«بنجل در لغتنامه دهخدا «اشیاء بیفایده و خراب» معنی شده و در فرهنگ معین هم مقابل این کلمه نوشتهاند: «کالایی که به فروش نرفته و روی دست صاحبش مانده باشد.» حالا شما به جونیور براندائو، مهاجم برزیلی جدید پرسپولیس نگاه کنید و ببینید اطلاق چنین کلمهای به او مصداق توهین است یا بر عکس، مهربانانهترین قضاوت ممکن به شمار میآید؟ پرسپولیس ابتدای فصل بهشدت در پی جذب مهاجم خارجی بود و در این میان جونیور پس از بررسی گزینههای فراوان به جمع سرخپوشان ملحق شد.
در نشست خبری قبل از داربی تهران که قاعدتا یکی از مهمترین مسابقات فصل است، گابریل کالدرون جملهای در مورد جونیور به زبان آورد که بهطور کامل آب پاکی را روی دست هواداران و منتقدان ریخت. سرمربی آرژانتینی سرخپوشان گفته بود جونیور اولویت نهمش برای خرید مهاجم بوده و چون باشگاه نتوانسته گزینههای قبلی را جذب کند، این برزیلی به جمع سرخپوشان پیوسته است. همین مساله به وضوح نشان میدهد نباید انتظار خاصی از جونیور داشته باشیم. الحق و الانصاف خود این بازیکن هم خیلی زود نشان داد چیز خاصی در چنته ندارد و کالدرون بیراه نگفته است. او در داربی محو بود و پس از آن مقابل سپاهان نیز عملکردی بهشدت ناامیدکننده ارائه داد. جونیور از انجام سادهترین امور فنی هم عاجز است و همین مساله صدای سایر بازیکنان تیم را درآورده. همه اینها در حالی است که یک سوال مهم گوشه ذهنمان سنگینی میکند. این که آیا «گزینه نهم» یک مربی برای خط حمله تیمش، لزوما بهتر از فوتبالیستهای ایرانی است؟ شما گاهی یک یا دو گزینه تاپ دارید که ممکن است نظیر آنها در کشور وجود نداشته باشد یا در دسترس نباشد. در این حالت جذب این بازیکنان اگر با قیمت مناسب صورت بگیرد، توجیه دارد. در غیر این صورت، مگر خرید بازیکن خارجی «اجباری» است که به اولویت نهم تن بدهیم؟ لابد اگر جونیور هم نمیشد، باشگاه سراغ اولویتهای دهم، سیزدهم یا بیستم کالدرون میرفت! آیا ما واقعا در ممکلت خودمان فوتبالیست بهتر از ایشان یا حداقل همتراز با این بازیکن برزیلی نداریم که باید دلار خرج او کنیم؟
این رنج تکراری
مساله فقط مربوط به امسال، این بازیکن، این کادر مدیریتی و این سرمربی نیست؛ چه این که متاسفانه معضل خرید بازیکن بیکیفیت خارجی، انگار به یک سنت تکراری در پرسپولیس (و همین اندازه در استقلال) تبدیل شده است. شگفتانگیز است که تقریبا در تمام ادوار، بازیکن بنجل خارجی به سرخها تحمیل شده است؛ از پاناماییهایی که به علی پروین انداختند، تا اوکراینیهای برانکو و دیکارموی افشین قطبی که از بقیه معروفتر است. علی دایی هم یک مارکو سپانوویچ داشت که در نوع خودش پدیدهای بود. چیزی که در مورد سپانوویچ و همین جونیور باعث آزار بیشتر است، بهشماره پیراهن آنها مربوط میشود. جونیور در پرسپولیس شماره هفت تاریخی علی پروین را پوشیده؛ شمارهای که سلطان حتی برای استفاده سروش رفیعی از آن هم با اکراه رضایت داد و طبعا الان تن و بدنش به خاطر نمایشهای اسفبار جونیور میلرزد. سپانوویچ هم در ابتدای لیگ سیزدهم شاگرد علی دایی شد و شماره هشت معروف علی کریمی را پوشید. دایی اول فصل کریمی را رد کرده بود و هیچکدام از بازیکنان ایرانی تیم جرات نداشتند شماره پیراهن او را به تن کنند. در نتیجه زحمت این کار افتاد گردن سپانوویچ و این لابد تنها سودی بود که بازیکن بیکفیت اهل مونتهنگرو به علی دایی رساند!
فرق این پول با آن پول چیست؟
حالا دیگر همه ایران فهمیدهاند قرارداد علی بیرانوند با پرسپولیس بسیار گران است؛ طوری که خودش کد میدهد، دستمزد پایه او چهار میلیارد تومان است و طوریکه منتقدانش گرا میدهند، این عدد به هفت یا هشت میلیارد تومان میرسد. نکته اینجاست که بیرانوند با همه ماجراهایش، بهترین گلر ایران است و خیلی جاها کار را برای پرسپولیس درمیآورد اما حتی همین دروازهبان هم برای گرفتن چنین پولی در کانون حواشی پرشمار قرار میگیرد. این در حالی است که رقم قرارداد بازیکن بسیار ضعیفی مثل جونیور هم ۵۰۰ هزار دلار تخمین زده میشود که تقریبا همان هفت میلیارد تومان در میآید. او اما معاف از این حواشی است و تازه آپارتمان و ایاب و ذهاب هم برایش مجانی از آب درمیآید. بیرانوند که هیچ، آیا جونیور حتی به اندازه همان مهدی عبدی میتواند برای پرسپولیس مفید باشد؟ سوال مهمتر این که آیا حقیقتا نشانهای از «عقلانیت» در اقتصاد فوتبال ایران به چشم میخورد؟ واقعا کی قرار است روند حضور بازیکنان بهشدت بیکیفیت خارجی در بزرگترین تیمهای ایران متوقف شود؟»
در ضمن علت خشم ورزشگاه ها همین پول های کلان است که وقتی کسی درآمد ۲ میلیونی دارد و میرود ورزشگاه تشویق تیمش و میبیند بازیکن چند میلیاردی قلیان کشیده و بازی نمی تواند بکند خواه نا خواه عصبانی میشود