون و مایک پنس، هر سه پس از ساقط کردن پهپاد آمریکایی از سوی ایران به ترامپ توصیه کردند که به این کشور حمله کند. ترامپ اما از هراس پیامدهای آغاز یک درگیری نظامی از این کار صرف نظر کرد. این مساله او را به سیاست حفظ فشار حداکثری علیه ایران وابسته کرده اما متحدان اروپایی واشنگتن تاکید کردهاند که اگر آمریکا قصد ندارد به ایران حمله کند، تنها گزینه، مذاکره با ایران است.
پیشبینیهای بولتون درباره بروز شورشی از سوی اپوزیسیون در ایران که به تغییر نظام بینجامد، محقق نشد، چرا که اصلاحطالبان و اصولگرایان تهران در برابر مداخله خارجی با یکدیگر متحد هستند. ترامپ که علاقه شدیدی به برگزاری نشستهای داغ و جنجالی دارد، خواستار دیدار با رییس جمهور ایران است اما این اتفاق تنها زمانی رخ خواهد داد که خروج بولتون از تیم ترامپ با تمایل آمریکا برای برداشتن تحریمهای نفتی علیه ایران همراه شود. پامپئو پس از برکناری بولتون اظهارات ترامپ را تکرار کرد و گفت، رییس جمهور آمریکا ممکن است اواخر ماه جاری میلادی در مجمع عمومی سازمان ملل با همتای ایرانی خود دیدار کند.
جان بولتون در خصوص ونزوئلا بر برنامههایی برای اعزام نیروهای آمریکایی به این کشور تاکید داشت که احتمالا هدف سرنگونی دولت چپگرای نیکلاس مادورو، رییس جمهور ونزوئلا را دنبال میکرد. ارزیابیهای بیش از حد خوشبینانه بولتون درباره زمان برکناری مادورو و روی گرداندن نظامیان این کشور از دولت، اعتبار او را نزد ترامپ خدشهدار کرد. حمایت آمریکا از خوان گوایدو، رییس جمهور خودخوانده ونزوئلا و رهبر اپوزیسیون این کشور همچنان محکم است و همین هفته بود که مقامات آمریکایی، اتحادیه اروپا را برای افزایش تحریمها علیه ونزوئلا تحت فشار قرار دادند. با این حال این سیاست تاثیر خود را از دست داده است.
زاکیم، مشاور ارشد "مرکز مطالعات استراتژیک و بینالمللی" در مطلب خود نوشته است، افغانستان اما آخرین محل اختلاف ترامپ و بولتون بود. گزارش شده است که بولتون به شدت با تصمیم ترامپ برای دعوت طالبان به کمپ دیوید، آن هم دو روز پیش از سالگرد حملات 11 سپتامبر برای دیدار با اشرف غنی، رییس جمهور افغانستان به منظور نهایی کردن توافقی که زلمای خلیلزاد، نماینده ویژه آمریکا در امور صلح افغانستان ماهها برای آن مذاکره کرده، مخالف بوده است. شکی نیست که بولتون با مفاد این توافق هم مشکل داشت زیرا ظاهرا مقرر شده بود که در ازای تعهداتی که به نظر نمیرسد این گروه به آن عمل کند، نیروهای آمریکایی از افغانستان خارج شوند.
به نوشته گاردین، تصمیم ترامپ برای خروج نیروهای آمریکایی از افغانستان همچنین نگرانی جامعه دفاعی را از رها شدن این کشور در چنگ تروریستها بدون هیچگونه برنامهای برای حفاظت از دولت قانونی و مشروع افغانستان پیش از برگزاری انتخابات ملی در این کشور در پی داشته است.
به باور زاکیم، مخالفت بولتون با دعوت طالبان به کمپ دیوید آخرین مرحله صبر ترامپ بود، به ویژه وقتی که مجبور شد دعوت خود را پس بگیرد. به نظر میرسد او با این کار میخواست خود را از قضاوت بولتون تبرئه کند. برای دونالد ترامپ اشتباه کردن غیرقابل تحمل است. بولتون باید کاخ سفید را ترک میکرد.
برکناری بولتون مطمئنا خبر خوشایندی برای بسیاری از رهبران جهان بوده است. آنان که به تاثیر مثبت توافقات و اتحادهای بینالمللی باور دارند- مانند ناتو- امیدوارند که برکناری بولتون به بازیابی ارزشهای آنان کمک کند.
دار و دسته رهبران مخالف آمریکا نیز از برکناری بولتون بسیار خوشحال خواهند بود و پوتین، کیم جونگ اون و مقامات ایران احتمالا با شنیدن این خبر جشن گرفتهاند.
هنوز مشخص نیست که ترامپ چه کسی را برای جانشینی بولتون انتخاب میکند اما ماجرای او بار دیگر نشان داد که دونالد ترامپ نه یک تندرو است و نه یک سازشگر، بلکه بیشتر کسی است که مسائل را با توجه به تاثیر احتمالی آنها بر وجهه عمومی و چشماندازش برای پیروزی مجدد در انتخابات ارزیابی میکند.
بنابراین معیار تصمیمگیری ترامپ برای انتخاب مشاور امنیت ملی تازه خود در وهله اول پایبندی بردهوار او به هرچیزی است که غریزه ریاست جمهوری طلب کند و در درجه دوم- اگر امکان داشته باشد- نقشآفرینی افتخارآمیز او در صحنه سیاسی آمریکا مانند بازیگری جرج اسکات در فیلم "پاتن" است.
هرکسی نمیتواند چنین نقشآفرینی افتخارآمیزی داشته باشد اما مطمئنا همیشه افرادی وجود دارند که حاضر باشند به خاطر داشتن عنوان "مشاور امنیت ملی" در سوابق خود، هر چیزی را تحمل کنند.