در این یادداشت آمده است: «آشنایی من با شهریار، نمیدانم دقیقاً از چه سالی و چه سنی شروع شد. اما این را میدانم که غزلهای او و چند شاعر غزل نویس معاصر دیگر مثل منزوی همیشه ورد زبانم بوده و بیتهایی درخشان از آنها زمزمه زبانم.
از همان روزهای شروع به کار همیشه این علاقه در من بود که بالاخره به فراخور حال و بال روزها و روزگارم، شعرهایی از شهریار را که با آن قرابت و نزدیکی داشتم بخوانم و منتشر کنم که این اتفاق بالاخره افتاد و دیدم شهریار کسی است که میخواهم در کنار شاعران دیگر، غزلهایش را در آلبومی که به هزار امید به انتشار سپرده بودم تا به عنوان اولین آلبوم رسمیام منتشر شود، داشته باشم.
همه چیز خیلی سریع اتفاق افتاد و پروسه آمادهسازی آلبوم هم آنطور که باب میل من بود طولانی مدت نبود تا بتوانم با وسواس رو آن کار کنم.
با این همه آلبوم آماده شد و با دو شعر از شهریار یعنی «ستمگر» و «من خود آن سیزدهم» رفت تا مجوز بگیرد اما این مجوز هرگز صادر نشد تا سال ۹۱ که نه به عنوان اولین آلبوم رسمی، بلکه به عنوان ششمین آلبوم منتشر شد و شعر شهریار هم نام آلبوم بود.
عاطفه، اندوه و از طرفی صمیمیت و ساختار قوی و منسجمی که او در غزلهایش دارد، برای من همان چیزی است که از شعر میشناسم و دوست دارم.
هنوز هم شهریار یکی از شاعران مورد علاقه من است و سطرهایی از شعرهای او گاه گداری که به ذهنم می آید زمزمهام میشود.
شوریدگی شهریار و عشقی که در رگ و پوست زندگی او بود و تا آخر عمر دست از سر و دلش برنداشت و از او شاعری واقعی میسازد که هر کلمهای که مینویسد انگار از عمق جان و وجود رنجورش برمیخیزد.
شعر شهریار مانند شعر هیچ شاعر دیگری نیست و او جایی ایستاده است که فقط و فقط مخصوص خود اوست. جهان ادبیات ایران، کهکشانهای عظیم، باشکوه و بی نظیر فراوانی دارد که هر کدامشان جایی ایستادهاند، مقتدر و دل فریب با خصوصیات و شاخصههای خاص خود.
شهریار هم یکی از آنهاست که شعر شاخص کم ندارد.»