شاکی به مأموران گفت: ساعتی قبل در نزدیکی خانهام در یکی از خیابانهای شرقی تهران منتظر تاکسی بودم که خودروی پژوی سفید رنگی به عنوان مسافرکش کنارم توقف کرد. علاوه بر راننده که مرد جوانی بود، دختر جوانی در صندلی جلو و پسر جوانی هم در صندلی عقب به عنوان مسافر نشسته بودند که من هم اعتماد کردم و سوار خودروی آنها شدم.
پس از طی مسافت کوتاهی راننده تغییر مسیر داد که به او اعتراض کردم و همان لحظه مردی که کنارم نشسته بود، چاقویی از جیبش بیرون آورد و به پهلویم گذاشت و تهدید کرد هیچ حرفی نزنم. از ترس دست و پایم به لرزه افتاده بود که راننده خودرو را در خیابان خلوتی نگه داشت و به زور تمامی اموالم، گوشی همراهم و کارت عابر بانکم را از من گرفتند. راننده دوباره به راه افتاد و در نزدیکی صرافی دوباره خودرواش را متوقف کرد و اینبار به زور رمز کارتم را از من گرفتند و با پولهای داخل کارتم مقداری زیادی سکه خریدند. سپس زورگیران مسافرکش نما مرا در یکی از خیابانها از داخل خودرو به پایین پرت کردند و از محل گریختند. شاکی در ادامه گفت: وقتی فرار کردند من فقط شماره پلاک خودرو را به خاطرم سپردم.
با این شکایت پرونده به دستور بازپرس دادسرای امور جنایی تهران برای رسیدگی در اختیار تیمی از کارآگاهان پلیسآگاهی قرار گرفت.
مأموران در نخستین گام شماره پلاک خودروی زورگیران را از مرکز استعلام گرفتند که مشخص شد خودروی متعلق به مرد جوانی به نام فریبرز است.
بدین ترتیب مأموران فریبرز را به عنوان مظنون تحت تعقیب قرار دادند تا اینکه مدتی قبل او را بازداشت کردند. متهم ابتدا در بازجوییها جرم خود را انکار کرد، اما وقتی با دلایل و مدارک روبهرو شد به جرم خود با همدستی دو نفر از همکارانش به نامهای رهام و پونه اعتراف کرد. مأموران چند روز قبل دو متهم فراری را بازداشت کردند. متهمان پس از اعتراف مقابل بازپرس جنایی برای ادامه تحقیقات در اختیار کارآگاهان پلیسآگاهی قرار گرفتند.
گفتگو با متهم زن
خودت را معرفی کن؟
پونه هستم ۲۸ساله.
سابقه داری؟
نه، من تا الان به کلانتری هم نرفته بودم.
همدستانت سابقه دارند؟
نه
با همدستانت چطور آشنا شدی؟
ما سه نفر همکاریم. البته رهام، نامزد من است و قرار بود با هم ازدواج کنیم.
بیشتر توضیح بده؟
چند ماهی پیش در شرکت خصوصی بزرگی به عنوان منشی استخدام شدم. رهام و فریبرز هر دو همکار من بودند که رهام از من خواستگاری کرد و من هم بعد از مشورت با خانوادهام به او جواب مثبت دادم.
چه شد که با نامزدت و همکارت تصمیم به زورگیری گرفتید؟
ما سه نفر حالت عادی نداشتیم. شب قبلش هر سهنفر قرص اکس خوردیم و روز حادثه هم توهم داشتیم که تصمیم به زورگیری گرفتیم.
چرا قرص اکس خوردی؟
آن شب تولد فریبرز بود که سه نفری در شرکت ماندیم و جشن گرفتیم. رهام قرص اکس خریده بود و برای اینکه شاد باشیم مصرف کردیم و بعد هم هر سهنفر تا صبح فیلمهای هالیوودی دیدیم که یکی از فیلمها آرتیست فیلم باند تبهکاری را تشکیل دادهبود و از بانکها و طلافروشیها سرقت میکردند که ما هم تحت تأثیر فیلم قرار گرفتیم و نقشه زورگیری را طراحی و اجرا کردیم.
درباره حادثه توضیح بده؟
ما خیلی توهم داشتیم و قرار بود مانند آرتیست فیلم به بانک یا طلافروشی دستبرد بزنیم، اما اسلحه و وسایل مورد نیاز را نداشتیم که رهام پیشنهاد داد شهروندی رابه عنوان مسافر سوار و اموالش را سرقت کنیم و با پول آن اسلحه بخریم و بعد دست به سرقتهای شبیه فیلمهای هالیوودی بزنیم. به همین خاطر با خودروی فریبرز به داخل خیابان آمدیم و شاکی را به عنوان مسافر سوار و به زور اموالش را سرقت کردیم.
سرقت از بانک چه شد؟
ما زمانی که توهم داشتیم نقشه سرقت از بانک را طراحی کردیم، اما ساعتی بعد از زورگیری آثار توهم از بین رفت و متوجه شدیم که جرم بزرگی را مرتکب شده ایم که به خانههایمان برگشتیم.
اموال سرقتی و طلاهای خریداری شده چه شد؟
من خبر ندارم، طلاها و اموال سرقتی در اختیار رهام و فریبرز بود.
منبع: روزنامه جوان