دهم مهر بود که ماجرای ابتلای تعدادی از اهالی این روستا به اچآیوی با انتشار ویدیویی رسانهای شد. در ساعتهای اول انتشار این ویدیو، همه از ابتلای 200 تا 300 نفر با سرنگهای آلوده و مشترک خبر میدادند. بهورز روستا به اتهام ابتلای اهالی به این ویروس بازداشت شد و روستا به هم ریخت. در ساعتهای بعدی همان روز وزارت بهداشت در مقام دفاع از خود برآمد و درنهایت اعلام کرد که مبتلایان 200 نفر نبودند و سرنگ آلوده و مشترک عامل ابتلا نبوده است.
پس از آن هم محمدحسین قربانی، نایبرئیس کمیسیون بهداشت و درمان مجلس، تعداد مبتلایان در آن روستا را 26 نفر اعلام کرد و گفت که یک نوزاد هم در میان مبتلایان بوده است. یک هفته بعد اما معاون وزیربهداشت که به این منطقه سفر کرده بود، تعداد رسمی مبتلایان را پس از بررسیها، 70 نفر اعلام کرد. به گفته او پنج درصد از اهالی مبتلا هستند که بر اساس برآوردها تعدادشان به 90 نفر هم میرسد. او همچنین تاکید کرد که بهورز روستا تقصیری در این ماجرا نداشته و کارسرنگ مشترک هم نبوده است.
خبرهایی که در روزهای گذشته منتشرشد نشان میداد که مبتلایان افرادی بودند که نه در یک ماه و دو ماه قبل، بلکه از سالها پیش مبتلا به اچآیوی شدهاند و اغلب هم از اعتیاد تزریقی و روابط نامطلوب مبتلا شدهاند. عنوانکردن همین مسأله کافی بود تا اهالی برافروخته شوند و اینبار نه به خاطر ابتلا به این بیماری، بلکه به تصور خود بدنامشدن روستایشان اعتراضها را ادامه دهند. هشت روز از ماجرا میگذرد و هنوز از اعتراض کاسته نشده است. حمیدرضا شاعری رئیس انجمن ایدز سالها در زمینه آزمایش و مشاوره اچآیوی فعالیت کرده است. او نسبت به روند بیماریابی در روستا انتقاد دارد و میگوید که راه انتقال این بیماری به هیچ وجه اهمیتی ندارد، بیماری یک مسأله اجتماعی و اخلاقی است و نمیتوان بهسادگی از آن گذشت. او میگوید که وزارت بهداشت باید مردم را به آرامش برساند و این کار از طریق اطلاعرسانی درست باید انجام شود.
شما سالها در زمینه آزمایش و مشاوره ایدز، فعالیت کردهاید و در جریان راههای انتقال و ضرورت اطلاعرسانی به افراد مبتلا یا در معرض ابتلا، قرار دارید، به نظر شما چه اتفاقی در روستای لردگان درحال رخ دادن است و هر روز هم بُعد دیگری به آن اضافه میشود؟
به نظرم مهمترین اتفاق، سیاستهای غیرعلمی و نادرست بیماریابی و غربالگری اچآیوی در آن منطقه است. زمانیکه قرار است چنین بیماری را تشخیص دهید، باید حتما در کنارش مشاوره هم داشته باشید. این بیماری تنها به تشخیصاش نیست و مشاوره و اطلاعرسانی از خود تشخیص مهمتر است. پس از اینکه فرد متوجه بیماریاش میشود، باید مورد حمایت قرار گیرد و خدمات لازم را دریافت کند. نباید این طور باشد که کیتهای تشخیصی را به دست افراد داد و آنها از مردم آزمایش بگیرند و تنها به مثبت و منفی بودن آزمایش بسنده کنند. حدود یکسال پیش وزارت بهداشت دستور داد تا در مراکز درمان اعتیاد، تست اچآیوی هم انجام شود. این درحالی بود که پرسنل، هیچ اطلاعاتی درباره ایدز و مشاورههای بعد از آن نداشتند، این اقدامات شاید خوب باشد، اما میتواند پرخطر شوند، چرا که تبعات پیچیدهای دارند. نتیجه آزمایش ایدز، نتیجه یک آزمایش معمولی خون نیست.
در این جریان چه انتقادهایی وارد است؟
این اتفاق قابل پیشبینی بود. اساسا چیزی بهعنوان آزمایش اچآیوی بدون مشاوره نداریم، ما باید ساختارهای مشاوره این بیماری را گسترش بدهیم. این مسأله در کشور ما ابعاد سیاسی، اجتماعی، اخلاقی و امنیتی پیچیدهای دارد و تنها از طریق مشاورههای روانی قابل کنترل است. تمام اتفاقاتی که درحال رخ دادن است به دلیل سیاستگذاریهای نادرست است. پیشنهادم به وزارت بهداشت تغییر برخی سیاستها درباره این موضوع است.
یعنی به نظر شما قبل از اینکه این ماجراها پیش بیاید، وزارت بهداشت باید موضوع را با اطلاعرسانی کنترل میکرد، حتی قبل از اینکه کار به اینجا برسد؟
بله؛ اتفاقی که آنجا افتاد این است که تمام تقصیرها به گردن بهورزی انداخته شد که درحال بیماریابی بود. متاسفانه روند بیماریابی به درستی هدایت نشد. بیماران متعلق به یک جامعه کوچک روستایی بودند و نمیشود با این موضوع درست مثل یک اتفاق رخ داده در شهر برخورد کرد. ماجرا به خوبی مدیریت نشد و چه بسا که بهورز هم آموزش درست را ندیده بود. شاید افراد مبتلا در خارج از روستا، به واسطه کاری که داشتهاند، دچار اعتیاد تزریقی یا رفتارهای پرخطر شده باشند، مسأله اینجاست که اصلا مهم نیست که این افراد از چه طریقی یا از کجا مبتلا شدهاند. موضوع پیشرو، بعد اجتماعی و اخلاقی پیدا کرده و باید کنترل شود.
پس باید تنها بر آگاهسازی تأکید کرد؟
بله؛ افراد از هر طریقی که مبتلا شده باشند، از روی ناآگاهیشان بوده. وظیفه ما این است که برخورد خوبی داشته باشیم و ماجرا را به گردن این و آن نیندازیم. من تا به حال بیش ازهزار و 500 مشاوره و آزمایش اچآیوی انجام دادهام و متوجهم که افراد ممکن است بعد از تشخیص بیماریشان، بار بیماری را به گردن شخص تشخیصدهنده بیندازند؛ بههرحال یک نوع فشار و استرس روانی به افراد وارد میشود. حالا وقتی این اتفاق در یک جامعه کوچک روستایی رخ دهد، ابعاد ماجرا عمیقتر میشود.
با این توضیح سناریوی انتقال بیماری پس از خونگیری کاملا رد شده است؟
قطعا. انتقال بیماری از طریق آزمایشهای تشخیصی، احتمال خیلی ضعیفی دارد. اصلا نباید کاری به این داشت که بیماری چطور منتقل شده است. متاسفانه در این ماجرا، هر کسی که حتی تخصصی در این زمینه ندارد، وارد موضوع شده و اظهارنظر میکند و درباره راههای انتقال و منشأ بیماری میگوید. باید جلوی تمام این اتفاقات گرفته میشد و اهالی در یک محیط آرام و به دور از هیاهو از طریق فرمانداری و استانداری و وزارت بهداشت آگاه میشدند.
وزارت بهداشت باید چه کند؟
مردم نیاز به آرامش و مشاوره و حمایتهای روانی دارند. درحال حاضر باید مسأله سریعتر حل شود. بخش مهمی از این کار به عهده وزارت بهداشت است، نه ارگانهای دیگر. وزارت بهداشت باید مسئولیت این ماجرا را به عهده بگیرد و بعد از آن است که میتوان دیالوگ برقرار کرد. مردم در انتظار پاسخ هستند؛ یک پاسخ علمی و قانعکننده. این وزارتخانه نباید اجازه بزرگشدن این قضیه را بدهد. الان زمان مدیریت بحران است. به اعتقاد من، وزیر بهداشت باید به روستا سفر کند و مردم را به آرامش برساند. هرچند که معتقدم اتفاقی که اکنون رخ داده، در نتیجه سیاستهای غلط وزرای قبلی است و وزیر فعلی تقصیری ندارد.
موضوعی که حالا خیلی هم بحثبرانگیز است و باعث شده تا مردم ماجرای انتقال ایدز از طریق روابط ناسالم و اعتیاد تزریقی در روستای یادشده را باور نکنند و سناریوی استفاده از سرنگهای مشترک را قابل قبولتر بدانند، تصویر ذهنی آنها از جامعه روستایی است؛ یعنی تصور افراد از روستا، همان تصور گذشته است که اهالیاش به هیچوجه نمیتوانند درگیر این مسائل شوند.
بله؛ در جامعه ما الگوی سرایت اچآیوی بهگونهای است که این بیماری را یک بیماری شهری میدانند؛ یعنی ما انتظار داریم که در حاشیه شهرها و در خود شهرها، این بیماری بیشتر دیده شود تا در یک روستا. برخلاف آن چیزی که در کشورهای آفریقایی وجود دارد که شیوع این بیماری در روستاها و شهرهای مختلف است. در کشور ما، این موضوع بیشتر در حاشیه شهرها و در خود شهرها دیده میشود. مسأله اینجاست که در روستاهای ما ردپای شهر را میتوان دید، یعنی افراد در روستا سبک زندگی شهری را دارند و به مصرف موادمخدر و… هم میتوانند کشیده شوند. خیلیها ممکن است برای کسب درآمد به خارج از روستا رفتوآمد کنند.
دقیقا همینطور است، مثلا ما شاهدیم که افراد به دلیل خشکسالی و بیکاری در روستاها، مهاجرتهای فصلی دارند و اغلب سرپرست خانواده برای تأمین معیشت، به شهرهای دیگر میرود و گاهی این مهاجرت چندماهه است.
بله؛ و بیماری به صورت سوغات به روستا یا محل زندگیشان آورده شود. مسأله این است که یکی از عواملی که افراد را در معرض خطر ابتلا به این بیماری قرار میدهد، حاشیهنشینی است. اگر میگوییم یک بیماری شهری است، منظورمان این است که محیط شهری، افراد را در معرض خطر ابتلا به این بیماری قرار میدهد. اگر سیاستها درست باشد و مهاجرت انجام نشود، افراد در محیطهای خودشان زندگی میکنند، ما روستاهایی را داریم که ترجیح میدهیم اصلا درباره اچآیوی با آنها صحبت نکنیم، چون احتمال درگیریشان با این مسأله خیلی کم است.
به نظر میرسد حالا با توجه به انتشار این خبر و ایجاد سوالهای زیاد درباره این بیماری در میان مردم، بهترین زمان برای بالابردن میزان آگاهی مردم درباره اچآیوی و ایدز است.
این میتواند شروعی باشد برای ادامه اطلاعرسانیها؛ چراکه اطلاعات درباره این بیماری میتواند مصادیق زیادی داشته باشد و ابتلا به آن تبعات اجتماعی و اخلاقی دارد. باید مردم را آگاه و برای پیشگیری اقدام کرد.