اواخر سال ۸۸ خانمی به پلیس مراجعه کرد و از گم شدن خواهرش خبر داد. این زن جوان مدعی بود خواهرش شبانه با وی تماس گرفته و گفته بود با سه نفر از دوستانش در خانهای میهمان هستند.
مأموران پلیس آگاهی آخرین تماسهای این زن گمشده که مهتاب نام داشت را بررسی کردند و مشخص شد وی با مردی بهنام کریم در تماس بوده است. خیلی سریع کریم بازداشت شد و به بازداشتگاه آگاهی تهران بزرگ انتقال یافت، وی بعد از چند روز لب به اعتراف گشود و گفت: من از سرنوشت مهتاب خبر ندارم، اما آن شب به خانه من آمد و میهمانی کوچکی با حضور دوستم مجتبی برگزار کردیم. مهتاب با خوردن کمی سرکه در آشپزخانه از حال رفت. وقتی دقت کردیم متوجه شدیم نفس نمیکشد.
مجتبی به من پیشنهاد داد که جسد را به طبقه بالا در راهرو ببرم و خودش از خانه بیرون رفت تا با نیسان وانتش بازگردد. وقتی مجتبی بازگشت جسد را از راهپله طبقه دوم به پشت وانت نیسان انتقال دادیم و بعد از آن دیگر نمیدانم که مجتبی با جسد چه کار کرده است.
در ادامه تحقیقات مجتبی نیز بازداشت شد. وی منکر اظهارات کریم شد. با وجود این مجتبی و کریم هر دو مدتها تحت بازجوییهای فنی و پلیسی قرار گرفتند تا اینکه بالاخره کریم به ماجرای عجیبی اعتراف کرد. وی مدعی شد برای اینکه ردی از خود در این ماجرا نگذارد جسد مهتاب را به بیرون از شهر انتقال داده و در آنجا جسد را آتش زده و باقیماندهاش را نیز در همان محل خاک کرده است.
با توجه به اعترافات متهم، پلیس آگاهی با همراهی کریم به آدرس اعلامی وی رفتند، اما هیچ آثاری از جسد یافت نشد و بالاخره متهم اعترافاتش را پس گرفت و گفت: خسته شده بودم و میخواستم از این شرایط خلاص شوم.
متهم در آخرین دفاعیات خود گفت: من قاتل نیستم. مهتاب خودش به خانه ما آمد و در آنجا نیز فوت کرد. مجتبی جسد را بهجایی برد که هیچگاه به من آدرسش را اعلام نکرد. من دروغگو نیستم و همه حرفهایی که زدهام عین حقیقت بوده است.
صبح دیروز جلسه محاکمه متهم در شعبه دوم دادگاه کیفری یک استان تهران به ریاست قاضی زالی و مستشاری قاضی دلداری تشکیل شد و اولیای دم برای متهم درخواست قصاص کردند چرا که در صورتیکه متهم با اورژانس تماس میگرفت هیچگاه چنین اتفاقاتی نمیافتاد.
متهم نیز در دفاع از خودش اتهام قتل را رد کرد وگفت من بیگناه هستم وهیچ نقشی در مرگ این زن نداشتم. پس از دفاعیات وکیل متهم، قضات برای صدور حکم وارد شور شدند.