در این پست اینستاگرامی آمده است؛
این دختر شیرینزبان اهل روستای زلزلهزده ورنکش چندی پیش در پاسخ به گزارشگر برنامه تلویزیونی "بیزیم کندیمیز" با عصبانیت از وضع تدریس درسها، میگوید سال اول خوب خوندیم اما امسال دو پایه شدیم ؛ معلم نداریم. از فقدان امکانات شکایت می کند و چنان با شور و هیجان صحبت میکند که گزارشگر برای تحریک او به سخنگویی بیشتر می پرسد :حالا چرا عصبانی می شی اینطوری؟ ریحانه می گوید باید عصبانی بشم که #مملکت را درست کنم.
این ویدیو بیاختیار مرا به یاد ترانه غنی فولکلوریک آذربایجانی "آپاردی سئلر سارانی" انداخت. کاش توانایی داشتم ترانهای بسرایم و بخوانم:
"اویم یخیلدی داشلار آلتیندا قالدی ریحانه بالام
من سنی گول کولگه سی آلیتندا گورمک ایستردیم
آخی سن نیه داشلار آلتیندا قالدین قیزیم"
(خانه خراب شدم، طفلکم ریحانه زیر سنگها ماند، دلم می خواست تو را زیر سایه گلها می دیدم
آخه چرا زیر سنگها ماندی دخترم)
و اما.....
ریحانه ما زیر آوار رفت و جان باخت.
نگذاریم رویای ریحانه برای "ساختن مملکت " زیر آوار بماند.باید کشور را بسازیم.این روزها هرچه میشنویم کوک شدن سازهای ناخوش آهنگ اختلاف است. گاهی چنان تاخت و تازهایی ویرانگر صورت میگیرد که نه انگار دولت در جنگی اقتصادی است و تحریمشکستن دشوار و مردم در سختی معیشت. باید با یکدیگر آشتی کنیم. باهمدیگر بسازیم که مملکت را بسازیم. این است مفهوم همه باهم بودن همه باهم سازش کردن و همه باهم ایران را ساختن.
بخش اعظم قشر تحصیکرده، تحصیل و اقامت در خارج از کشور باشد.