عبدالواحد موسویلاری، در ارتباط با نحوه ورود دو جریان اصلاحطلب و اصولگرا به انتخابات پیش روی مجلس شورا اسلامی اظهار کرد: هم جریان اصلاحطلب و هم جریان اصولگرا انتخابات سال ۱۳۹۸ را انتخابات ویژهای میبینند و هردو نسبت به حضور مردم دغدغه دارند. کاهش حضور مردم دغدغه اصلاحطلبها است و جریان رقیب از حضور پرشور حمایت نمیکند. یعنی احساس می کند اگر مردم حضور محدود وکنترل شدهای داشته باشند بهتر است.
وی ادامه داد: هر دو جریان دغدغهمندی زیادی برای حضور مردم در انتخابات دارند. با این تفاوت که اصلاحطلبان میخواهند مردم مشارکت فعالی در انتخابات داشته باشند اما جریان رقیب خواهان مشارکت محدود است.
موسوی لاری خاطر نشان کرد: جریان رقیب اصلاحطلبان فقط اصولگرایان نیستند. الان یک طیف وسیعی رقیب جریان اصلاحات است. به اعتقاد من جریان رادیکال و تند داخلی با جریان برانداز خارجی در اصل مخالفت با اصلاحطلبان به نتیجه رسیدند. به همان اندازه که برخی رسانههای داخلی اصلاحطلبان را می کوبند جریانات برانداز خارجی هم حساسیتشان روی اصلاحطلبان است و در جهت نفی آنان می کوشند.
وی خاطرنشان کرد: در این فضا اصلاحطلبان باید کاری کنند. مهمترین کاری که الان از دست آنان بر میآید حفظ اتحاد و انسجام درونی خودشان است. خداوند متعال جای خودش، اما اصلاحطلبان تکیه گاهی جز مردم ندارند. حمایت مردم هم در فضای چند دستگی اتفاق نمی افتد. اگر اصلاحطلبان به انسجام برسند و حرکت جبههای خود را حفظ کنند؛ امکان گذر از موانع موجود بالا خواهد رفت.
این فعال سیاسی با بیان اینکه "اگر مردم پشت اصلاحطلبان نباشند، رای آوری برای آنان سخت میشود" گفت: تلاش برای ایجاد وحدت نظر در جمع خودشان و کسب حمایت عمومی، از هرچیزی برای اصلاحطلبان واجبتر است. این موضوع دور از دسترس نیست.
موسوی لاری در ادامه به تحلیل جریان اصولگرایی و نحوه حضورش در انتخابات پیش رو پرداخت و گفت: در جریان مقابل یک گروه را تیم آقای احمدینژاد تشکیل میدهد که ساز خودشان را می زنند و همچنان از امکاناتی که ذخیره کردهاند، استفاده می کنند. افرادی هم به صورت متفرقه، مثل آقای قالیباف کارهای انتخاباتی انجام می دهند که این دو گروه در میان ائتلاف اصولگرایان جایی ندارند و دارند خودشان به تنهایی برای خود کاری می کنند. جمنا و تشکلهای جدید که راهاندازی کردند هم خیلی تحرکی ندارند. اما احزاب اصولگرایان معتدل مثل جمعیت موتلفه و تشکلهای روحانیت مبارز و جامعه مدرسین کارهایی شروع کردهاند که نشانهایاز تحرکات انتخاباتی دارد؛ گرچه هنوز به انسجام و وحدت نظر نرسیدهاند.
وی پیشبینی کرد: اصولگرایان در تهران کارشان دشوارتر خواهد بود و به نظر می رسد زمینه به وحدت رسیدنشان سخت تر است. انتخابات علاوه بر حضور احزاب و گروههای سیاسی مسائل دیگری هم دارد که در مناطق و شهرهای کوچک خودش را نشان میدهد. مثل گرایشهای قومی، محلی، فرقهای احزاب و تشکلهای ملی در انتخابات کلان شهرها موثر هستند. اما تاثیر احزاب و مرکز نشینان در حوزه انتخابی کوچک تاثیر زیادی نخواهد بود.
وزیر کشور دوران اصلاحات همچنین تصریح کرد: اگر اصلاحطلبان در تهران باشند یا نباشند تلاش بکنند یا نه، در خیلی از شهرها مردم بر حسب شرایط محلی خودشان با گرایشات قومی و محلی و فاکتورهای دیگری وارد عرصه انتخابات میشوند. در فلان ده مردم به دنبال اینکه فلان شخص چه قدر اصلاحطلب یا اصولگرا است که رای نمی دهند؛ اما اینکه به این روستا و آن روستا یا این قوم و آن قوم وابسته است یا خیر رایشان تغییر میکند .
وی به تبیین تفاوت حضور مردم شهرها و روستاها در انتخابات پرداخت و گفت: انتخابات در شهرهای بزرگ میدان زور آزمایی احزاب و تشکل های سیاسی است؛ اما فارغ از شهرهای بزرگ، بالای ۲۰۰ کرسی در شهرهای کوچک و مناطق محدود است که با مکانیزمهای خودش مطرح میشود. نتیجه اصلی انتخابات را آنها رقم می زنند گرچه از نظر کیفی آیینه انتخابات کشور تهران است و به نظر میرسد هرکسی در تهران برنده باشد یعنی در کل کشور برنده شده است.
وی تصریح کرد: مردم سرخوردگی پیدا کردند. این دلخوری فقط از مجلس یا دولت نیست. از همه عناصری است که در ایجاد مشکلات امروز جامعه از جمله موضوع معیشتی دست داشتند. حالا به دلیل اینکه دولت و عملکردش بیشتر از سایرین در دید مردم است، حامیان دولت هم که اصلاحطلبان جزوی از آن هستند مورد دلخوری مردم قرار گرفتند. اصلاحطلبان نمی توانند بگویند دولت روحانی به ما ربطی ندارد.
نائب رئیس شورایعالی سیاستگذاری اصلاحطلبان گفت: مردم به اصلاحطلبان میگویند ما به دعوت شما به این دولت و این نمایندگان رای دادیم. نمایندگانی که ما به سی نفرشان رای دادیم چه کردند؟ دولتی که ما در شرایط دشوار به آن رای دادیم چه کرد؟ اما به نظر من گذشت زمان این گلایه مندی را اگر کم رنگ نکند، جهتش را عوض خواهد کرد. یعنی کم کم خود مردم در تحلیلهایشان به اینجا میرسند که از خود میپرسند سهم دولت در مدیریت کشور چه قدر است؟ اگر کل دولت با تمام وجود در صحنه باشد چه قدر در اداره کشور سهم دارد؟ اگر مجلس همه ظرفیت خود را به کار بگیرد چه قدر میتواند موثر باشد؟ مردم میبینند بخش نظارتی مجلس تحقیق تفحص پیشنهادی میدهد جریان اکثریت که اصولگرا است با این پیشنهادات گزینهای برخورد میکند.
وی تصریح کرد: درست است تعدادی از نمایندگان با لیست امید به مجلس رفتند، اما از روز اول خرج خودشان را از فراکسیون امید جدا کردند. همه آنانی که با لیست امید به مجلس رفتند با فراکسیون امیدهمراهی نکردند. فراکسیون امید حول و حوش ۱۰۵ صندلی در اختیار دارد و حدود یک سوم نمایندگان مجلس را تشکیل میدهد. پس اقلیت است اما اقلیت مقتدر.
موسوی لاری تاکید کرد: عرایض من به قصد توجیح و تبرئه این افراد نیست. اما می خواهم بگویم با گذشت زمان مردم تحلیل میکنند که نا به سامانی فعلی چند درصدش به خاطر عملکرد دولت است چند در صدش به خاطر سایر دستگاهها است. در مورد مجلس هم همینطور است، حساب میکنند فراکسیون امید در عملکرد امروز مجلس چه سهمی دارد. این تحلیلها، نسبت به آن نگاه تند و برافروخته یک سال پیش مردم، واقعی تر است. التهاب و نارضایتی مردم به کلی از بین نمی رود اما با گذشت زمان واقعیت ها را کامل می بینند.
وی ادامه داد: مردم میگویند در بعضی موارد فراکسیون امید، شورایشهر و دولت می توانستند بهتر عمل کند؛ این گلهمندیها درست است اما باور من این است که مردم کم کم وزن تاثیر گذاری بخشهای مختلف جامعه را برای خود مشخص می کنند. می بینند وزن فراکسیون امید چه قدر است و چه قدر میشود نابهسامانیها را به او نسبت داد. وقتی همچنین حساب و کتابی پیش بیاید خواه یا ناخواه آن شدت ناراحتیها دیگر فقط مختص دولت، فراکسیون امید یا شوراهای شهر و روستا نخواهد بود.
این فعال سیاسی در پاسخ به این پرسش که آیا مردم برای حضور در انتخابات رغبتی نشان میدهند؟ گفت: از نظر من هنوز مردم برای حضور در انتخابات تصمیم جدی نگرفتند. بخصوص در کلان شهرها در جاهایی که مردم سیاسی رای میدهند.
وی ادامه داد: تلقی من این است که مردم به این نتیجه می رسند که اگر دنبال تغییر در زندگیشان هستند باز هم باید به صندوق رای مراجعه کنند. اگر به صندوق رای مراجعه نکنند سر از نا کجا آباد در میآورند.
وی در تبیین همین موضوع اظهار کرد: اصلا فرض کنید جوانها، خانمها و عامه مردم از دولت حسن روحانی، اصلاحطلبان و فراکسیون امید ناامید هستند. خب چه باید بکنند؟ اصلاحاصلاحات یعنی چی ؟ یعنی وضعیت امروز اصلاحات را حداقل برگردانند به دوران اصلاحات. اگر امروز بتوانیم طوری تلاش کنیم که خودمان را به شاخصهای دولت اصلاحات برگردانیم خیلی کار کردیم. همه شاخصهای توسعه دولت اصلاحات از تمام دولتهای بعد از انقلاب جلوتر است. وقتی می گوییم اصلاح اصلاحات یعنی حداقل برگردیم به گذشتهای که شاخصه هایش مشخص است. در آنجا کسری و ناکامیهایی داشتیم اما شاخصه ها را که میبینیم متوجه میشویم اوضاع به مراتب از امروز بهتر بوده است.
این فعال سیاسی با بیان اینکه "آنجایی که در راه اصلاحات مسیر را اشتباه رفتیم باید اصلاح شود" گفت: اصلاح اصلاحات یعنی بازگشت به شاخصه های اصلاحطلبی. در نظر گرفتن سهم جوانان و نوسازی در ساختارهای اصلاحات هم لازمه دیگر است؛ جوانگرایی و تغییر ذائقه جمعیتی باید جدی تلقی شود. اما همه حرف من این است که این تغیرات باید به صورت طبیعی و نه فرمایشی پیش برود. ما طوری باید مکانیزم حرکت را درست کنیم که خود به خود نسل امروز کارش را به نسل بعدی واگذار کند.
وی همچنین گفت: پیش کسوتها را نباید از صحنه خارج کنیم اما نیروهای جوان را هم نباید فراموش کنیم. باید به سمتی برویم که آقا یا خانوم پیشکسوت بر خودش فرض بداند نیروی جوانی را کنار خود رشد دهد. این تغییر نسلی به طور ناخواسته در حال شکل گیری است. نسل دیروز امروز بالای ۶۰ سال هستند در مرحله بازنشستگی واقعی هستند به صورت طبیعی باید نسل جوان جای آنان را پر کنند و از تجربه آنا استفاده کنند.
وزیر کشور دولت اصلاحات ادامه داد: متاسفانه نوعی تقابل بین نیروی دیروز و امروز ایجاد کردند اما اصلا درست نیست. ما به فردا نمیرسیم مگر آنکه از تجربه دیروز استفاده کنیم و با نیروی امروز فردا را بسازیم. نادیده گرفتن تجربه دیروز همانقدر اشتباه است که نادیده گرفتن توان و جسارت و فعالیت نسلی که امروز میتواند مسئولیت را بر عهده بگیرد. پس ضروریست که بدانیم نه این را باید از دست بدهیم و نه آن را. باید ساختارمان را اصلاحکنیم اگر جایی نیاز به روزآمد شدن دارد. باید از تجربه دیروز کمک بگیریم تا آینده ساخته شود.
وی در پاسخ به این پرسش که چهرههای اصولگرای میانه رو مثل باهنر و ناطق را چه طور ارزیابی میکند گفت: یکی از خلاءهایی که در جریان اصولگرا وجود دارد این است که امثال آقای باهنر در حاشیه هستند. من در مصاحبهای گفتم مشکل آقای باهنر این است که به عنوان یک آدم با تجربه که تا حدود زیادی فضای سیاسی را می شناسد کاری دستش نیست. علی لاریجانی هم نیروی با تجربهای است که هیچ چیزی دستش نیست. الان کار از دست اینها خارج شده است.
وی ادامه داد: جریانی در اصولگراها رشد کرده که از اواخر دوران احمدی نژاد هم تند تر شدند؛ امثال باهنر و ناطق در میان آنها جایی ندارند. ناطق چهرهای است که قبل از انقلاب بوده و در انقلاب هم در جاهای مختلف سمت داشته است. سرمایه جریان اصولگرایی است. اما برداشت این است که اصولگراها از آقای باهنر و ناطق عبور کردند. همان طور که نهادهای مدنی مثل جامعه روحانیت و مدرسین کارکرد خود را از دست دادهاند. اگر این افراد و جریانات با خواست رادیکالها حرکت کنند آنها قبولشان دارند. اگر نظر مخالف بدهند کنارشان میگذارند. من آقای ناطق را برای اصولگرایان ظرفیت خوبی می بینم. اما به نظرم نمی رسد اصولگراها به صورت عام سراغ ناطق بروند.
موسوی لاری در تبیین رابطه دو جریان سیاسی فعال کشور گفت: من در یک کلمه می توانم بگویم که ارتباط امروز اصلاحطلبان با اصولگرایان میانهرو به این شکل است که هر دو فهم واقع بینانهای نسبت به مناسبات اجتماعی پیدا کردند. چهل سال حضور در متن جامعه به هر دوی این جریان فهمانده که با تندروی، حذف و تخریب نمیشود به جایی رسید. امثال آقای باهنر(ضرغامی را تردید داردم که به باهنر و ناطق نزدیک باشد) فهمیدند به عنوان یک اصولگرا باید جریان مقابل را هم بپذیرند. اصلاحطلبان در گذشته هم همین مشی را داشتند هیچ وقت در کارنامه اصلاحطلبان حقیقی برخورد تند نمیبینند. البته حتما که برخوردهایی رادیکالی هم ممکن است وجود داشته باشد.
وی در همین راستا افزود: عناصری که اسم برده شد با جریان اصلاحات الان در این سکو ایستادهاند که هر دو می گویند می توانیم با هم رقابت داشته باشیم اما یکدیگر را تخریب نکنیم و جامعه را به سمتی بکشانیم که با فهم و بینش پیش برود. اگر این مشی که در اصلاحطلبان ریشه دارد در میان اصولگرایان میانهرو هم به عنوان مشی حاکم سیاسی تلقی شود حتما جامعه شرایط بهتری خواهد داشت.
این فعال سیاسی در پاسخ به پرسش دیگری مبنی بر اینکه آیا امکان بروز و ظهرو جریان سومی در انتخابات وجود دارد یا خیر گفت: اگر ما امثال احمدی نژاد را یک جریان بدانیم، بله آن ها تلاش می کنند خود را به عنوان یک رکن سیاسی در جامعه معرفی کنند؛ اما من احمدی نژاد را در طیف اصولگرایان، اما در انتهای طیف آنان می بینم. همان طور که اصلاحطلبان هم طیفی عمل میکنند اصولگرایان هم از جامعه مهندسین و امثال آنها شروع می شوند و به آقای احمدی نژاد ختم میشوند. در واقع ایشان منتهی الیه طیف اصولگرا است. خودش می خواهد طیف سوم باشد اما من او را طیف سوم نمی بینم.
وی در ادامه به بیان خاطرهای از نحوه تایید صلاحیت محمود احمدینژاد جهت کسب کرسی شهرداری تهران پرداخت و تصریح کرد: آن روز طیفهای اصولگرا پشت سر احمدینژاد بودند. در جریان شهردار شدن احمدینژاد که من وزیر کشور بودم و حکمش را امضا نمی کردم یکی از کسانی که از من مایوس بود و به آقای رئیس جمهور فشار میآورد همین آقای باهنر بود. فشار می آوردند که ما حکم او را برای شهرداری تهران امضا کنیم.
موسوی لاری مدعی شد: احمدی نژاد برای تایید حکم شهرداریاش مشکل داشت. مشکلاتی داشت و همچنین تجربه کافی برای این کار نداشت. مهمتر از همه مشکل در استعلامش بود که وزرات اطلاعات تاییدش نمی کرد.
وی همچنین گفت: اصولگرایان از ابتدای حضور احمدی نژاد به او پیوسته بودند . از همان زمان شهرداری احمدینژاد آقای باهنر در یکی از مذاکرات گفته بود ما احمدی نژاد را برای ریاست جمهوری می خواهیم و قبول داریم؛ شما حکمش را برای شهرداری نمیدهید؟ زیر پرده کار کرده بودند. بهمحض اینکه مطرح شد از آقای مصباح یزدی و موحدی کرمانی تا مهدوی کنی از او حمایت کردند. احمدینژاد محصول اجماع خواسته یا ناخواسته جریان اصولگرا بود.
وی در نقد برخورد حاکمیت با احمدینژاد گفت: امروز هم احمدی نژاد تندترین نقدها را به نظام و همه افراد دارد اما همهجا هست، در همه جمعها مثل مجمع تشخیص حضور دارد. اگر او جریان سوم بود با این حرفهای تندی که میزند( که به مرز اپوزسیون خارج نزدیک تر است تا یک منتقد درون نظام) حتی شده یک بار باید با او برخورد می شد. پس معلوم می شود در طیف اصولگرایی تعریف میشود که نهادهای در قبضه اصولگرایان با او برخورد نمیکنند.
موسوی لاری در واکنش به حضور برخی از چهرههای جوان اصولگرایی با نام جوانان انقلاب اسلامی در انتخابات پیش رو گفت: به نظر من اینکه جریانات مختلف با تابلو خودشان بیایند در انتخابات حضور پیدا کنند خیلی خوب است. جوانان انقلابی عنوانی که جدیدا راه افتاده، احمدی نژاد، باهنر، ناطق جامعه روحانیت با تابلو خودشان باید بیایند. اینکه می گویم یک طیف هستند درست است اما پرنگ و کمرنگ هستند. اینکه جریان اصولگرا از ابزارها و مسائل مبتنی بر باورهای مردم استفاده میکنند، طبیعی است. البته استفاده ابزاری از بیاینات رهبری و دینی بد است. اما اینکه اصولگرایان یک سری استراتژی خاص دارند هم امری طبیعی است.
وی در دفاع از مشی سیاسی جریان اصلاحطلب نیز گفت: در میان اصلاح طلبان احترام به بیانات رهبری و توجه به جوان گرایی و مشکلات جامعه وجود دارد؛ اما تفاوتش با اصولگرایان در این است که از رهبری و امام و مناسک مذهبی نمی خواهند استفاده ابزاری کنند. در بخشی از جریان اصولگرا بهرهبرداری ابزرای از همه مطرح است. البته اصولگرایان عاقل، خردورز و ریشه دار هم هستند که کم تر دچار مشکل می شوند. به نظر من آنان که دیر آمدند و زود می خواهند به مقصدشان برسند بیشتر از این مسائل سواستفاده می کنند.
این فعال سیاسی پیش بینی کرد: به نظرم روش اصولگرایان در انتخابات تغییری نخواهد کرد. همچنان از ابزارهای رسمی مثل شورای نگهبان استفاده میکنند. در همه دورانها بوده این دوره هم خواهد بود و شاید شتابش هم بیشتر باشد.
وی همچنین گفت: اصلاحطلبان هم مسیر خودشان را دارند. مسیر تکیه بر مردم و نشان دادن آیندهای متفاوت. اشکالی که فراروی اصلاحطلبان است این است که نشان دادن آینده متفاوت در این دوره مشکل است. چون مردم احساس می کنند در انتخابات ۱۳۹۲،۱۳۹۴ و۱۳۹۶ همین حرف را زدند اما نتوانستند محقق کنند. این به معنای از دست دادن این روش نیست. یعنی اصلاحطلبان هم الان باید نگاهشان به آینده باشد. حتما باید به دنبال تغییر گفتار و رفتار و ساختار باشند و خودشان را روزآمد کنند. همچنین روی مطالبات مردم کار کنند تا بتوانند با مردم هم صدا شوند.
موسوی لاری در پایان گفت: اگر هم صدا شدن با مردم فقط امری ابزاری باشد هم جواب نمی دهد مثل آن اتفاقاتی که در مشهد افتاد و منجر به ماجراهای دی ماه ۹۶ شد . آنان فکر می کردند با طرح مسائل معیشتی میتوانند دولت را هدف قرار دهند اما آتش شلوغی که در مشهد به راه انداختند به شهرهای دیگر هم کشیده شد و بنیانگذاران آن موضوع خودشان بیشتر از همه آسیب دید.