دوباره انتخابات دوباره اما و اگرها بر سر آرایش سیاسی چپ و راست؛ چه کسی وارد میدان میشود و چه کسی میدان را خالی میکند؟! ائتلاف، صورت گیرد یا نگیرد؟ شورای نگهبان چه رویکردی به اصلاح طلبان دارد؟ و ...اینها سوالاتی است که هربار پای انتخابات به میان میآید این مباحث هم نقل محافل اصلاحطلبی میشود. در این میان اصلاحطلبان با چند سناریو برای انتخابات مواجه هستند یکی از مشارکت مشروط سخن میگوید و دیگر از لیست اصلاحطلبانه صحبت میکند عدهای هم در این میان مشارکت بیقید و شرط و حتی ائتلافی را ارجح بر شرکت نکردن در انتخابات معرفی میکنند.
با ابراهیم اصغرزاده از فعالان رسانهای که چندی پیش میهمان خبرآنلاین بود این موضوع را در میان گذاشتیم و اتفاقا او هم دل پر دردی از این جریانات داشت اما میگفت قرار نیست بین بد و بدتر دست به انتخاب بزنیم. آنچه در ادامه میخوانید مشروح این گپ و گفت است:
****
آقای اصغرزاده! به نظر شما برای انتخابات مجلس یازدهم که چند ماه دیگر است، اگر قرار باشد اصلاح طلبان دوباره لیستی ارائه کنند آیا باز هم آقای عارف را بهترین گزینه برای سرلیستی می دانند؟نگاه خود شما چیست؟
من در مورد اشخاص صحبت نمی کنم، فکر می کنم آقای عارف هم به احتمال زیاد کاندیدای مجلس نخواهند شد؛ اما در مورد لیست سال ۹۸ باید بگویم استراتژی مسلط بر جبهه اصلاحات این است که جریان اصلاحات کاندیداهایی را معرفی کنند که اصلاح طلب باشند، بنابراین آن راهبرد ائتلاف طرفداران زیادی در جبهه ی اصلاحات ندارد؛ در حقیقت در این دوره قرار نیست ما بین بد وبدتر دست به انتخاب بزنیم.
مردم را باید با سیاست آشتی داد و سیاستی را که به سمت پاکدستی پیش میرود نشان داد و به سمت کسانی رفت که آنها می توانند سخنگوی اصیل مردم باشند و چهره هایی که می توانند صدای مردم باشند.اگر اینطور باشد از نظر من با استقبال مردم مواجه می شوند. امکان دارد خیلی از اینها رد صلاحیت بشوند، چه اشکالی دارد، یک اقلیت قدرتمند در مجلس به مراتب بهتر از یک اکثریت ناتوان، سهیم در قدرت و متهم به اینکه آنها هم رانت خوار شده اند، است.
نمی شود مداوم ریش گرو بگذاریم و از مردم رای بگیریم
اگر شورای نگهبان کاندیداهای اصلاحطلبان را رد صلاحیت کرد آن موقع چه می کنید؟
ما باید منتظر باشیم تا شورای نگهبان غربالگری و گزینش های خودش را انجام بدهد، بعد بیاییم از میان کاندیداهایی که در حقیقت شورای نگهبان انتخاب کرده است یک لیستی را به مردم معرفی کنیم. این یک شرکت بدون قید و شرط است که رای کمی در اصلاحات دارد؛ اکثر نیروهای اصلاح طلب معتقد هستند که انتظار مردم این است که اصلاح طلبان، اصلاح طلب بمانند و به اصول و منشور خودشان وفادار باشند و به مردم بگویند چه چیزی را می خواهند اصلاح بکنند. اینکه ما مداوم از مردم رای بگیریم و ریش گرو بگذاریم و بگوییم حالا شما بیایید و به کاندیداهایی که گاهی ناشناس هستند رای بدهید و بعد وقتی آنها به مجلس می روند نتوانند کاری را انجام بدهند، مردم نه تنها به جریان اصلاح طلبی بلکه به مجلس و انتخابات نیز بی اعتماد می شوند.
مردم به سیاستمداران بیاعتماد شدهاند
فکر نمی کنید این بی اعتمادی مدتهاست ایجاد شده؟
بله؛ این بی اعتمادی الان دامن سیاستمداران را گرفته است یعنی بی اعتمادی به بالایی ها، همه ارکان حکومت، احزاب، سیاستمداران واینکه اینها آدمهایی هستند که وقتی مسولیتی میپذیرند یا نماینده ما می شوند می روند و کار خودشان را می کنند، همه شان دزد هستند یا سر و ته یک کرباس هستند و...؛ این وضعیت بی اعتمادی به بالایی ها به خصوص به سیاست برای جامعه ما آفت بدی است. بی اعتماد شدن به سیاست میتواند موجب سرخوردگی عمومی، ناامیدی و ایجاد یک بستر مناسب برای خیزش های رادیکال شود. این وضعیت موجب خواهد شد یک رابین هودی بیاید و بگوید من فلان کار را می کنم و عوام فریبی کند و رای از مردم بگیرد. اصلاح طلبان نسبت به این وضع احساس مسولیت می کنند و فکر می کنم اگر مانیفستی را طراحی کنند و طی آن به مردم قول بدهند که اگر ما وارد مجلس بشویم انحصار قانونگذاری را به مجلس برمی گردانیم شاید بتوان بخشی از گذشته را جبران کرد.
توازنی میان اختیار و مسئولیت وجود ندارد
مهمتر اینکه تحلیل ما از شرایط و اوضاع کنونی این است که توازنی میان اختیار و مسئولیت در کشور وجود ندارد، در کشور ما نیروهایی وجود دارند که اختیار بسیار زیادی دارند ولی پاسخگو نیستند و کسانی که علی الظاهر مسئولیتی دارند و قرار است پاسخگو باشند اختیاری ندارند. دولت های مختلف در ایران حتی آقای بنی صدر در مقابل امام خمینی(ره) که رهبر کبیر انقلاب بود و اصلا کسی شک نداشت که اگر او نبود انقلاب تحقق پیدا نمی کرد در همان اولین ماه های انتخاب رئیس جمهور در باره اختیاراتش، اختلاف شکل گرفت و بعد در دوره های مختلف ادامه پیدا کرد؛ دولت آقای هاشمی رفسنجانی این موضوع اتفاق افتاد پس از آن، دولت آقای خاتمی به این نقطه رسید که بگوید من تدارکاتچی هستم، دولت آقای احمدی نژاد که از درون اصولگرایان بیرون آمده بود در سالهای آخر عمرش دچار تضاد و تعارض و دولت آقای روحانی که الان معتقد است من بخش کمی از قدرت در اختیارم است.
دولت آقای روحانی ادعا می کند چیزی حدود چهل درصد مملکت، دراختیارش است. سیاست خارجی که علی الظاهر باید در اختیار دولت باشد الان نقش کمی توسط دیپلمات ها در آن دیده می شود؛ چیزی که در دنیا رسم نیست در ایران توسط نیروهای غیر سیاسی دارد تبدیل به سنت می شود و وزارت خارجه ما خواب است و وقتی از آقای روحانی سوال می کنیم شما راجع به سیاست خارجه و برجام که اولویت شما بوده است چرا این را به یک جریان جدی داخل کشور تبدیل نکرده اید؟ چون برجام بدون اینکه درون سازی بشود و بدون اینکه شما در داخل کشور آن را نهادینه کنید معلوم است که بعد از مدتی می تواند با خروج ترامپ تبدیل به یک زلزله سیاسی شود و بر زندگی و دارایی های مردم( دلار، قیمت ارز) تاثیر بگذارد؛ قرار بر این بود که برجام در حقیقت رفتار حکومت را در ایران به گونه ای اصلاح کند که تمامی نهادها و سیاست ایران به گونه ای در تعامل با دنیا قرار گیرد، اصلا آقای روحانی محصول یک چنین نیازی به تعامل با دنیا بود وگرنه قبل از اینکه آقای روحانی در سال ۹۲ کاندیدا بشود آقایان در عمان رفته بودند و داشتند با آمریکایی ها مذاکره می کردند. آقای روحانی و دولتش که باید پروژه تعامل، عادی سازی و نرمالیزاسیون را در کشور پیش می برد؛ در سال ۹۶ بیست وچهار میلیون رای آورد بخاطر اینکه گفت من آن پروژه را با شدت و حدت دنبال خواهم کرد. مردم وقتی فهمیدند که دولت به رغم شعارهایی که داده دارد چرخشی به راست می کند نا امید شدند و اصلاح طلبان را زیر سوال بردند.
اکثر نیروهای اصلاح طلب معتقد هستند که انتظار مردم این است که اصلاح طلبان، اصلاح طلب بمانند و به اصول و منشور خودشان وفادار باشند و به مردم بگویند چه چیزی را می خواهند اصلاح بکنند. اینکه ما مداوم از مردم رای بگیریم و ریش گرو بگذاریم و بگوییم حالا شما بیایید و به کاندیداهایی که گاهی ناشناس هستند رای بدهید و بعد وقتی آنها به مجلس می روند نتوانند کاری را انجام بدهند، مردم نه تنها به جریان اصلاح طلبی بلکه به مجلس و انتخابات نیز بی اعتماد می شوند.
یعنی شما می خواهید بگویید الان انتقادی که به اصلاح طلبان و لیست ۹۴ دارد شکل می گیرد، بخاطر این مساله است؟
من می خواهم بگویم اصلاح طلبان نود درصدشان زیر آب هستند و فقط ده درصدشان را شما دارید میبینید، بخاطر اینکه بخش زیادی از جامعه ایران طرفدار زندگی مدرن، رابطه با غرب، تعامل و سازگاری با دنیا است؛ به همین دلیل امکان بازسازی و بازآفرینی اصلاح طلبان وجود دارد. در یک شرایطی امکان دارد شعار صلح و شعار تعامل با دنیا، با استقبال جامعه مواجه بشود. اگر اصلاح طلبان قادر بشوند و اگر ما به مجلس برویم هسته سخت قدرت را در ایران پاسخگو می کنیم، بخش های پنهان اقتصادی را آشکار می کنیم، کسی که دارای اختیار است باید مسئولیت کارش را بپذیرد؛ اگر این شعارها را بدهند و پایش بایستند، افرادی را انتخاب می کنند که برای مردم باور پذیر باشد.
اگر لیستی را بدهند که ضعیف باشد ولی تندترین شعارها را هم بدهند مردم باور نمی کنند و پای صندوق رای هم نمیایند اما اگر به گونه ای عمل کنند که بگویند این شعارهای ماست و این هم لیست ماست و افرادمان هم اینها هستند حتی اگر شورای نگهبان رد بکند، خب هزینه اش را شورای نگهبان بپردازد، شورای نگهبان برای مدت های طولانی است که قانون اساسی را گروگان خودش گرفته است بنابراین یکجایی باید جواب بدهد. وضعیت موجود و ناکارآمدی موجود محصول مستقیم سیاست طرد و حذف بسیاری از نیروهای با صلاحیت در کشور است؛ طبعا اگر اصلاح طلبان با دست خودشان به تله بروند و تله این است که به سراغ افراد ناتوان، سازش کار، فرصت طلب و کسانی که به قدرت نگاه غارت دارند و می گویند ما اگر دستمان به وزارت و وکالت برسد خودمان و خانوادهمان و فرزندانمان را برای یک عمر مصون میکنیم و ثروتمان را چند برابر میکنیم و فامیل و گروه و اقوام مان را به چنین ثروتی می رسانیم، بروند؛ این نوع نگاه مال خودسازی ثروت ملی با شوق غارت متاسفانه سالهای اخیر در بعضی از سیاستمداران، باعث دلزدگی مردم نسبت به سیاست شده است.
اقلیت قدرتمند در مجلس بهتر از اکثریت ناتوان است
مردم را باید با سیاست آشتی داد و سیاستی را که به سمت پاکدستی پیش میرود نشان داد و به سمت کسانی رفت که آنها می توانند سخنگوی اصیل مردم باشند و چهره هایی که می توانند صدای مردم باشند.اگر اینطور باشد از نظر من با استقبال مردم مواجه می شوند. امکان دارد خیلی از اینها رد صلاحیت بشوند، چه اشکالی دارد، یک اقلیت قدرتمند در مجلس به مراتب بهتر از یک اکثریت ناتوان، سهیم در قدرت و متهم به اینکه آنها هم رانت خوار شده اند، است.
الان چهره بعضی از سیاستمداران بسیار آلوده شده است و سیاست پلکانی است برای به قدرت و به ثروت رسیدن.که این مساله بدی است؛ قرار نبوده است که ما علی الظاهر پلکانی بشویم برای به قدرت رسیدن چنین سیاستمدارانی بنابراین من فکر می کنم از انتخابات آینده نمی توان به راحتی گذشت، یک فرصتی برای بازسازی سرمایه اجتماعی و بدنه اجتماعی اصلاح طلبان است و فرصتی است برای اینکه گفتمان اصلاح طلبی بازآفرینی بشود، این بازآفرینی و بازسازی گفتمان و بدنه اجتماعی می تواند موازنه را در کف خیابان تغییر بدهد.
اگر این موازنه در جامعه تغییر کند من مطمئن هستم شورای نگهبان عقب نشینی می کند. شورای نگهبان و دیگران وقتی جلو می ایند که فکر می کنند نیروهای اصلاح طلب و بخش های مدرن جامعه پایگاهی ندارند،. به نظر من اصلاح طلبی نتیجه و سرنوشت بی تردید آینده کشور است؛ اگر از آینده به گذشته نگاه کنیم خیلی ها بخاطر سهل انگاری در مقابل اصلاح جامعه، حکومت و ساختارها نه الزاما تغییر قانون اساسی متهم خواهند شد. قانون اساسی ظرفیت های بسیار زیادی دارد ولی نادیده گرفته شده است، بنابراین بازگشت به یک قانون اساسی و یک مجلس در تراز آن قانون اساسی به نظر من هنوز می تواند جامعه را امیدوار کند و نشان خواهد داد که ملت ایران می تواند ملتی باشد که برای دنیا حرف داشته باشد و ملتی اهل گفتگو باشد ولی اگر ملت بخاطر شرایطی و یا بخش هایی از جامعه به دلایلی گفتگو ستیز بشوند یا منطق های دیگر را اصلح بر یک منطق دموکراتیک و منطق گفتگو محور بدانند و بگویند خب حالا بگذار یک نظامی و یک نیروی اقتدارگرا بیاید که اقلا نان شب ما تامین بشود، این یک انحراف است.
دنیا بخاطر رفتارها و حرف های احمدی نژاد به ما می خندید
به نظر من این اشتباه است که ما چند سال پیش در دولت مهرورز با آن مواجه شدیم. با یک رئیس جمهوری مواجه شدیم که راه می افتاد و می رفت در دنیا و هولوکاست را زیر سوال می برد و می گفت جنایت علیه یهودی ها دروغ است و در دنیا به ما می خندیدند که این چه انقلابی است که به اسم انسان و اسلام دارد صحبت می کند ولی محورش خشونت و دفاع از جریانات یهود ستیز است؛ متاسفانه بعد از اتفاقاتی که افتاد ما خیلی آسیب دیدیم یعنی پرونده ایران تحت یک اجماع بین المللی به شورای امنیت رفت و ما تحریم های همه جانبه ای علیه خودمان داشتیم، دچار انزوا شدیم و وضعیت یک وضعیت فجیعی بود و ملت به کمک ما آمد.
دولت های مختلف در ایران حتی آقای بنی صدر در مقابل امام خمینی(ره) که رهبر کبیر انقلاب بود و اصلا کسی شک نداشت که اگر او نبود انقلاب تحقق پیدا نمی کرد در همان اولین ماه های انتخاب رئیس جمهور در باره اختیاراتش، اختلاف شکل گرفت و بعد در دوره های مختلف ادامه پیدا کرد؛ دولت آقای هاشمی رفسنجانی این موضوع اتفاق افتاد پس از آن، دولت آقای خاتمی به این نقطه رسید که بگوید من تدارکاتچی هستم، دولت آقای احمدی نژاد که از درون اصولگرایان بیرون آمده بود در سالهای آخر عمرش دچار تضاد و تعارض و دولت آقای روحانی که الان معتقد است من بخش کمی از قدرت در اختیارم است.
آقای روحانی که یک اصلاح طلب نبود ولی شعارهایی دادکه مردم فکر کردند می تواند جلوی جنگ و پیشروی های نیروهای افراطی و رادیکال را بگیرد. چرا در اسفندماه جامعه دوباره چنین حسی را نداشته باشد؟ به نظر من این امکان وجود دارد؛ جامعه ایران جامعه ای است که سر بزنگاه شاید دست به تصمیم بزند و تصمیمش مبنی بر این باشد که به کسانی رای بدهد که آنها انسان های فساد ستیز باشند و انسان های آلوده ای نباشند و انسان هایی باشند که گذشته و تاریخ فعالیت سیاسیشان، عقایدشان، گفتارشان و شعارشان در حقیقت صدای خود مردم باشد، صدای کشاورزان، کارگران، معلمان، بخش هایی از تهیدستان شهری، طبقات محروم، زنان، پرستاران، دانشجویان و خیلی از بخش های جامعه که الان احساس میکنند یک تبعیض سیستماتیک آنها را از حق واقعی خودشان محروم کرده است.
اصلاح طلبان اگر این پرچم را دست بگیرند چرا مردم باورشان نکنند؟ به نظر من باور می کنند. با سال ۹۶ که مردم به حسن روحانی اعتماد کردند خیلی فرقی نکرده است، درست است که اعتمادشان خیلی زود فرو ریخت ولی با توجه به پایه رای اصلاح طلبان و اینکه اصلاح طلبان هنوز چهره های سیاسی محبوبی بین مردم دارند و مردم باور دارند که بخش هایی از چهره های سیاسی اصلاح طلبان بالاخره وفادار به شعارهای خودشان و وفادار به توده های مردم هستند، این امکان وجود دارد که ما به راحتی طی ماه های آینده رای هایمان را بازسازی کنیم. این موازنه را بهم میزند و شاید شرایط قابل قبولی را در کشور فراهم بکند.