گزارش مفقودشدن این زن در سال ۹۷ و زمانی به مأموران داده شد که شوهرش با پلیس تماس گرفت و گفت: همسرش گم شده است. او به مأموران گفت: همسرم به نام کتایون صبح از خانه بیرون رفت و قرار بود ظهر برگردد که دیگر نیامد و هر چه به تلفنش زنگ میزنم، جواب نمیدهد و نمیدانم کجاست. مأموران با توجه به این گزارش تحقیقات درباره کتایون را آغاز کردند. بررسیها نشان داد این زن آخرین بار سوار بر یک خودروی تاکسی اینترنتی شده است. با همکاری مرکز تاکسی اینترنتی رانندهای که او را به مقصد رسانده بود، شناسایی شد. این مرد گفت: من زن جوان را سوار کردم و بهسمت ایستگاه جوانمرد بردم آنجا پیاده شد و دیگر نمیدانم چه اتفاقی برای او افتاد.
این مرد گفت: من در ماشین شنیدم که آن زن تلفنی با کسی صحبت میکرد و درباره اینکه سندی را باید به نامش بزنند، حرف میزد. وقتی در اینباره از شوهر کتایون سؤال شد، او تأیید کرد و گفت: همسرم ملکی را از فردی خریداری کرده و قرار بود سند به نام همسرم زده شود، اما آنها اختلاف حساب داشتند و میخواستند آن روز همدیگر را ببینند و اختلاف حساب را حل کنند. با تحقیقاتی که مأموران انجام دادند، محمود -مرد متهم- شناسایی شد. او هر چند در ابتدا مقاومت کرد، اما در تحقیقات بعدی لب به اعتراف گشود و توضیح داد چطور زن جوان را به قتل رسانده و جسدش را آتش زده است. این مرد گفت: من مدتی در یک مرکز مهم کار میکردم و کارمند بودم، اما به دلایلی اخراج شدم و بعد از آن دیگر برای خودم کار میکردم. در این مدت با فردی معامله کرده بودم، چون ۳۰۰ میلیون تومان سفته دست آن فرد داشتم، ملکی را به او دادم تا سفتههایم را بگیرم. او هم ملکی را که من به او فروخته بودم به کتایون واگذار کرده و سفتهها را هم به او داده بود.
روز حادثه من به او گفتم بیاید تا سند به نامش بزنم و سفتهها را بگیرم. متهم گفت: کتایون وقتی آمد سر موضوعی با من جر و بحث کرد. او عصبانی شد و توهینهای زیادی به افرادی که برای من مهم بودند، کرد. او گذشته من را زیر سؤال برد و حرفهای ناجوری زد. من خیلی از دستش عصبانی شدم، چون هر چند از آن مرکز مهم اخراج شده بودم، اما خیلی مسائل برایم مهم بود و اعتقادات قوی داشتم بههمیندلیل از دستش عصبانی شدم دستم را جلوی دهانش گذاشتم و به او گفتم حق ندارد توهین کند. همینطور که دستم روی دهانش بود، یکدفعه دیدم بیحال شد و روی صندلی پهن شد. سعی کردم او را نجات دهم. تازه به خودم آمدم و دیدم چه اتفاقی افتاده است، اما فایدهای نداشت. بعد چارهای ندیدم بهجز اینکه جسد را از بین ببرم. مدارکی که داخل کیف زن جوان بود و متعلق به من بود، برداشتم و جسد را بهسمت بیابانهای خارج از شهر تهران بردم.
متهم ادامه داد: از داخل ماشین مقداری بنزین کشیدم و جسد را با بنزین آتش زدم و آنقدر منتظر شدم تا بهطور کامل جسد سوخت و غیرقابل شناسایی شد. مأموران با توجه به گفتههای این مرد به آدرسی رفتند که او از محل سوزاندن جسد داده بود و بقایای جسد را پیدا کرده به پزشکی قانونی منتقل کردند. با انجام آزمایشات لازم مشخص شد جسد متعلق به کتایون است و اولیایدم نیز از نشانههای برجایمانده آن را تأیید کردند.
در ادامه متهم برای بازسازی صحنه به محل قتل برده شد و یک بار دیگر برای مأموران توضیح داد چطور مرتکب قتل شده و زن جوان را کشته است. با تکمیل تحقیقات بازپرس برای ثبت آخرین دفاعیات متهم در مرحله دادسرا او را یک بار دیگر احضار کرد.
متهم اتهام قتل را قبول کرد و گفت: من از کاری که کردم خیلی پشیمان هستم. با اینکه مقتول توهین کرد و حرفهایی زد که من او را لایق مرگ دانستم و اقدام به قتل کردم، اما حالا از اتفاقی که افتاده است، پشیمان هستم و درخواست بخشش از اولیایدم دارم. این در حالی است که اولیایدم کتایون برای متهم درخواست قصاص کردند و گفتند حاضر به بخشش نیستند.
بعد از پایان تحقیقات قرار مجرمیت و کیفرخواست برای متهم صادر و پرونده با اتهام قتل و جنایت بر میت برای محاکمه به شعبه ۱۰ دادگاه کیفری استان تهران فرستاده شد. متهم بهزودی پای میز محاکمه میرود.