صبح پنجشنبه 30 آبان، مأموران اداره یکم پلیس آگاهی پایتخت در جریان سرقت مسلحانه 9 کیلو طلا از کارگاه طلاسازی در محدوده بازار قرار گرفتند.
بهدنبال اعلام این خبر، بلافاصله کارآگاهان راهی محل سرقت در یکی از کوچههای منتهی به خیابان خیام جنوبی شدند. ساختمان کارگاه سه طبقه بود و صندوقدار جوان و یک کارگر بهنام رامین که جراحت سطحی داشت داخل کارگاه بودند.کارگر جوان بلافاصله به مرکز درمانی منتقل شد. او در تحقیقات اولیه در رابطه با سرقت مسلحانهای که از کارگاه صورت گرفته بود، گفت: ساعت 7:45 صبح وارد کارگاه طلاسازی شدم، اما به محض ورود مرد جوانی که صورتش را با شال و کلاه پوشانده بود به زور وارد شد و ضربهای به پشت سرم زد. به خاطر ضربهای که به سرم زده بود روی زمین افتادم و همزمان یک نفر دیگر هم وارد طلاسازی شد. یکی از آنها اسلحه بهدست داشت و دیگری چاقو، سارقی که چاقو به دست داشت مرا زد. همان شخص مرا با زور روی زمین کشید و داخل کارگاه برد. در آنجا با تهدید اسلحه، صندوقدار را مجبور کردند که طلاهای داخل گاوصندوق را به آنها بدهد.
بازبینی دوربینهای مداربسته
بهدنبال اظهارات کارگر طلاسازی و صندوقدار، کارآگاهان اداره یکم پلیس آگاهی پایتخت به بازبینی دوربینهای مداربسته طلاسازی پرداختند. فیلمهای گرفته شده نشان میداد که دو مرد جوان در حالی که اسلحه بهدست داشتند وارد کارگاه شدند. اما موضوعی که شک کارآگاهان را برانگیخت رفتار عجیب کارگر طلاسازی بود. ضربهای که به سر او خورده بود در حدی نبود که تعادلش را از دست بدهد و نقش بر زمین شود. همین موضوع ظن کارآگاهان را به این کارگر بیشتر کرد و دوباره به سراغ وی رفتند. رامین که هنوز در درمانگاه بود بار دیگر تحت بازجویی قرار گرفت اما اظهارات ضدونقیض پسر 23 ساله شک کارآگاهان را به یقین تبدیل کرد که او در این سرقت نقش داشته است. در نهایت رامین تنها دو ساعت پس از سرقت مجبور به اعتراف شد و راز سرقت 9 کیلو طلا را با همدستی دو همخدمتیاش برملا کرد.
سردار لطفی، رئیس پلیس آگاهی پایتخت با اعلام این خبر گفت: با اعتراف رامین دو همدست او نیز شناسایی شده و در کمتر از 12 ساعت دستگیر شدند. طلاهای سرقتی در خانه یکی از متهمان کشف شد و آنها برای تحقیقات در اختیار کارآگاهان اداره یکم پلیس آگاهی پایتخت قرار داده شدند.
گفتوگو با سردسته باند
26 سال دارد، خودش میگوید فوتبالیست بوده و بهعنوان فوروارد در تیمهای مختلف توپ زده اما فوتبال را رها کرده و به بدنسازی روآورده است ، با همدستهایش از 18 سالگی و در زمان خدمت سربازی آشنا شده بود، بعد از آن نیز دوستیشان ادامه یافت تا اینکه هر سه نفرشان تصمیم گرفتند دست به سرقت طلا بزنند. پسر جوان در گفتوگو با خبرنگار «ایران» از جزئیات سرقت مسلحانه گفت.
چرا دست به سرقت زدی؟
من آدم بدشانسی هستم دست به هر کاری بزنم خراب میشود. با کلی قرض و بدهی ماشین خریدم که با آن کار کنم اما تصادف کردم. 20 میلیون تومان بدهی به بار آوردم. کم کم به فکر این افتادم که راهی پیدا کنم تا بدهیام را بپردازم راحتترین راه سرقت از طلافروشی بود.
کی تصمیم به سرقت گرفتی؟
حدود 4 ماه قبل. برای اجرای نقشهام یک اسلحه به مبلغ 2 میلیون و 500 هزار تومان خریداری کردم. ماجرا را به سعید و رامین، دو همدستم گفتم و آنها هم استقبال کردند. شروع کردیم به گشت در خیابانهای پایتخت تا طلافروشی مناسبی برای سرقت پیدا کنیم. اما نتوانستیم این کار را انجام دهیم تا اینکه رامین در کارگاه طلاسازی کار پیدا کرد. با خودمان گفتیم حالا که رامین آنجاست میتواند اطلاعات کامل و دقیقی از طلاسازی به ما بدهد و ما هم سرقت را انجام دهیم.
نقشهتان چه بود؟
ساعت 7:30 بود که داخل کوچه طلاسازی شدیم. من و سعید داخل ماشین منتظر ماندیم تا ساعت 7:45 که رامین وارد کارگاه شد و ما همراه او وارد شدیم. رامین خودش گفت که به او ضربه بزنیم تا کسی شک نکند. با کارمند صندوق هم کاری نداشتیم و هیچ آسیبی به او نرساندیم. ما آدمهای بدی نبودیم ولی روزگار سخت بود و برای فرار از سختی و مشکلات چنین تصمیمی گرفتیم.
بعد از سرقت چه کردید؟
به خانه ما رفتیم و طلاها و لباسها و وسایلی را که با آن سرقت کردیم داخل انباری مخفی کردم. قرار شد سعید تا یک ماه و رامین تا بعد از عید با من تماس نگیرد. طلاها هم نزد من بماند تا آبها که از آسیاب افتاد آنها را تقسیم کنیم و به فروش برسانیم. شاید باور نکنید اما خیلی ترسیده بودیم و واقعاً از کاری که کرده بودیم عذاب وجدان داشتیم.
چقدر درس خواندی؟
دانشجوی انصرافی هستم. بهخاطر کار در یکی از رشتههای مهندسی مشغول به تحصیل شدم اما زمانی که کارم نگرفت، درسم را رها کردم.
گفتوگو با کارگر طلاسازی
می گوید کشتی گیر بوده و دانشجوی انصرافی است، به خاطر پدر و مادرش به دانشگاه رفت اما علاقهای نداشت و تحصیل را رها کرد.
فکر میکردی اینقدر سریع دستگیر شوی؟
حتی یک درصد. ما فکر همه چیز را کرده بودیم، اما پلیس از ما جلوتر بود. اول سعی کردم کتمان کنم و واقعیت را بر زبان نیاورم، اما بیفایده بود.
تو هم ورزشکاری؟
بچه که بودم چند مدال در کشتی گرفتم، اما خانوادهام حمایتم نکردند و رهایش کردم. پدرم گفت از ورزش به جایی نمیرسی.