شب بیستم شهریور، همسر مرد روحانی که به اتفاق دیگر اعضای خانواده اش از مشهد به منطقه درود نیشابور رفته بود، با شوهرش تماس گرفت، اما کسی پاسخ گوی تلفن نبود! تماسهای مکرر این زن جوان که همچنان بی پاسخ میماند، موجی از نگرانی را به وجود آورد.
هر لحظه بر شدت اضطراب اعضای خانواده افزوده میشد که فکری به ذهن زن جوان رسید. او با شماره تلفن یکی از بستگانش که در نزدیک منزل آنها سکونت داشت، تماس گرفت و از او خواست تا خبری از همسرش بگیرد.
آن مرد هم شبانه به منزل «احمد» (روحانی ۵۸ ساله) رفت، ولی با صحنه وحشتناکی روبه رو شد. او که با مشاهده پیکر خون آلود «احمد» با چشمانی وحشت زده در جایش میخکوب شده بود، با دستانی لرزان به سوی پیکر غرق در خون مرد ۵۸ ساله رفت، ولی او جانی در بدن نداشت. این گونه بود که تماس تلفنی این فرد با پلیس، نیروهای کلانتری طبرسی شمالی را به محل وقوع حادثه کشاند. ماموران انتظامی با دیدن فرشها و پرده خون آلود، بی درنگ با قاضی ویژه قتل عمد مشهد تماس گرفتند و از وقوع جنایتی وحشتناک خبر دادند.
دقایقی بعد قاضی به همراه گروهی از کارآگاهان عازم طبرسی ۵۹ شد و بلافاصله تحقیقات میدانی را آغاز کرد.
تکههای لیوان بزرگ شکسته در کنار جسد حکایت از آن داشت که عامل یا عاملان جنایت با لیوان به سر و صورت مرد ۵۸ ساله کوبیده اند این در حالی بود که بریده شدن بخشی از گوش مقتول و همچنین آثار خفگی در زیر گلوی وی، ماجرای این پرونده جنایی را در حالی پیچیدهتر کرد که لوازم منزل به هم ریخته نبود و تنها پرده بزرگ خون آلود به دور پیکر بی جان مرد مذکور حلقه شده بود. تحقیقات مقدماتی قاضی ویژه قتل عمد نشان میداد که «احمد» (مقتول) همسر اول خود را طلاق داده و با زن دیگری ازدواج کرده است.
در حالی که جای خالی تلویزیون در این منزل مسکونی خودنمایی میکرد قاضی احمدی نژاد احتمال جنایت خانوادگی به خاطر سرقت را داد چرا که تجربه وی بیانگر آن بود که لوازم دیگر منزل به هم نریخته است بنابراین فرد یا افرادی آشنا به محل وارد منزل مسکونی شده اند.
بررسیهای تخصصی کارآگاهان درباره وضعیت اخلاقی و اجتماعی فرزندان همسر اول «احمد» آغاز شد چرا که تحقیقات میدانی از مطلعان، از آشفتگی وضعیت اجتماعی و اعتیاد برخی از اعضای خانواده وی حکایت داشت. به همین دلیل کارآگاهان شبانه در کنار مقام قضایی عازم شهرک شهید باهنر (قلعه ساختمان) شدند و یکی از فرزندان همسر اول مقتول را درحالی مورد بازجویی قرار دادند که از شدت توهم ناشی از اعتیاد، حرفهای بیربطی را بر زبان جاری میکرد.
آثار کبودی روی صورت و لکه خون روی لباسهای این مظنون، از درگیری وی با فرد دیگری حکایت داشت، اما او که از شدت خماری نمیتوانست چشم هایش را باز نگه دارد در پاسخ به سوال قاضی که چند ساعت قبل کجا بودی؟ فقط تکرار میکرد نمیدانم! چیزی حالی ام نیست!
در حالی که هنوز آثار توهم ناشی از مصرف مواد مخدر این جوان معتاد را به هذیان گویی واداشته بود قاضی طی دستوری محرمانه به کارآگاهان، از آنان خواست اطلاعاتی درباره وضعیت خانوادگی همسر دوم مرد ۵۸ ساله نیز کسب کنند. ساعتی بعد اطلاعات شگفت انگیزی مقابل مقام قضایی قرار گرفت و مظنونان این حادثه وحشتناک را افزایش داد.
بررسیهای شبانه نشان داد جوان ۴۳ سالهای به نام «غلامرضا – ح» که برادرزن دوم مقتول است ۱۵ سال از عمرش را به خاطر مواد مخدر پشت میلههای زندان گذرانده و باز هم به دلیل سقوط در منجلاب اعتیاد، وضعیت اجتماعی اسفباری دارد. نزدیکی محل سکونت این مظنون به محل زندگی «احمد»، ظن قاضی ویژه قتل عمد را بیشتر کرد و بلافاصله دستور داد تا غلامرضا به کلانتری احضار شود.
اگرچه برادرزنهای دیگر مقتول از موقعیت اجتماعی و اخلاقی خوبی برخوردار بودند، اما لباسهای تمیز غلامرضا ظن قاضی ویژه قتل عمد را برانگیخت و به این ترتیب این مرد ۴۳ ساله در ساعت ۳ بامداد پنج شنبه گذشته و در حالی که چند ساعت از وقوع جنایت سپری میشد مورد بازجوییهای تخصصی قرار گرفت.
او که در پاسخ به سوال قاضی درباره تعویض شبانه تن پوش هایش دچار تناقض گویی شده بود در خصوص آثار خراشیدگی روی پیکرش نیز به داستان سرایی پرداخت و خود را بی خبر از ماجرای قتل نشان داد، ولی وقتی مدارک انکارناپذیری از حضور وی در محل وقوع جنایت به دست آمد، مدعی شد که غروب روز حادثه نزد شوهر خواهرش رفته است، اما بعد از ۴۵ دقیقه از منزل آنها بیرون آمده و دیگر اطلاعی از او ندارد!
قاضی که دیگر یقین داشت غلامرضا متهم اصلی پرونده است بلافاصله دستور آزادی دیگر مظنونان را صادر کرد و با طرح چند سوال تخصصی این متهم را به تناقض گویی انداخت.
غلامرضا که دیگر همه راههای فرار از مجازات را بسته میدید به ناچار لب به اعتراف گشود و گفت: دیگر از نصیحتهای بیش از اندازه و سرزنشها و تحقیرهای شوهر خواهرم خسته شده بودم او اگرچه از نظر مالی به من کمک میکرد حتی روز قبل از آن نیز پنج هزار تومان به من داده بود، ولی همواره مرا به خاطر اعتیاد و شرایط زندگی ام تخریب میکرد تا این که شب حادثه به منزلش رفتم و با لیوان بزرگ معجون خوری حدود ۴۰ تا ۵۰ ضربه به سروصورتش زدم او مقاومت کرد و پرده پنجره را کشید تا از دیگران کمک بخواهد!
در این هنگام قیچی بزرگی را از روی اپن آشپزخانه برداشتم و چند ضربه دیگر به سروصورتش زدم که گوشش نیز بریده شد! ولی او هنوز مقاومت میکرد به ناچار طنابی را دور گردنش انداختم و حدود ۲۰ دقیقه کشیدم! وقتی فهمیدم که دیگر جانی در بدن ندارد، تلویزیون ال سی دی ۴۶ اینچ او را داخل پوشش پشتی گذاشتم و به همراه گوشی تلفنش سرقت کردم.
در بازرسی صبحگاهی از منزل متهم به قتل که در طبرسی شمالی ۵۷ بود، تلویزیون سرقتی از لابهلای رختخوابها و گوشی تلفن از داخل کیسه سیمان کشف شد.