«آیا عبدالعلی علی عسگری از سازمان صداوسیما میرود؟» این شایعهای است که هرازچندگاهی سر زبانها میافتد. دو سال پیش بود که زمزمهی تغییر رئیس تلویزیون شنیده شد و حتی برخی کانالهای تلگرامی و روزنامهها نوشتند که عبدالرضا رحمانی فضلی، وزیر کشور، بهزودی رئیس این سازمان میشود. خبری که در هیاهوی حملهی تروریستی به رژهی نیروهای مسلح در اهواز گموگور و کمی بعد فراموش شد.
اما حالا، درست در روزهایی که دو طیف از اصولگرایان سر ادارهی صداوسیما در حال جروبحثاند و نامههای کوتاه و بلند خطاب به همدیگر مینویسند و افشاگری میکنند باز هم خبر تغییر رئیس این سازمان شنیده میشود. شایعهای که بهنوعی نشان میدهد شاید این دعواها ربطی به تغییرات در این سازمان مهم و مؤثر و عریضوطویل داشته باشد.
اردیبهشت سال ۹۵ بود که رهبر انقلاب در حکمی عبدالعلی علیعسگری را به ریاست سازمان صداوسیما منصوب کردند. این تغییر در پی استعفای محمد سرافراز رخ داده بود. آن روزها مخالفتهای درونسازمانی به عنوان دلیل استعفای سرافراز مطرح میشد و جنجالهای یک کانال تلگرامی دربارهی شهرزاد میرقلیخان به حواشی دامن زده بود. حالا که سه سال از این تغییرات میگذرد و کتاب خاطرات سرافراز منتشر شده، دلایل تازهای برای استعفا مطرح شده است. علیعسگری از مدیران کهنهکار تلویزیون بود که البته بیشتر سمتهای آموزشی (مثل ریاست دانشگاه صداوسیما) و فنی (مثل معاونت توسعه و فناوری رسانه) در کارنامهاش به چشم میخورد. بهنظر میرسید که مدیری غیرسیاسی است و بهدلیل آشناییاش با فضای تلویزیون میتواند التهابهایی را که در دورهی سرافراز پیش آمده بود حل کند؛ بنابراین گروههای مختلف سیاسی از انتصاب او خوشحال شدند. حالا که حدود سه سال از شروع کارش گذشته کارنامهی او قابل بررسی است و معلوم است که هم نقاط اوج دارد هم نقاط فرود، اما بهنظر میرسد که علیعسگری عازم سمت تازهای است و قاعدهی حضور دهسالهی مدیران در رأس سازمان دچار تغییر شده است. شاید دلیل این گمانهزنیها در حکمی است که رهبر انقلاب برای علیعسگری صادر کردند، رهبری در این حکم مثل سابق مدت ریاست رئیس سازمان را مشخص نکردند؛ بنابراین برخی به این فکر کردند که دورهی کاری علیعسگری موقت و کوتاهمدت خواهد بود.
اولین گزینهای که برای جایگزینی علیعسگری مطرح شد، سیدمحمد حسینی بود؛ وزیر فرهنگ و ارشاد دولت دوم محمود احمدینژاد. حسینی بیشتر بهدلیل مخالفتاش با خانهی سینما شناخته میشود؛ او وزیری بود که دستور تعطیلی خانهی سینما را صادر کرد و تا پایان حضور او در رأس وزارت، با وجود اصرار احمدینژاد به حل مشکل، مانع از بازگشایی آن شد. بعضی هم او را با تعطیلی چند نشر و سختگیری در انتشار کتاب و اجرای نمایشها بهیاد میآورند. اما این سابقهی آشنای ماست وگرنه باید او را دقیقتر بهجا آورد. سیدمحمد حسینی از اولین دانشجویان دانشگاه امام صادق (ع) است که در سال ۱۳۶۸ در رشتهی معارف اسلامی و علوم سیاسی مدرک فوقلیسانساش را دریافت کرد. در سالهای بعد بود که به دانشگاه تهران رفت و دکترای خود را در رشته فقه و مبانی حقوق اسلامی گرفت. حسینی به مدت ۴ سال رایزن فرهنگی ایران در کنیا بود و در مجلس پنجم نمایندهی مردم رفسنجان شد. او در مجلس پنجم از استیضاحکنندگان عطاالله مهاجرانی وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی دولت خاتمی بود. اما اینها به معنی نداشتن رابطه با تلویزیون نیست؛ حسینی رئیس حوزهی ریاست سازمان صداوسیما در دوره ریاست علی لاریجانی بوده است. این روزها او بیشتر در محافل فرهنگی فعال است و یکی از مخالفان سیاستهای دولت حسن روحانی است و توئیتهای آتشینی را هم در نقد دولت مینویسد. حسینی البته همین چند وقت پیش انتصاباش را به ریاست رادیووتلویزیون تکذیب کرد. اما او همیشه یکی از گزینههایی است که در هر دورهی تغییر، ناماش شنیده میشود. نکته اینجاست که بعدِ انتصاب علی لاریجانی به ریاست تلویزیون در دههی هفتاد، سه رئیس بعدی همه از مدیران او بودهاند؛ افرادی که سابقهی کار در ساختار تلویزیون را داشتهاند و با وجود تضادهای فکری با یکدیگر، همکار هم بودهاند. حضور سیدمحمد حسینی میان نامزدها از این نظر مهم است، اینکه او به طیف مدیران قدیمی تلویزیون نزدیک بوده و هست و انتصاب او به این سمت در راستای همان الگویی است که از قبل دنبال میشده.
اما گزینهی مهم و مطرح کسی نبوده و نیست جز علی فروغی؛ یکی دیگر از فارغالتحصیلان دانشگاه امام صادق (ع) که در رشتهی حقوق عمومی درس خوانده و این روزها ظاهراً در حال طی کردن دورهی دکترا در دانشگاه آزاد است. سایت تابناک دربارهی او نوشته که «[فروغی]پسر باجناق [غلامعلی]حدادعادل» است. اما این موضوع فقط حاشیه است! فروغی متولد سال ۱۳۶۷ است و این یعنی، از جوانترین مدیران حال حاضر در صداوسیما و ای بسا تمام ساختارهای کشور است! فروغی کارش را با مجریگری در رادیو شروع کرده و بعدها به مستندسازی مشغول شده است. مدیر جوان تلویزیون، فرماندهی پایگاه بسیج، قائم مقامی بنیاد اندیشههای امام در نهاد رهبری دانشگاهها و عضویت در شورای معارف صدا و شورای عالی کتاب بسیج را در کارنامهاش دارد. قبل انتصاب به مدیریت شبکهی سوم سیما، او رئیس مرکز بسیج صدا و سیما شده و بعد، مدیریت مرکز تخصصی معاونت فرهنگی اجتماعی سازمان بسیج مستضعفین را برعهده گرفته است. دورهی ریاست او به دلیل حذف یکی از چهرههای قدیمی تلویزیون با حواشی همراه شد؛ او جایگزین علی اصغر پورمحمدی شد که در اواخر دورهی عزتالله ضرغامی از تلویزیون بیرون رفته بود و با ورود سرافراز دوباره مشغول به کار شده بود. اما مردم فروغی را بیشتر به دلیل تعطیلی برنامهی نود میشناسند؛ مخالفاناش میگویند که او اهل تعامل نیست و نظمی پادگانی و دستوری را در ساختار شبکهی سه تحمیل کرده است. میگویند که او راه را برای ورود یک گروه خاص از اصولگرایان فراهم کرده است و این گروه احتمالا به مسئولین گروهها و معاونیناش اشاره دارند که از حوزهی هنری، خبرگزاری فارس و سایت رجانیوز به تلویزیون رفتهاند. رویکرد این مدیران جوانِ اصولگرا توجه به مسائل روز است، اگرچه واکنش آنها ادامهی همان مسیری است که همان خبرگزاریها و سایتها دنبال میکنند و ضد روشنفکری هستند. این وسط فروغی بیشتر به دلیل راهاندازی دو برنامه مشهور شده، اول «برنده باش» محمدرضا گلزار که شایعات زیادی دربارهی دستمزد و درآمدزایی آن شنیده میشد و بعد از اعتراض آیتالله مکارم شیرازی تعطیل شد و دوم، برنامهی «عصر جدید» که یک برنامهی استعدادیابی بود. ظاهراً همین برنامه هم به انشقاق بین گروههای اصولگرا دامن زده؛ موافقان این برنامه از توجه به شهرستانها و ساخت برنامهی سرگرمکننده دفاع کردهاند و رویکرد شبههالیوودی آن را جذاب دانستهاند و مخالفاناش روی وجه بیمحتوایی و تهیبودناش از معنا تأکید داشتهاند. این وسط اگر سریال «گاندو» را هم اضافه کنیم تصویر دقیقتری از دورهی یک سالهی ریاست فروغی جلوی چشم ما ظاهر میشود، سریالی که هم دولت را وادار به اعتراض کرد، هم ظاهرا برخی فرماندهان عالی از بخشهایی از آن انتقاد کردهاند. اما در عوض بخشی از جامعهی اصولگرایی آن را نمونهی یک کار دقیق و مورد انتظار از تلویزیون دانستهاند. فروغی البته جز اینها چند کار ویژه کرده؛ ظاهرا با ورود او بوروکراسی شبکهی سه کاهش پیدا کرده است و دایرهی بستهی تهیهکنندگان و فیلمسازان گسترده شده است. اما جدا از این ویژگیها، شاید نکتهی مهم جوانی اوست، علی فروغی ۳۱ سال دارد و در موج جوانگرایی که در کشور به راه افتاده میتواند یک گزینهی مهم و مطرح باشد.
اما آخرین گزینه یک چهرهی مهم فرهنگی است؛ احسان محمد حسنی که رئیس سازمان هنری رسانهای اوج است. او هم یکی از جوانان طیف اصولگراست که از بهار سال ۱۳۹۰ کارش را در همین سازمان شروع کرد. شهرتاش از بیلبوردهای شهری تهران در دوره شهرداری محمدباقر قالیباف بود که در سازمان اوج طراحی میشد. اما این سازمان بعدها مراکزی را برای گسترش کارش راهاندازی کرد؛ از مرکز هنرهای نمایش انقلاب اسلامی تا مرکز آوای انقلاب اسلامی و خانه مستند و... عمدهی شهرت حسنی همکاری با ابراهیم حاتمیکیا در تولید فیلمهایش است. این سازمان از سال ۹۴ تا امروز تمام فیلمهای حاتمیکیا را تولید کرده است. ساخت سریال «پایتخت ۵» هم یکی از دستاوردهای این سازمان است، اگرچه کار عمدهی این سازمان تولید مستند است و ظاهرا شبکهی افق صداوسیما با این سازمان روابط نزدیکی دارد. احسان حسنی در سال ۹۶ با حکم فرماندهی سازمان بسیج مستضعفین رئیس موسسهی روایت فتح هم شد، اما یک سال بعد استعفا کرد. او در این یک سال تغییرات عمدهای را در این موسسه و توابع آن به وجود آورده بود که انتقادهای طیفی از اصولگرایان را هم برانگیخت. کارهای هنری و رسانهای حسنی نوعی نوگرایی در جریان اصولگرایی بود. این روزها او دوباره در سازمان اوج مشغول فعالیت است و در دعوای اخیر میان اصولگرایان سر پخش سریال «عروس تاریکی» و مدیریت تلویزیون، حضور داشته است؛ اگرچه همین یکی دو روز پیش بود که از همهی گروهها خواست دست از منازعه بکشند. حسنی، مدیر جوانی است که طی هفتونیم سال گذشته دورهی پرماجرا و پرحاشیهای را پشت سر گذاشته است.
همهی این گمانهزنیها بعدِ دعوای طیف فرهنگی جناح اصولگرایان پررنگ شده است؛ دعوایی که بیش از همه شیوهی مدیریت این سازمان از دورهی ریاست علی لاریجانی تا امروز را هدف گرفته است. هنوز مشخص نیست که آیا شایعهی پایان دورهی علی عسگری جدی است یا نه، ولی جایگزین او در هر زمانی قطعاً یک مدیر جوان از طیف اصولگرا خواهد بود.