آفتابنیوز : آفتاب: «ژبیگنیو برژینسکی» در تازهترین مقاله خود به بحث پیرامون روابط آمریکا و روسیه پس از جنگ سرد و فروپاشی شوروی پرداخته و با اشاره به اینکه روابط دو کشور روبه افول گذاشته، تاکید کرده است «دوستی روبناییای که بوش درباره پوتین ابراز میکند شبیه دوستیای است که بین روزولت و استالین یا نیکسون و برژنف و کلینتون و یلتسین اعلام شده بود و همه بی نتیجه ماند».
به عقیده برژینسکی با توجه به اظهارات اخیر پوتین درباره سپر موشکی آمریکا و اقدام متقابل مسکو، واقعیت فوق موضوعی است که بوش باید در ماه جولای هنگام میزبانی پوتین مدنظر داشته باشد.
در مقاله جدید برژینسکی که با عنوان «چگونه باید از بروز جنگ سرد جدید جلوگیری کرد» در هفتهنامه معتبر «تایم» منتشر شده، این استراتژیست کهنهکار آمریکایی تاکید میکند دلایل متعددی برای سردی کنونی روابط واشنگتن و مسکو وجود دارد اما هیچکدام از آنها بزرگتر از جنگهای تاسف باری نیست که دو کشور به راهانداختهاند؛ روسیه در چچن و آمریکا در عراق.
برژینسکی در ادامه اینگونه نوشته است: جنگهای مذکور چشماندازهای آن چیزی که 15سال قبل قابل دستیابی بود را تیره و تار کرده است. جنگ چچن روند مبهم حرکت به سمت دموکراسی در روسیه را تغییر جهت داد. جنگی که توسط پوتین با شکل بسیار خونباری ادامه پیدا کرد، نه تنها این کشور کوچک را قربانی نمود بلکه منجر به سرکوب سیاسی و فردگرایی گستردهتر در داخل روسیه گردید.
از ابتدای جنگ، یک قشر نخبه جدید از FSB (جایگزین کاگب) بر سیاستگذاریها مسلط گردید. همزمان کرملین متوجه بود که غرب از جمله آمریکا درباره موضوع سکوت کرده است. بوش حتی بعد از یازده سپتامبر بصورت تاکتیکی پذیرفت که پوتین درحال خدمت در جنگ با تروریسم میباشد.
البته نباید بی تفاوتی آمریکا را صرفاً به پای شکست اخلاقی نوشت بلکه این نتیجه درگیری آمریکا در جنگ فاجعه بار عراق و آثار آن بر سیاست خارجی آمریکا بود. نتایج این بود: گوانتانامو مشروعیت درازمدت آمریکا را از بین برد. ادعاهای اشتباه در باره سلاحهای کشتار جمعی عراق، اعتبار آمریکا را نابود کرد و ادامه آشوب و خشونت در عراق احترام به قدرت آمریکا را زیر سوال برد و آمریکا در نتیجه، به روسیه در مواردی نظیر کره شمالی و ایران بشدت نیازمند شد، بسیار شدیدتر از آن چیزی که در صورت عدم درگیری در عراق، به آن نیاز داشت.
در نتیجه، دو دیدگاه در کرملین مطرح است، ابراز خوشحالی از بدبختی آمریکا و نیز این فرض خطرناک که روسیه هر کاری بخواهد میتواند انجام دهد، بویژه در حیاط خلوت ژئواستراتژیک خود.
دیدگاه نخست باعث شد که مسکو به سمت اقدامات کینه جویانه در فضایی حرکت کند که در آن وضعیت ابرقدرتی آمریکا مبهم است با این دید و انتظار که آمریکا بیش از این سقوط خواهد کرد. نباید هرگز خشم و غضب روسها را به هنگام فروپاش شوروی (پوتین آنرا بزرگترین فاجعه قرن بیستم خواند) و امیدواری آنها برای وقوع سرنوشت مشابه برای آمریکا را دست کم گرفت. در واقع استراتژیستهای کرملین مطمئناً از این فکر که آمریکا نه تنها در عراق بلکه در ایران نیز فروبرود، لذت میبرند. چیزی که باعث اوج وحشتناک قیمت نفت میشود، نفتی که روسیه میزان معتنابهی از آن را دارد.
دیدگاه و تصور دوم در کرملین نیز بد است. این امر تاکنون نیز باعث شده که مسکو، گرجستان را تهدید کند، دستاوردهای انقلاب نارنجی در اوکراین را باز گرداند، حمله گسترده سایبرنتیک به کشورهای تحت سلطه شوروی انجام دهد، تحریم نفتی بر لیتوانی وضع نماید و منابع نفت آسیای مرکزی را در انحصار در آورد. در همه این موارد آمریکا بدلیل گرفتاری در عراق نتوانسته است واکنشی نشان دهد و بیشتر انفعالی عمل کرده است.
در شرایط کنونی، آمریکا بایستی یک سیاست آرام، استراتژیک (بدون تهدید) در مقابل مسکو داشته باشد که کمک کند مطمئن شویم که یک رهبری هوشیارتر در کرملین در آینده متوجه شود که یک روسیه دارای ارتباط نزدیک تر با آمریکا و اتحادیه اروپا، دارای احترام بیشتر، دموکراتیک تر، و بلحاظ سرزمینی امن تر خواهد بود.
آمریکا باید از فشارها و مزاحمتهای بی هدف پرهیز نماید، نظیر اعلام استقرار سپر دفاع موشکی در همسایگی روسیه. و نیز نباید دیدگاه مسکو را نادیده بگیرد که بعنوان مثال درباره مذاکره با ایران، روسیه اینگونه میبیند که منافعش از طریق یک جنگ بین ایران و آمریکا بهتر تامین میشود.
اما آمریکا باید در مواردی نیز در مقابل اقدامات روسیه با شدت واکنش نشان دهد، نظیر زمانی که روسیه در مقابل همسایگان خود قلدری میکند.