این تاجر در توضیح ادعایش گفت: چند روز قبل دو مرد به من مراجعه کردند و گفتند یک تریلی میلگرد دارند که میخواهند آن را زیر قیمت بفروشند. آنها گفتند دو برادر هستند که اختلاف دارند و این میلگردها مال هردوی آنهاست و میخواهند با فروشش هر کدام سهم خود را بردارند و بروند. من هم جرثقیل اجاره و انبار آماده کردم تا میلگردها را بخرم. وقتی میلگردها به انبار من منتقل شد، متوجه شدم آنها دروغ بزرگی به من گفتهاند؛ چراکه آنها گفته بودند میلگردها برای ساختمانسازی است اما وقتی میلگردها را دیدم فهمیدم از این میلگردها برای تونلسازی یا ساخت پل هوایی استفاده میشود و اصلا مصرف ساختمانی ندارد و این میلگردها را در واقع فقط دولت یا شرکتهایی که طرف قرارداد با دولت هستند، استفاده میکنند. وقتی متوجه این موضوع شدم بلافاصله پلیس را خبر کردم. این دو نفر حتی نمیدانستند میلگردی که میفروشند چه هست.
این در حالی بود که چند روز قبل از این ماجرا دو مرد به مأموران شکایت کرده و از سرقت میلگردهای تریلیشان خبر داده بودند. آنها گفته بودند: چند نفر وارد ماشین ما شدند و دست و پا و چشمهایمان را بستند، میلگردها را سرقت کردند و به ما گفتند میتوانید خسارتتان را از بیمه بگیرید و نباید ما را لو بدهید. آنها سلاح سرد و شوکر داشتند.
پلیس فهمید احتمالا این میلگردها همان میلگردهایی است که صاحبان تریلی از سرقت آن خبر داده بودند، چراکه آنها نیز گفته بودند که میلگردها را برای تونل جاده هراز میبردند.
با دستگیری متهمان و انتقال آنها به دادسرا، دو متهم جزئیات بیشتری از این سرقت را فاش کردند و در نهایت پرونده با صدور کیفرخواست برای رسیدگی به شعبه 8 دادگاه کیفری استان تهران ارسال شد. جلسه رسیدگی به این پرونده روز گذشته برگزار شد.
ابتدا شکات در جایگاه قرار گرفتند و توضیحاتی را ارائه دادند. یکی از شاکیان که از رانندگان تریلی بود، گفت: تریلی متعلق به برادرم بود. ما از بندرعباس میلگرد بار زدیم تا بهسمت هراز برویم و در آنجا میلگردها را که برای ساخت تونلهای هراز استفاده میشد، تحویل دهیم. بار را بیمه کردیم و بارنامه هم داشتیم. قبل از ساعت 12 شب به تهران رسیدیم و در کنار اتوبان توقف کردیم چون تریلیها در تهران حق ندارند زودتر از 12 شب حرکت کنند. من پیاده شدم و به آن سوی جاده رفتم که شام بخرم، وقتی برگشتم دو مرد در تریلی ما بودند. آنها با شوکر و چوب به جان ما افتادند، دست و پایمان را بستند و بعد گفتند قصدی برای اذیت ما ندارند. سارقان پیشنهاد دادند بار را بدزدند و بعد گفتند شما هم از ما شکایتی نکنید و کاری علیه ما انجام ندهید ما به شما درصدی بابت میلگردها میدهیم بیمه هم هستید و میتوانید خسارت واردشده را از بیمه دریافت کنید.
مرد شاکی گفت: متهمان دستهای مرا از جلو بسته بودند و با اینکه چشمهایم را هم بسته بودند، توانستم کمی چشمبند را پایین بدهم. فهمیدم آنها بار را در منطقه گلستان خالی کردند و بعد هم ما را در اتوبان رها کردند. بعد از آن ما شکایت کردیم و موضوع را به پلیس گزارش دادیم تا اینکه متهمان دستگیر شدند.
تاجر آهن که سارقان را به پلیس معرفی کرده بود نیز گفت: من هم شکایت دارم چون این دو سارق باعث شدند من برای انبار و جرثقیل هزینه کنم و حالا خسارتم را میخواهم.
وقتی نوبت به متهمان رسید، آنها یک به یک در جایگاه حاضر شدند یکی از متهمان گفت: من کارهای نبودم نقشه اصلی را یکیدیگر از متهمان به نام سلیمان کشید. من با او دوست بودم، او گفت تریلیهایی که بار آهن دارند به دلیل ارزشمندبودن بارشان آن را بیمه میکنند ما میتوانیم بار را بدزدیم و با یکی از رانندهها هماهنگ کنیم که اطلاعاتی از ما به پلیس ندهد، چون راننده خیالش راحت است که خسارت را از بیمه میگیرد، بنابراین پیگیر شکایت نخواهد شد به او هم درصدی میدهیم و همهچیز درست میشود؛ هم ما پولدار میشویم هم به آنها درصد میدهیم و سود میگیرند. متهم گفت: شاکی درباره ما دروغ میگوید او خودش با ما توافق کرد که سکوت کند اما بعد برای گرفتن خسارت آمد و شکایت مطرح کرد.
سپس دیگر متهمان در جایگاه حاضر شدند و توضیحاتی ارائه دادند. در پایان قضات شعبه 8 دادگاه کیفری استان تهران برای صدور رأی دادگاه وارد شور شدند.